به گزارش خبرنگار فرهنگی ایران اکونومیست، اسامی مستندهای راهیافته به چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر اعلام و مشخص شد که 6 فیلم مستند در این بخش برای دریافت سیمرغ بلورین بهترین مستند با یکدیگر رقابت خواهند کرد.
همانطور که در فراخوان جشنواره فیلم فجر آمده بود؛ دو شرط اصلی برای پذیرش مستندها در این بخش قرار داده شده است؛ اول آنکه مستندها باید در شانزدهمین جشنواره سینما حقیقت که آذرماه امسال برگزار شد، حضور میداشتند و دوم آنکه زمان فیلمها باید بالای 75 دقیقه باشد.
برهمین اساس، مستندهای زیر به جشنواره راه یافتند:
«6410 روز اسارت » به کارگردانی زهره نجفزاده و تهیه کنندگی سیدمصطفی موسویتبار، «خونه مامان شکوه» به کارگردانی مهدی بخشی مقدم و تهیه کنندگی مهدی شامحمدی، «در پس جنگ» به کارگردانی محمدحسین محمودیان و تهیه کنندگی مرتضی شعبانی، «دنیای وحشی زاگرس» به تهیه کنندگی و کارگردانی فرشاد افشین پور، «کوهستان بی صدا» به کارگردانی فرود عوض پور و تهیه کنندگی پژمان لشکری پور و «غیرمسکونی» به تهیه کنندگی و کارگردانی مسعود زارعیان.
در زیر نگاهی به این مستندها داریم:
سفری به دنیای وحشی زاگرس با صدای جادویی استاد!
مستند «دنیای وحشی زاگرس» به کارگردانی فرشاد افشینپور، داستانی از حیات وحش متنوع رشته کوههای پهناور زاگرس است. کوههایی که غرب ایران را تحت سیطره خود قرار داده و بخشی از حیات وحش آن، سوژه مستند افشینپور شده است.
افشین پور که سالها تجربه مستندسازی حیات وحش را داشته و با ساخت اثر «امپراطوری سنجابها» نظرات بسیاری از مخاطبان این ژانر پرطرفدار را به خود جلب کرده بود، این بار با مستندی متفاوت پای به جشنواره فجر گذاشته است. او برای ساخت این مستند از شانزدهمین جشنواره سینما حقیقت جایزه بهترین تصویربرداری را دریافت کرده بود.
با دیدن فیلم به خوبی میتوان فهمید که افشینپور برای ساخت این فیلم زحمات زیادی کشیده و تلاش کرده تصاویری متفاوت را از حیات وحش غنی منطقه زاگرس به نمایش بگذارد. او پیشتر در گفتوگو با گفته بود که 5 سال برای تولید این مستند زمان گذاشته و 10 سال نیز پژوهش کرده است.. پژوهشی که اثرات آن در جایجای فیلم قابل مشاهده است.
افشینپور در سناریوی خود برای ساخت این مستند تلاش کرده همه گونههای حیات وحش حاضر در این منطقه را پوشش داده و تصاویری از آنها را به نمایش بگذارد و احتمالاً همین موضوع کار او را سختتر کرده است. البته شیوه روایی او نیز قابل توجه است، چرا که تلاش کرده با روایت یک داستان کوتاه از زندگی این حیوانات، مخاطب را تا آخرین لحظه روی صندلی خود میخکوب کند.
صدای جادویی استاد داود نماینده بر مستند «دنیای وحشی زاگرس» نشسته و سطح کیفی این اثر را چند پله بالاتر برده است. شاید بتوان گفت نریشن این مستند یکی از مهمترین نقاط قوت آن است.
داستان عجیب و غریب یک روحانی در «غیرمسکونی»
یکی دیگر از مستندهای حاضر در جشنواره فیلم فجر امسال، «غیر مسکونی» به کارگردانی مسعود زارعیان، مستندساز مشهدی است. این فیلم مستند جایزه بهترین کارگردانی مستند بلند را از جشنواره سینما حقیقت امسال دریافت کرد.
«غیرمسکونی» برشی از زندگی یک روحانی در حاشیه شهر مشهد است که در خلال فعالیتهای مردمیاش در یکی از محلات پایین شهر، حاشیههایی برایش ایجاد میشود که زندگی خصوصی او با همسرش را تحتالشعاع قرار داده و حتی آنها را در معرض تصمیمات بسیار جدی نیز قرار میدهد.
این مستند از حیث انتخاب سوژه موفق عمل کرده و کارگردان به خوبی توانسته در دل اتفاقات شهر و افراد آن، زندگی فردی متفاوت را به تصویر بکشد. این مستند داستان زندگی یک روحانی کنشگر و دغدغهمند در حوزه معضلات فرهنگی اجتماعی و حتی اقتصادی را به تصویر کشیده و رابطه صمیمی او با مردم ساکن در محله بهرام مشهد را به تصویر کشیده است.
