ماجرا در این جشن، از جایی شروع شد که آلبوم «نه فرشتهام نه شیطان» اثر تهمورس پورناظری بهعنوان آلبوم برگزیدهی موسیقی اصیل ایرانی از نگاه مردم معرفی شد و او پس از دریافت تندیس خود در سخنانی، اظهار کرد: از کسانی که این اثر آنها را دلآزرده و کدر ساخته معذرت میخواهم.
پورناظری این صحبت را در حالی بیان کرد که چندی پیش، حسین علیزاده در یک نشست خبری گفته بود: «درخواست دارم تا موسیقی سنتی را با سایر موسیقیها آمیخته نکنید. صد نوع موسیقی را به نام موسیقی سنتی عنوان میکنند، بعد یک روز میبینیم که نوشتهاند، از موسیقی سنتی استقبال شده و یک روز میبینیم نوشتهاند که از موسیقی سنتی استقبال نشده است. بسیاری از این موسیقیها پاپ هستند. بهعنوان نمونه، همایون شجریان پاپ اجرا میکند. اینکه فرزند محمدرضا شجریان است که به معنا اجرای سنتی نیست. با بسیاری از سازهای قدیمی مثل کمانچه نیز میتوان موسیقی پاپ اجرا کرد.»
در همین جشن، پس از صحبتهای تهمورس پورناظری، حسین علیزاده که در بخش آهنگسازی موسیقی اصیل ایرانی برگزیده شد، پشت تریبون قرار گرفت و در سخنانی گفت: همیشه باید آنچه را که در قلبمان است، بگوییم و آنچه را که باعث دوستی میشود با اعتقاد کامل بیان کنیم و کاری نکنیم که برعکس این موضوع رخ دهد.
او ادامه داد: ما باید یاد بگیریم که از انتقادها ناراحت نشویم و بخصوص قدر کسانی را بدانیم که راهنمای ما هستند. در گذشته، اگر استادی کار ما را نقد میکرد، بسیار خوشحال میشدیم و افتخار میکردیم که استادی نظرش را راجع به کار ما گفته است؛ اما متأسفم که نسل جدید توهم نوآوری دارد.
علیزاده با بیان اینکه یک هنرمند نباید با لحن بدی صحبت کند، تصریح کرد: میخواهم امشب از هوشنگ کامکار اعادهی حیثیت کنم که با او بد برخورد کردهاند. انتقاد باید با زبان موسیقایی پاسخ داده شود، نه اینکه به فحاشی برسد. شما جوانان همان زنجیرهی هنری هستید که از اساتید قبل بهوجود آمدهاید. فکر نکنید شما از کرههای دیگر آمدهاید. فکر نکنید هرچه بیشتر تقلید کنید و غیرایرانیتر باشید بهتر است.
حسین علیزاده در این سخنرانی خود، در واقع پاسخ تهمورس پورناظری را داد و از طرفی هم از رفتار حافظ ناظری با هوشنگ کامکار که بهنوعی پیشکسوت او محسوب میشود، انتقاد کرد.
داستان اعادهی حیثیت هم از این قرار است که هوشنگ کامکار پس از انتشار آلبوم «بُعد یازدهم» اثر حافظ ناظری، نقدی بر آن نوشت و در اختیار رسانهها قرار داد که در بخشی از آن آمده بود: «با احترام خاصی که برای شهرام ناظری، خواننده پرآوازه ایران قائلم و با سپاس از کارهای زیبایی که در موسیقی ایران مانند «گل صدبرگ»، «آتشی در نیستان»، «در گلستانه» و «چاوشها» خوانده است، ولی اخیرا متأسفانه فرزندش، حافظ از روی لجبازی و رقابت بیمورد با دیگران، کارهایی انجام میدهد که همهی مردم متوجه این مسابقه شدهاند، چراکه فقط برای مقابله با همدیگر است نه برای ارتقای فرهنگ موسیقی.»
کامکار در بخش دیگری از این یادداشت نوشته بود: «آیا نوشتن این اثر آنقدر پیچیده و مشکل است که فقط نوازندگان خارجی میتوانند این چند آکورد کشیدهی ساده را بنوازند؟ کدام ستارگان جهان؟ غیر از ذاکر حسین که او هم ۱۲سال پیش با اردوان کامکار همکاری داشت و البته هیچ تبلیغی هم برای آن نکرد، کدامیک سولیست جهانی است؟ مگر هر کسی در خارج باشد، لزوما نوازندهی خوبی است و بر نوازندگان ایرانی ارجحیت دارد.
