علی رمضانی، مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران که از آبان سال ۱۴۰۰، مسئولیت اداره این موسسه را بعد از ادغام چند مؤسسه پیشین (خانه کتاب، مؤسسه نمایشگاههای فرهنگی و دفتر شعر و ادبیات داستانی) و تغییر دولت برعهده گرفته است، با حضور در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایران اکونومیست)، تجربه خود را یک تجربه منحصر به فرد میخواند، از انتقادش نسبت به مسائل دیده نشده در ادغام مؤسسهها در خانه کتاب و ادبیات میگوید و تأکید دارد، بحثهای فرهنگی در بودجه کشور جایگاه خود را هنوز پیدا نکرده است.
او همچنین از اهمیت ادبیات به صورت کلی و تأثیرگذاری این حوزه میگوید و از تغییراتی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان خبر میدهد که برای فعالان این حوزه نویدبخش روزهای خوب میتواند باشد.
در ادامه مشروح مصاحبه با علی رمضانی را میخوانیم:
- یکسال گذشت که در خانه کتاب و ادبیات هستید؟
یک سال و سهماه؛ ۱۵ ماه شد.
تجربه این مدت چطور بود؟
تجربهای که در خانه کتاب و ادبیات ایران، یعنی مؤسسه ادغام شده داشتم، اولین تجربه است. کسی قبل از من، این تجربه را نداشت. برای این حرفم دلیل هم دارم؛ بعد از ادغام مؤسسات، کرونا آمد، عملا مؤسسات با هم کار نکرده بودند. اینکه تقویم فعالیتی به این معنا که فعالیتهای مختلفی از جمله نمایشگاه کتاب و جایزه «جلال آلاحمد» که در مؤسسات مختلف برگزار میشود، در یک موسسه یکجا داشته باشید، مستقر نبود. تجربه من از جهتی تجربه منحصر به فردی است. ممکن است افرادی بعد از من این تجربه را داشته باشند اما قبل از من نداشتند.
برای بچههای مؤسسه هم همینطور بود، اینکه از پروژهای دربیایند و به پروژه دیگری وارد شوند، از برنامهای دربیایند و به برنامه دیگری وارد بشوند، از کاری درآمده و به کار دیگری وارد شوند، آنهم کارهایی در سطح کلان و بزرگ از جوایز تا نمایشگاههای داخلی و خارجی؛ پروژهها و پروندههایی را که گاه آرزوی مجموعه صنعت نشر بود، پشت سر هم با تلاش و فعالیت به نتیجه رساندند. به تعبیری توانستند آرزوهای دم دستی صنعت را محقق کنند تا جلوتر برود. مثلا کتاب را به دست مردم در اقصی نقاط کشور برسانند؛ آن هم از مبدا کتابفروشی، نه ناشر. کتابفروشی در دزفول، کتاب را به خریداری در ارس بفرستد. خریداری از زهک (روستایی در سیستان و بلوچستان) از کتابفروشی در ارومیه کتاب بخرد تا ویترین کتابفروشیها به اندازه مرزهای کشور گسترده شود و واقعی باشد. این آروزهای سطح یک صنعت بود و به همین دلیل برای همکاران ما هم تجربه منحصر به فردی بود.
زمانی که «خانه کتاب» و «بنیاد شعر ادبیات داستانی ایرانیان» از هم جدا بودند، این روزها خانه کتاب مشغول تدارک «کتاب سال» بود و بنیاد ادبیات داستانی مشغول «جشنواره فجر». اما الان روابط عمومی مؤسسه مشغول هر دو اینها، همراه کارهای دیگری است. مجموعه اینها به تجربه متفاوت و البته یک پروژه عظیم و کارسنگین تبدیل شد که پیچیدگیها خاص خود را داشت. یکی از لطفهای خداوند به من این بود؛ همکارانی که در مجموعه مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران هستند، یا اضافه شدند، از نیروهای بسیار زبدهای هستند.
همچنین اتفاق نظر عمومی و جمعی در فضای معاونت فرهنگی و وزارتخانه [وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی] به ما خیلی کمک کرد. شخص معاون فرهنگی هم نبست به موضوع نشر و کار ما اشراف داشت و هم تجربههایی در اقصی نقاط این صنعت، از کتابفروشی تا فعالیت رسانهای داشت و برای اولین بار با مسائل صنعت رو به رو نشده بود. این موضوع به ما کمک کرد تا موضوعات را با سرعت بیشتری پیش ببریم.
