چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳ - 2024 December 25 - ۲۲ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۲۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۶:۴۷

شباهت ایران در مسیرفروپاشی شوروی

فروپاشی شوروی، معلول عوامل متعددی بود که آنها را می‌توان به دو دسته کلی درونی و بیرونی تقسیم کرد.
شباهت ایران در مسیرفروپاشی شوروی
کد خبر: ۶۲۳۵۱۱

 یکی از مهم‌ترین عوامل درونی، مبتلا شدن حزب کمونیست شوروی به آلودگی برتری‌خواهی اقتصادی و سیاسی بود. با رشد این آلودگی در حزب، طبقه جدیدی در راس مدیریت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پدید آمد که با فلسفه وجودی «جماهیر شوروی سوسیالیستی» در تضاد بود.

 

 

 

زندگی در کاخ‌های اشرافی، استفاده از ویلاهای اعیانی ییلاقات و سواحل و برخورداری از رانت‌های متنوع مادی، انتصابی و فامیل‌ سالاری، از جمله مواردی بودند که سران حزب کمونیست شوروی را از عامه مردم جدا کرده و در قالب طبقه‌ای جدید قرار می‌دادند. در تاریخ زندگی لئونید برژنف یکی از سران حزب کمونیست شوروی که در مقطعی صدر هیات رئیسه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود، آمده است که وی علاقه خاصی به کلکسیون داشت و یکی از کلکسیون‌های شخصی او مجموعه خودروهای سواری تولید شده در جهان بود. تصور اینکه مکان، امکانات نگهداری و قیمت خودروهای جمع‌آوری شده در چنین کلکسیونی مستلزم چه هزینه‌ای می‌تواند باشد، بطور طبیعی منجر به تصدیق این واقعیت می‌شود که پیدایش «طبقه جدید» در حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، این نظام حکومتی را از درون دچار پوسیدگی کرد.

 

 

 

حزب کمونیست شوروی، با شعار برابری تمام طبقات در استفاده از امکانات به حاکمیت رسیده بود و مردم را در قلمرو پهناور خود به اینگونه زندگی کردن عادت داده بود. با اینکه محروم ساختن مردم از آزادی‌های خدادادی و بهره‌ بردن از فرآورده‌های تلاش و دسترنج خود، امری برخلاف طبع انسان است، مردمی که در قلمرو شوروی زندگی می‌کردند فقط با این تصور که قرار است برابری میان آنان و حکمرانان برقرار باشد، به این تحمیل تن داده بودند و به مدت 70 سال با چنین وضعی زندگی کردند. ظهور نویسندگان ناراضی و طغیانگری مانند الکساندر سولژنتسین در شوروی با افشاگری‌هائی که علیه تحمیل‌ها و تبعیض‌ها کردند، یک استثنا بود هرچند وجود همین افراد استثنائی را نیز باید یکی از عوامل بروز نارضایتی مردم و در نهایت فروپاشی شوروی به حساب آورد.

سرنوشت شوروی باید درس عبرتی برای نظام جمهوری اسلامی باشد که با شعار اجرای عدالت تاسیس شد ولی خیلی زودتر از شوروی شاهد ظهور طبقه جدیدی گردید که با این شعار در تضاد است.

 

 

 

شوروی با حرف معروف لنین که دین را افیون توده‌ها می‌دانست، با ستیز علیه دین و بستن کلیساها، مساجد و کنیسه‌ها استقرار یافت و به یک حکمرانی قدرتمند تبدیل شد ولی نظام جمهوری اسلامی با شعار دین، عامل رهائی توده‌ها از ظلم و تبعیض و بی‌عدالتی است تاسیس شد و توجه ملت‌های آزادیخواه را جلب کرد. با اینکه این دو نظام حکمرانی از نظر بنیان فکری در تضاد کامل بودند، هر دو به یک سرنوشت که گرفتار «طبقه جدید» شدن باشد مبتلا شدند.

 

 

 

طبقه جدید در جمهوری اسلامی ایران، از تحصیل‌کرده‌های دانشگاه‌ها و مراکزی هستند که توسط نهادهای ویژه و با هدف تربیت کادرهای مدیریتی تاسیس شده‌اند. اعضاء تشکیل‌دهنده این طبقه، به این تحصیل‌کرده‌ها محدود نمی‌شدند و اقوام، دوستان، هم‌حزبی‌ها و هم‌جناحی‌های آنان و بعضی حوزویان را نیز شامل می‌شوند. بالای شهرنشینی، استفاده از انواع رانت‌ها، خودانقلابی ‌پنداری، تمسک به ظواهر اسلام، خودبرتربینی و ادعای حل تمام مشکلات جامعه را داشتن در عین بی‌هنری و ناکارآمدی از ویژگی‌های اعضاء این طبقه است. انحصار طلبی، مهم‌ترین محصول کارخانه‌ایست که «طبقه جدید» تاسیس کرده و با نادیده گرفتن قانون و اصول اولیه حقوق سیاسی – اجتماعی مصرح در قانون اساسی این روش را به شئون مختلف جامعه تعمیم می‌دهد.

 

 

 

ایران، کره شمالی نیست که مردم آن به تحمیل یک سیستم بسته حکومتی تن بدهند. مهم‌تر اینکه تعالیم اسلام به مردم ایران اجازه پذیرش چنین طبقه جدیدی را نمی‌دهد. بنای نظام جمهوری اسلامی و بنیانگذار آن نیز رسیدن به چنین وضعیتی نبود. این نوع حکمرانی قطعاً قابل دوام نیست و برای تداوم نظام جمهوری اسلامی باید دست «طبقه جدید» از حکمرانی کاملاً قطع شود.

 

 

منبع: ساعت 24 

آخرین اخبار