او طلبهای است که هم به فکر نجات دادن معتادان از منجلاب اعتیاد است، هم برای زنان بی سرپرست شغل ایجاد میکند، هم دغدغه پرورش نوجوانان محل را دارد و هم برای پیشرفت تیم فوتبالشان تلاش میکند.
مستندی که شاید به تلویزیون نیاید!
مستند «خونه مامان شکوه» به کارگردانی مهدی بخشیمقدم و تهیهکنندگی مهدی شامحمدی احتمالاً عجیبترین مستند این لیست 6 اثری است. اثری که شاید هیچ وقت در تلویزیون اکران نشود و مخصوص جشنوارهها، اکرانهای دانشگاهی و فضاهای تخصصی باشد.
بخشی مقدم در این فیلم سراغ یکی از آسایشگاههای خصوصی ترک اعتیاد در تهران رفته که مخصوص دختران جوان است. در این مرکز تعداد زیادی از دختران جوان و چه بسا دهه هشتادی را میبینیم که برای رهایی از شر مواد مخدر پای به خانه مامان شکوه گذاشته و چند ماهی را در این مکان سپری میکنند.
این دختران، خاطرات خود از روزهای سیاه اعتیاد و اتفاقاتی که آنها را در این مسیر قرار داده تعریف میکنند و کارگردان نیز بدون اینکه حضورش احساس شود، این تصاویر را به نمایش میگذارد.
اما نکته عجیب ماجرا در لابهلای حرفهای این دختران، انطباق سخنان آنان با اخباری است که بعضا و به صورت غیررسمی در رسانهها بیان شده و پشت پرده هولناک اعتیاد را به نمایش میگذارد. برای مثال، اخباری درباره رسیدن سن اعتیاد به مقطع متوسطه یا دسترسی به مواد مخدر کمتر از چند ده دقیقه در رسانهها دیده میشود، اما شاید خیلی از گروهها و افراد، این آمارها را دور از واقعیت و حتی سیاهنمایی بدانند. خونه مامان شکوه حرفهایی شبیه به همان آمارها را از زبان کسانی بازگو میکنند که روزگاری ته خط اعتیاد بودند!
بازنمایی «خونه مامان شکوه» از اعتیاد چیزی متفاوت با مواردی است که پیشتر در سینمای مستند دیدهایم. او درباره اتفاق تلخی هشدار میدهد که در انتظار هر کسی است که روزگاری برای اولین بار دست به مواد مخدر میبرد. پایانبندی فیلم تأمل برانگیز است.
زندگی بیسر و صدای آقای پیرمرد!
صدا یکی از ارکان مهم در سینما و زندگی همه انسانهاست اما گاهی اوقات ساخت فیلم از یک شخصیت بیصدا نیز میتواند سوژهای جذاب باشد!
مستند «کوهستان بیصدا» که در بخش مستند جشنواره فیلم فجر حضور دارد، قصه پیرمرد ناشنوایی به نام حجت است که سالهاست در منطقهای کوهستانی حوالی الشتر لرستان زندگی میکند. زندگی متفاوت او و روشهای متفاوتی که برای ارتباط برقرار کردن با محیط اطرافش انتخاب کرده، این سوژه را خاص و دیدنی کرده است.
محل زندگی او یک تک خانه است که در آن به صورت تنها زندگی میکند؛ البته او زن و فرزند دارد؛ پسرانش ازدواج کرده و دخترش هم دانشجو است اما این زن و فرزندان به دلیل مسائلی چون بهداشت، مسافت، آموزش و ... سالهاست که در شهر زندگی میکنند.
طبیعتاً آدمی که نمیشنود و نمیتواند صحبت کند و نزدیک به 70-80 سال در چنین محیطی زندگی میکند، شخصیت جذابی برای ساخت فیلم است و فرود عوضپور به خوبی توانسته این سوژه را پیدا کرده و همراه با جریان روزمره زندگی او، دنبالش کند.
عوضپور در گفتوگویی که پیشتر در زمان برگزاری جشنواره سینما حقیقت کرده بود، گفته بود که پاییز سال 98 تصویربرداری این مستند را در لرستان حوالی خرمآباد و الشتر آغاز کرده، اما شیوع ویروس کرونا، محدودیتهای رفت و آمد و شرایط دشوار اقلیمی باعث شده تا روند تولید این فیلم سخت پیش برود. او نیاز به چهار فصل تصویربرداری و همراهی با شخصیت اصلی فیلم داشته و به دلیل آنکه در زمستان سال اول تصویربرداری برف نباریده و نتوانسته تصویری ضبط کند، ضبط این بخش را به زمستان سال بعد موکول کرده است.
از دوران طلایی تا مهاجرت، با مردم افغانستان
مستند دیگری که در جشنواره فجر امسال پذیرفته شده، «در پس جنگ» به کارگردانی محمدحسین محمودیان و تهیهکنندگی مرتضی شعبانی است.