۱۵ ماهِ سخت و پرتلاش
اگر بخواهم این پانزده ماه را نه فقط برای خودم، بلکه مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران توصیف کنم، باید بگویم ۱۵ ماه پر کار و پرتلاش. در این مدت همکاران ما لحظهای فارغ از کار نبودند و به تناوب در حال انجام پروژه یا کاری بودند و بعد پروژه بعدی.
در ۱۵ روز آینده سه اختتامیه بزرگ داریم که یکی از آنها آیین پایانی جشنواره «کتاب و رسانه» است که ۱۰ بهمنماه، مراسم بیستیمن دورهاش برگزار میشود. این پرکاری گاه در جهت خوب انجام دادن کار است که خیلی مهم است، مصادقش هم دومین نمایشگاه مجازی کتاب بود.
پرهیز از حاشیه
شما [ایران اکونومیست] در آرشیو خود مجموعه مصاحبههایی درباره نمایشگاه مجازی دارید؛ بحثهای فنی سایت، موضوع رسیدن بستههای مردم و کم شدن انتظار و... بعد از پایان نمایشگاه هم گزارش پایانیای دارید که همه مصاحبهها با کارشناسان خارج از مجموعه که به طبع عمومی ایران اکونومیست انتقادی است، جمع کردهاید. در پایان این گزارش یک جملهای دارد، اینکه همه افرادی که در معاونت فرهنگی خانه کتاب و ادبیات ایران هستند و فلانی، پاسخی به انتقادات ندادند و به نظر میرسد نمیخواستند درگیر حاشیهها شوند. من به این جمله آفرین گفتم، زیرا اگر بخواهم وصف دیگری برای ۱۵ ماه داشته باشم، این است که به شدت از حاشیهها دوری کردیم. با خود گفتم متوجه این موضوع شدند؛ زمانی که سه ماه بود که من به مؤسسه آمده بودم و نمایشگاه دوم در اواخر بهمن برگزار شد.
برای کار کردن آمدهایم
گفتم ایران اکونومیست متوجه شد که نمیخواهیم درگیر حاشیه شویم، زیرا برای کار کردن آمدهایم؛ کار واقعی. خب انجام دادن کار به نحو مناسب، خود انرژیبر است. همانطور که دیدید، در نمایشگاه مجازی دوم، شاخصها به لطف خدا، تلاش مستمر همکاران و پایه خوبی که قبل از من گذاشته شده بود که قابل تقدیر است، رشد کرد. حتما باید بیان کنم، من روی شانه کاری که قبلا درباره نمایشگاه مجازی انجام شده بود، ایستادم و این بنا را بالاتر بردم. دوره دوم نمایشگاه مجازی نه قطعی داشت و هم اینکه مدت جستوجو تا خرید از ۲۰ تا ۲۵ دقیقه به ۱۲ دقیقه رسیده بود، مشکلات جستوجو برطرف شده بود و .... در این دوره ضمن اینکه تلاش میشد کارهایی که بر عهده مجموعه گذاشته شده خوب انجام شود، تلاش میشد، ارتقاء هم بیابند.
البته سخت؛ اگر بخواهم وصف دیگری از این پانزدهماه داشته باشم، سخت بود. در ابتدای دولتها و تغییرات، انتظار مضاعفی برای تغییر وجود دارد؛ اینکه گروه جدید باید تغییر را رقم بزند، من میگویم انتظار انباشه. این انتظار انباشته را در کنار انتظار انباشتهای که در دوره کرونا سرکوب شده بود و همه چیز متوقف شده بود، بگذارید؛ انتظار تغییر در همه دولتها، برای همه است و انتظار خارج شدن از رکود و جهش که مربوط به دوره کرونا هم بود، بنابراین انتظارات بالایی بود.
۱۴ ماه با کاغذ توقیفی
درباره موضوع کاغذ، این مسئله را بیان کردم که در ۱۴ ماه گذشته یعنی از برج ۹ سال قبل (آذرماه ۱۴۰۰) که کمیته تخصیص، توزیع و نظارت بر مصرف کاغذ در معاونت امور فرهنگی ایجاد شد و مسئولیت آن به من واگذار شده بود، با کاغذ توقیفی گذراندهایم. در این مدت وارداتی انجام نشد؛ خب شما انتظارات انباشه دارید، گاه امکانات دارید اما گاه امکانات به هر دلیلی فراهم نیست. معاونت امور فرهنگی برای اینکه آن ۵۰ میلیون دلاری که برای نشر و مطبوعات در پایان سال ۱۳۹۹ اختصاص یافته بود اما واردات انجام نشده بود، تلاش مضاعفی داشت تا بتوانند با معاون اول رئیس جمهور و شخص رئیس جمهور مذاکره کنند و اجازه واردات بگیرند، در حالتی که ارز ۴۲۰۰ هم دیگر نداریم. این کار سخت، امکانات فراهم نبود و مضایقی هم در کشور وجود دارد.
