پس از انتشار گفتوگویی با پویان آزاده درباره «موسیقی و صدور کارتهای صلاحیت تدریس»، این بار بخش دیگری از صحبتهای ایران اکونومیست با این هنرمند را درباره «مخاطب شناسی موسیقی باکلام و بیکلام» منتشر خواهیم کرد. او معتقد است: در این برهه زمانی، نوع اجرای موسیقی نسبت به دهههای گذشته تغییر کرده است. در گذشته هم همین بود و خود استاد شجریان هم موسیقی گذشته خود را اجرا نمیکرد و اگر میکرد شاید شجریان نمیشد.
پیش از این هم درباره موضوع «مخاطب شناسی موسیقی باکلام و بیکلام»، گفتوگوهایی با سه تن از هنرمندان موسیقی از جمله پدرام درخشانی، کوروش بابایی و میدیا فرجنژاد داشتهایم.
در این گفتوگوها هر کدام از این سه هنرمند، دلایلی را بیان کردند که میتوان به سه مورد «پرمخاطبی موسیقی باکلام به علت ارتباط خود بشر با آن»، «پایه ادبیات محور و شاعرخیز ایران» و «سیستم ضعیف آموزش موسیقی در ایران و آغاز نشدن آموزش موسیقی از سن کم برای افراد» اشاره کرد.
حالا هم به شرح گپ و گفت خود با پویان آزاده (عضو هیئت علمی دانشگاه هنر و موسیقیدان) درباره موضوع «مخاطب شناسی موسیقی باکلام و بیکلام»، خواهیم پرداخت.
در این گفتوگو ابتدا از او سوال میکنیم که چرا مخاطبان ما موسیقی بیکلام را دوست ندارند؟ آیا این امر با ادبیات ما ارتباطی دارد؟
آزاده نیز در پاسخ به این سوال میگوید: اساسا آواز بسیار تأثیرگذار است و ارتباط عمیقتری با روح انسان دارد؛ چون صدای آن برخواسته از طبیعت است و آوایی است که انسان از بدو تولد آن را شنیده و در حافظه او ثبت شده است. به همین جهت آواز، نسبت به اصواتی که با ابزار موسیقی تولید میشود، تأثیر بیشتری بر روح انسان دارد.
او همچنین ضمن پرداختن به این مسئله که «محبوبیت موسیقی بیکلام تنها به ایران ختم نمیشود و در تمام کشورهای اروپایی خوانندهها نسبت به آهنگسازان یا نوازندگان، شناخته شدهتر هستند و بیشتر شنیده میشوند»، توضیح میدهد: البته باید توجه کنیم که ما از مخاطب موسیقی آمار دقیقی نداریم؛ به همین جهت باید بررسی کرد که چند درصد از افراد جامعه و در چه رده سنی، موسیقی بیکلام و باکلام گوش میدهند؟ همچنین چند درصد از جامعه کنسرتهای ارکستر ملی، سمفونیک یا موسیقی ایرانی بدون آواز را دنبال میکنند؟
این نوازنده پیانو ادامه میدهد: همچنین نباید فراموش کنیم که ذائقه فرهنگ شنیداری انسان در هر برهه زمانی تغییر میکند و ثابت نیست. به همین جهت یک زمان حتی ممکن است مخاطب، موسیقی بیکلام را به باکلام ترجیح دهد.
همه چیز به هدف هنرمند بستگی دارد
در ادامه سوال دیگری مطرح میکنیم؛ اینکه چرا هنرمندانی که زمینه کاری آنها موسیقی بیکلام است، در کنسرتهایشان به سمت استفاده از خوانندهها میروند؟ آیا این کار درست است؟ که پاسخ آزاده به این سوال اینگونه است: این یک تبادل کاری و اجرایی است؛ مانند این است که هنرمندی در ارکستر خود با سازی از یک فرهنگ دیگر روی صحنه برود تا بدین شکل اجرای جذابتری ارائه دهد یا به آن هدفی که در ذهن دارد، برسد.
او ادامه میدهد: در چنین حالتی مسئله سلیقهای است و ایرادی ندارد؛ زیرا با موسیقی موزهای یا قدما مواجه نیستیم که عینا باید تکرار شود و هنرمند میتواند به خلاقیت و تلفیق دست بزند؛ حال آن خلاقیت استفاده از سازهای کشورهای دیگر است یا خوانندههایی که به زبان دیگر میخوانند.
هنرمند که از کارش لذت ببرد، مخاطب هم لذت میبرد
پس از پاسخ او به سوال پیشین، درباره اینکه به طور کلی تا چه حد موافق همراهی هنرمند با سلیقه مخاطب است، بیان میکند: به نظرم اگر هنرمند از کاری که میکند لذت ببرد و ارتباط خوبی با آن داشته باشد، مخاطب هم پیدا میکند. این امر مصداق این است که میگویند «هر آنچه که از دل برآید بر دل نشیند».