در جلد سیدی گفتهاید از آن روزی که خارج رفتهاید، شروع به نوشتن کردهاید و ۱۰سال طول کشیده است که این سیدی را تولید کنید، یعنی ۲۰ دقیقه تکنوازی و تکخوانی روی چند آکورد ساده و ریتم آرام و تکرارهای هزاربارهی یک اوستیناتو ساده که بسیار هم خستهکننده است، اینهمه سال طول کشید؟! اگر چنین است، باید پرسید آیا برای بقیهی کارهای این پروژه ۴۰سال دیگر وقت لازم است؟ در این اثر گفتهاید پروژهی حافظ ترکیب موسیقی ایران و کلاسیک غرب است. کدام موسیقی ایرانی و کدام موسیقی غربی؟ اساسا بداههنوازی ذاکر حسین و بداههخوانی شهرام ناظری چه ارتباطی به آهنگسازی شما دارد؟ وانگهی ملودیهای سهتار کاملا تقلیدی از بداههنوازی سیتار راوی شانکار هندی است و هیچ نشانی از موسیقی ایران در آن نیست...»
در واکنش به سخنان هوشنگ کامکار، حافظ ناظری هم در یاداشتی نوشت: «جای بسی افسوس و اندوه است دیدن چنین نقدی سراسر آکنده از بغض و ناشکیبایی، بهکارگیری الفاظ تمسخرآمیز و در مواردی توهینآمیز آن هم از جانب یک استاد و مدرس سالخوردهی موسیقی که شایسته است، سرمشق و الگوی رفتاری و هنری برای نسلهای جوان و آیندگان این راه باشد.
حال پرسش اینجاست که با چنین رویکردی چگونه میتوان از جامعهی موسیقی انتظار مهرورزی و همبستگی داشت، آن هم در جغرافیای فرهنگی و سیاسی که پیکر نحیف این موسیقی هماره دستخوش تاراج و محرومیتها بوده و تأسفبارتر از آن، آفت تفرقه و مصیبت بیمهری به یکدیگر که دیرگاهی است دامن هنرمندان موسیقی را گرفته است.»
ناظری در بخش دیگری از یادداشت خود خطاب به کامکار آورد: «آیا بهتر نمیبود پیش از نوشتن آن، اندکی تأمل میکردید تا اینکه چنین اعتبار و جایگاه خود را تنزل دهید؟! استاد بیایید دیگر مردم را هم از این بازیها و حدیث نفس گفتنها رها کنید و کمی آسوده باشید و به جای هدر دادن زمان ارزشمند خود و دیگران با چنین یادداشتهایی، لااقل به مطالعه بیشتر کتابها و آثار مرتبط با ارکستراسیون و هارمونی معاصر بپردازید که در نقدهای آینده قطعا به کمکتان خواهد آمد.
بالاخره شما در طی دوران فعالیت هنریتان زمانی هم یک اثر ارزنده به نام «در گلستانه» را هم ساختهاید و شاید همان برای کارنامهی هنری شما کافی باشد. هرچند این نکته بسیار جای تأمل دارد که چگونه است که در دیگر آثار شما که استاد شهرام ناظری در آن حضور و همکاری نداشتند، شما دیگر هیچگاه نتوانستید اثری در قوارهی «در گلستانه» خلق کنید!»
شاید علیزاده احساس کرده بود که شأن هوشنگ کامکار با جوابیهی حافظ ناظری زیر سوال رفته است و برای همین تصمیم گرفت، در این جشن از او اعادهی حیثیت کند.
در همین حال، خود حافظ ناظری هم در این جشن، پشت تریبون رفت و بر لزوم وجود دوستی میان هنرمندان و رفع شدن کدورتها تأکید کرد.
غائله به همینجا ختم نشد و تهمورس پورناظری پس از برگزاری آیین تجلیل از سیمین غانم - خواننده - برای دریافت جایزه در بخش دیگری از جشن روی صحنه رفت و در سخنانی گفت: چقدر خوشحالم که استاد علیزاده راهی را باز کرد که مودبانه حرف بزنیم و البته نمیدانم چرا وقتی نوبت تقدیر از بانو سیمین غانم شد، مدیر دفتر موسیقی سالن اجرا را ترک میکنند؟
پس از صحبتهای پورناظری نامهای بهدست احسان کرمی - مجری برنامه - رسید که در آن پیروز ارجمند جوابیهای برای تهمورس پورناظری نوشته و توضیح داده بود که خروجش از سالن بهدلیل تقدیر از سیمین غانم نبود و او برای بدرقهی فرد دیگری مجبور به ترک سالن شده است.
به گزارش ایسنا، دومین جشن سالانهی «موسیقی ما» شامگاه 31 شهریورماه با
تقدیر از برگزیدگان در بخشهای مختلف در تالار وحدت برگزار شد.