ما در یک دوره گشایش وارد کار نشدیم، بلکه در یک دوره سخت و دارای مضیقه وارد شدیم که مجموعه انتظارات هم وجود داشت. طبعتا باید دیگران ارزیابی کنند که چقدر توفیق داشتیم اما آنچه میتوانم بیان کنم وقتگذاری، برنامهریزی، تأمل درباره کارها و حرکت دادن به سمت ارتقاء وجه همت مجموعه ما بوده است.
چرا صنعت نشر بزرگترین صنعت کشور است؟
همانطور که اشاره کردید، حضور شما با تغییر دولت بود. تغییر دولتهای متفاوت هم با رویکردهای عقیدتی و سیاسی در کشورمان وضعیت سینوسی داشته است. طبعا افرادی که در این دوره آمدند، نماینده تفکرات سیاسی خاصی هستند. زمانی که به آقای احمدوند (معاون فرهنگی ویر ارشاد) میرسیم این موضوع پررنگتر میشود. آقای احمدوند هم درگیر حاشیه نشدن را خیلی خوب الگو و معیار قرار داده است. فکر میکنم اگر فردی دیگر از همان خاستگاه در کسوت معاونت فرهنگی بود، احتمال اینکه درگیر حاشیهها بشویم بیشتر بود اما آقای احمدوند که از همان خاستگاه مشترک است، ظاهرا به پرهیز از درگیر شدن با حاشیهها معتقد است. به هر حال از همان خاستگاهی که مدیران فعلی فرهنگی، وارد وزاتخانه شدند، تعریفی وجود دارد و در معاونت فرهنگی به دلیل درگیری بیشتر با کنش و واکنش مربوط به مباحث سیاسی و عقیدتی، این امر بیشتر نمایان است. در مقایسه جشنوارههای فیلم و شعر فجر، میبینیم جشنواره شعر هرچه گذشت، به ویژه از دوره دبیری آقای کاکایی به بعد، با افزایش نگاههای بیرونی، منقبضتر شد و از تنوع حضور سالهای قبل فاصله گرفت اما جشنواره فلیم هرچه گذشت، پر زرق و برق و متکثرتر شد. یکی از دغدغههایی که درباره مجموعه خانه کتاب و ادبیات چه قبل و چه بعد از ادغام وجود داشته این است آیا میتواند محملی برای حضور و فعالیت نگاههای متکثر باشد؟ در این دوره ۱۵ ماهه دغدغهای در این زمینه وجود داشته؟ یا معتقدید آمدهایم پالایش کنیم یا میخواستیم تکثر وجود داشته اما تحت فشار بودیم و نتوانستیم. یا اینکه معتقد هستید درست و خوب عمل کردید و تکثر وجود دارد؟
فضایی که ترسیم کردید و به حوزه فرهنگ و کتاب و معاونت امور فرهنگی تحمیل میشود، به ضرر فرهنگ است؛ این تقسیمبندی خوب و بد یا اینکه ایننوع نگاه به معاونت تحمیل شد، فضا بستهتر و یا بازتر شد یا کذا... ارزیابیاست که از قبل وجود دارد اما این را بارها از من شنیدهاید که صنعت کتاب، بزرگترین صنعت فرهنگی کشورمان است. گردش مالی این صنعت، ۸ هزار میلیارد تومان است، هیچ صنعت فرهنگی اینطور نیست. از صنایع فرهنگی دیگر بپرسید که عدد چقدر است، مثلا فیلم از ۵۰۰ هزار گفته میشود تا ۱۵۰۰ میلیارد تومان اگر نمایش خانگی و بخش فیلم و سریال صدا و سیما را هم در نظر بگیرید ۳ هزار میلیارد تومان که با ۸ هزار میلیارد تومان فاصله دارد.