این فیلم نگاه اجمالی به تاریخ معاصر افغانستان دارد؛ سالهایی که کمونیستها کودتا کردند تا بعد که مردم افغانستان در مقابل کمونیستها در درجه اول و بعد وقتی که حکومت شوروی کشورشان را اشغال کرد در برابر این کشور ایستادگی کردند و حماسهای را رقم زدند که خودشان به آن سالهای جهاد میگویند.
دوره جهاد، دورهای طلایی در این کشور است که مردم افغانستان مقابل حکومت متجاوز شوروی ایستادگی میکنند و دست به دست هم داده و وطن خود را آزاد میکنند.
سالهای جهاد تقریباً از حدود زمستان 1367 و فاصله کوتاهی از انقلاب اسلامی ایران شروع میشود و تا انتهای سال 1370 که رژیم کمونیستی سقوط میکند ادامه دارد. البته اوج آن تا سال 1368 است که شوروی خاک افغانستان را ترک میکند
مستند با این سؤال آغاز میشود که: «بیش از 4 دهه است که مهاجران افغانستانی را در ایران میبینیم. بر این مردمان چه گذشته که امروز بسیاری از آنها مهاجر هستند؟» این مستند سعی در پیدا کردن پاسخ برای این سؤال است. در حقیقت، مستند با مروری بر دوران طلایی افغانستان به زمانی میرسد که آنها مجبور به ترک وطن و مهاجرت میشوند.
محمودیان ارتباط نزدیکی به افغانستانیها داشته و پیشتر نیز مستندی را درباره آنها ساخته بود؛ این مستند به معرفی افغانستانیهای مهاجر موفق میپرداخت و سراغ چهرههای افغانستانی که پزشک، جراح، استاد دانشگاه و یا هنرمند هستند، رفته بود.
اولین ایرانی اسیر شده جنگ و آخرین آزاد شده
مستند «6410 روز اسارت» به تهیهکنندگی سیدمصطفی موسویتبار و کارگردانی زهره نجفزاده خاطراتی از سرلشکر حسین لشگری را به نمایش گذاشته است. مهمترین بخش زندگی او که دستمایه ساخت این مستند شده، 18 سال اسارتش است که به صورت روزشمار به 6410 روز میرسد.
شهید لشکری اولین ایرانی اسیرشده و آخرین اسیر آزادشده جنگ ایران و عراق است که در مجموع طولانیترین مدت اسارت را در بین تمام اسیران این جنگ تحمل کرده است. رهبر معظم انقلاب او را با عنوان «سید الاسراء» یاد کرده است.
مهم ترین ویژگی این مستند، نمایشی از عشق و انتظار از زندگی این خلبان شهید است. عشقی که در جوانی اتفاق میافتد؛ حسینی که خیلی پرشور و شر و عاشق خلبانی است همزمان دلباخته منیژه میشود و وقتی با هم ازدواج میکنند وصال کوتاهی به اندازه یک سال و چند ماه دارند و پس از آن زمزمههای نفوذ عراق به مرزهای ایران به گوش میرسد.
شهید چندین عملیات را از پایگاه هوایی دزفول در خاک عراق انجام میدهد و در سیزدهمین عملیات در حالی که 4، 5 روز به شروع رسمی جنگ ایران و عراق مانده به دست بعثیها افتاده و در یک حالت سکوت کاملاً خبری بدون این که کسی از زنده ماندن و یا شهید شدن او مطلع شود حدود 16 سال اسیر بینام و نشان میشود.
اما سوال مهم اینجاست که چرا حسین لشکری این مدت را اسیر بوده است؟ صدام حسین او را نماد تجاوز جنگی ایران به خاک عراق معرفی میکرد و به خاطر دلیل هم این همه مدت او را زنده نگه داشته بود تا در مجامع بینالمللی و در نهایت حتی به مردم عراق ثابت کند که ما به ایران حمله نکردیم و اول آنها بودند که به ما حمله کردند و دلیلش هم این خلبانی است که با جنگنده وارد خاک ما شده و در چند کیلومتری خاک ما سقوط کرده و او را اسیر کردیم.
البته شهید لشکری نیز بارها تاکید کرده که فقط به خاطر شناسایی مرزهای عراق و ایران و نه به خاطر بمباران و تجاوز و جنگ، پرواز میکرده است.
داستان شنیدنی این فیلم مستند پیشتر در کتابهای «6410» نوشته خود شهید که بیانگر 18 سال اسارت اوست و همچنین «روزهای بیآیینه» ترسیمی از زندگی منیژه لشکری همسر وی بیان شده است.
البته نکته قابل انتقاد به بخش مستند چهل و یکمین دوره از جشنواره فیلم فجر این است که هنوز جدول اکران فیلمهای مستند مشخص نشده و معلوم نیست که این آثار آیا نشست خبری خواهند داشت یا خیر.