آزاده با بیان اینکه «آمار مخاطب برای کیفیت سنجی نمیتواند معیار درستی باشد»، ادامه میدهد: البته برخی از آثار موسیقی مخاطب بیشتری دارند؛ به عنوان نمونه «پرویز مشکاتیان» مخاطب موسیقی کمتری نسبت به یک آهنگساز پاپ فراگیر شده دارد، ولی لزوما نمیتوان گفت کار کدام یک بهتر است. آنچه اهمیت دارد، کیفیت موسیقی است. نمیتوان ارزشگذاری کرد که چون فلان اثر موسیقی مخاطب بیشتری دارد پس بد است یا اثری که مخاطب کمتری دارد، خوب است! کمااینکه ما آثار آوانگارد مدرنی داریم که مخاطب موسیقی خیلی کمی دارند و حتی شاید قشر فرهیخته هم این آثار را نپسندند اما شاید اگر ۲۰ نفر مخاطب دارند، همان ۲۰ نفر هم به کنسرتشان بروند.
فرصت شنیدن آثار موسیقی کم شده است
این نکته را با او عنوان میکنیم که حتی تا دهه ۸۰ اگر یک آلبوم موسیقی ایرانی منتشر میشد، در کنار قطعات باکلام، چند قطعه هم بیکلام بود اما چرا آن ساختار امروزه تغییر کرده است؟
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال میگوید: شاید به این دلیل که فرصت زیاد شنیدن آثار موسیقی کمتر شده است؛ زیرا این روزها مشغله مردم حتی نسبت به دهه ۸۰ هم بیشتر است، زندگیها صنعتیتر و ماشینیتر شده است. قبلا مردم زمان آزادتری داشتند، رفتوآمدها و ترافیک تا این حد طولانی نبود.
او درباره دیگر دلایل این امر توضیح میدهد: شاید آن زمان تنوع موسیقی و تعداد خوانندههای شاخص و شناخته شده کمتر بود؛ به همین جهت کارهای کمتری تولید میشد و امروز همان آثار برایمان نوستالژی و ارزشمند شده است اما در این برهه زمانی، نوع اجرای موسیقی نسبت به دهههای گذشته تغییر کرده است. در گذشته هم همین بود و خود استاد شجریان هم موسیقی گذشته خود را اجرا نمیکرد و اگر این کار را میکرد شاید شجریان نمیشد. موسیقی همیشه در حال تحول است و ذائقه فرهنگ شنیداری مردم هم به طبع آن تغییر میکند؛ یعنی ممکن است امروز مردم از یک جنس و رنگ صدا خوششان بیاید ولی در آینده دیگر آن را نپسندند.
رادیو و تلویزیون دیگر رسانه مردم نیست
سوال دیگری که با این هنرمند مطرح کردیم این بود که «امروزه در رادیو و تلویزیون بیشتر شاهد پخش آثار موسیقی عامهپسند هستیم و کمتر آثاری پخش میشوند که به لحاظ فکری عمیقتر هستند. این امر تا چه در ذائقه موسیقایی امروز مردم اثرگذار بوده است؟»
او درباره این مسئله بیان میکند: اتفاقا امروزه رسانه مردم دیگر رادیو و تلویزیون نیست، بلکه فضای مجازی است؛ به همین علت صدا و سیما چندان در سلیقه موسیقایی مردم یا گرایش آنها به موسیقی ایرانی یا کلاسیک نقشی ندارد. امروزه بیشتر مخاطبان موسیقی از طریق فضای مجازی موسیقی مورد علاقه خود را دنبال میکنند.
او ادامه میدهد: حال اگر افراد ذیربط زمانی که قصد ارائه موسیقی در فرمتهای جهانی روز را دارند، پیش از هر چیزی موسیقی خودمان را اولویت قرار دهند، فرهنگمان را به روز و از خلاقیت و نوآوری حمایت کنند، در جهتدهی سلیقه موسیقایی مردم موثر خواهند بود.
این موسیقیدان درباره علت اولویت قرار دادن موسیقی ایرانی توضیح میدهد: به این دلیل که ما ایرانی هستیم و اول از همه باید موسیقی خودمان را بسط دهیم. رسالت اولیه ما به عنوان یک ایرانی این است که پیش از هر چیزی، فرهنگ خودمان را بشناسیم و ابتدا آن را یاد بگیریم و گسترش دهیم. البته اجباری در کار نیست؛ زیرا شاید یک نفر دوست داشته باشد موسیقی جز آمریکایی گوش دهد ولی اگر ما موسیقی خودمان را نشناسیم و یا مانع رشد آن شویم، گویی خودمان را زیر سوال میبریم.
او همچنین درباره فایده اولویت قرار دادن موسیقی ایرانی میگوید: اینگونه اگر در جشنوارههای خارجی شرکت کنیم، حرفی برای گفتن خواهیم داشت؛ زیرا ارائه موسیقی که متعلق به خود ما است، جذابیت بیشتری دارد تا اینکه بخواهیم موسیقی که آنها در آن پیشرو هستند را تقلید کنیم و در سطحهای نازلتر ارائه دهیم. کار مبتذل، تقلید کورکورانه بدون ساختار فرهنگی است که با کیفیت بد ارائه میشود ولی اگر بر مبنای موسیقی خودمان خلاقیت و نوآوری داشته باشیم، خیلی موفقتر خواهیم شد.