۳۰ هزار اهل قلم داریم
تعداد فعالان این صنعت بر اساس آنچه در خانه کتاب ثبت شده، ۳۰ هزار نفر اهل قلم است. چندین برابر هم هستند که مراجعه نمیکنند، زیرا به بحثهای بعدی مانند بیمه و بیمه تکمیلی و مزایای دیگر احتیاجی ندارد. هفتهزار کتابدار دارید که در نقاط مختلف کشور پراکنده هستند. بر اساس آمار، پنج هزار ناشر فعال داریم که اگر نیروهایشان را ضرب در دو کنید، ۱۰ هزار نفر فعال نشر میشود. تعدادی از افراد هم در مراحل بعدی صنعت هستند؛ چاپچیها، کتابفروشان، طراحان و تصویرگران و غیره.
بر اساس آمار ۱۰۰۰ کتابفروشی دارید. خب اینها را اگر جمع کنید، ۱۰۰ هزار نفر در این صنعت کار میکنند. کجا در صنایع فرهنگی، چنین چیزی را دارید؟ ۸۰ هزارعنوان کتاب چاپ اول در سال دارید، حالا بگویم ۱۰ هزار عنوان کتاب درسی هستند و آنها را کنار بگذاریم، ۱۰ هزارتا را برای چاپ اول مکرر کنار بگذارید، ۲۰ هزارتا را برای دانشگاهی بودن، کنار بگذارید. اینها میشود ۴۰ هزار تا، ۲۰ هزار تا را هم همینطوری کنار بگذارید. شما ۲۰ هزار کتاب چاپ اول در سال دارید، که این موضوع در منطقه بینظیر است و در دنیا به عنوان مزیت قابل طرح است. در برخی از حوزه مثلا ادبیات کودک در دنیا در حال رقابت هستیم، داریم در حوزه تصویرگری جایزه میبریم و نویسندههایمان جزو نامزدهای جایزههای جهانی هستند و آثارمان ترجمه میشود.
در حوزه اثرگذاری بخواهیم بگوییم مثلا در سینما با همان زرق و برق خودش، اگر بخواهید فیلمی را ارزیابی کنید، میگویید از یک متن خوب یا کتاب بود. فیلمنامه خوب کجا تولید میشود؟ زمانی که بخواهید وضعیت کشور را در حل مسئله ارزیابی کنید، کجا رت ارزیابی میکنید؟ باید یک پژوهش خوب اتفاق افتاده و متنش قابل دسترس عمومی باشد، خب کجا منعکس میشود؟ در حوزه نشر منعکس است. از لحاظ اقتصادی، تعداد فعالان و حجم اثر گذاری، صنعت کتاب بزرگترین صنعت این کشور است.
بخش بزرگی از این صنعت هم خصوصی است؛ اگر هشت هزار میلیارد تومان را مطرح میکنم، به عنوان مسئول ثبت موضوع است. ممکن است برخی بگویند به قلان دلیل این رقم دارای ایراد است. این را بخش خصوصی منتشر میکند، مگر بخش خصوصی جایی میرود که ضرر کند؟
تصویر درستی از صنعت نشر، ارائه نمیشود
بله ما ناشر و کتاب کم فروش هم داریم که به کمک ما نیاز دارند. اما کدام صنعت است به کمک احتیاج ندارد؟ صنعت نشر، صنعت سرپایی است، یک صنعت اقتصادی است و اصلا تصویری که نمایه میشود، درست نیست. این بحث را درنظر بگیرد و بیاورید در خرد دعواهایی که در این صنعت مطرح میشود.اینکه این طیف آمد و فلان طیف رفت. این صنعت قابل محدود کردن نیست.
خیانت مضاعف برخی از ناشران
البته با صراحت عرض میکنم. برخی از حمایتها درقانون ملاک دارد. از آقای احمدوند همینجا درباره تخصیص کاغذ سوال کردید و ایشان با صراحت بیان کرد. قانون تشکیل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میگوید شما باید از این موارد حمایت کنید.
جای سوال است که قبلا مطرح نمیشد که شما کاغذ را به چه کسی میدهید؟ زمانی که کاغذ میدهید در مسئله قیمت چه تأثیری میگذارد؟ کسانی که بیشترین کاغذ را گرفتند، پرچمدار قیمت کاغذ هم بودند، یعنی خیانت مضاعف؛ بیشترین کاغذ را گفته، بیشترین قیمت را گذاشته و در مراحل بعدی بیشترین یارانه را میبلعد. مثلا در نمایشگاه کتاب که میآید و مردم میخواهند یارانه خود را صرف کند برای کتاب ۱۰۰ هزار تومانی که به قیمت ۲۰۰ هزار تومان میفروشد با یارانه ۲۰ درصدی، ۴۰ هزار تومان یارانه دریافت میکند، یعنی چرخه دائمی جذب و بلع حمایتهای دولتی.
آنقدر این صنعت بزرگ است که اینکه بگوییم شما اجازه انبساط میدهید یا نمیدهید، درست نیست، صنعت مسیر خودش را میرود و مطابق قانون از برخی از موضوعات هم حمایت نمیکنیم.
خانه کتاب شأن ترویجی دارد
به غیر از موضوع کاغذ، که از وظایف ما نیست و به شخص من واگذار شده نه خانه کتاب و ادبیات ایران - که این دو از دید بیرونی، یکی تلقی میشود - اگر بخواهیم با مسامحه بگوییم، شأن خانه کتاب و ادبیات و ایران، شأن ترویج است؛ جوایز، سرای اهل قلم، خبرگزاری ایبنا و شبکه تلویزیونی اینترینتی کتاب در ساختار مؤسسه است، شأن را ترویجی میکند.
حیدری_نعمتی نکنیم
شأن وزارت و فرهنگ ارشاد اسلامی عمدتا اداره کتاب این شأن نیست. اما اینکه ناشران با این مجموعه که از آن به عنوان جریان فکری دیگر یاد میکنید، دچار مسأله هستند و در دریافت مجوز و حداقلهای قانونی مسائلی وجود دارد، اطلاع مستقیم در این زمینه ندارم اما تا جایی که میدانم، اینطور نیست که دچار مسأله شده باشند. خواهش میکنیم این را تحمیل نکنید، «حیدری نعمتی» را تحمیل نکنیم و بگذاریم مسیر خود را برود.
این موضوع در کلام آقای احمدوند هم وجود داشت و با صراحت بیشتر گفتند قانون راه مشخص کرده و از یکسری حمایت نمیکنم و از یکسری حمایت میکنم. ناشرانی هم که اشاره کردید در هر دورهای منفعت خود را بردهاند. در این دوره هم باید منتظر بمانیم ببنیم چه میشود. تجربه نشان داده که بالاخره راهی پیدا میکنند. زیرا یک موقعیت حساس کنونی ایجاد میشود و آنان به وسط میدان آورده میشوند. مثلا در دوره قبل که بحث توزیع نامتعادا کاغذ دولتی بین ناشران و عدد و رقمهای بزرگ مربوط به برخی ناشران مطرح شد، یکی از آنان میگفت، وزارت ارشاد پول نداشت و کاغذ روی کشتی مانده بود، من پول داشتم و سرمایهام را آوردم و کاغذ را تحویل گرفتم که مشکل وزارت ارشاد حل شود. البته اختلاف قیمت آن کاغذ با بازار چندصد درصد بود.
باید سوال کرد این پول را از کجا آوردهای، چرخهای وجود داشته است که طبق آن پولها را از همان چرخه قبلا کسب کرده بودند.
به هر حال، ما شناسنامهمان معلوم است اما اینکه تصور کنید مداخله فکریای در مجموعه اتفاق میافتد که این باشد و آن نباشد، شهادت میدهم اینطور نیست. تصویر بیرونی یک برساخته است و میگویند عدهای مینشینند و تصمیم میگیرند. طبیعتا باید بتوانم از خروجی دفاع کنم، براساس اقتضائات و امکانات این مقدار پیش رفتیم.
در فضایی که برخی تلاش میکنند حرکتهای عمومی فرهنگی کشور را حرکتی ناقض و کم استقبال جلوه دهند، که جای انتقاد هم دارد، برخی رسانهها هم بیدقتی میکنند که البته نمیگویم عناد دارند. خب رسانه هم در این وضعیت سهم دارد. در همین جایزه جلال، چهار طبقه تالار وحدت پر بود، حتی بخشی از مهمانان ما بیرون مانده بودند، فکر نمیکردیم این همه استقبال شود. همه ناشر و اهل قلم بودند. این اتفاق گفتنی است. این افراد به ادبیات و جایزه ملی اقبال کردند و آمدند. اما رسانه گاهی با بیدقتی فضا را طور دیگری نشان میدهد.
اقتضائاتی که در ادغام موسسات دیده نشد
اتفاقا خود ما در مصاحبهای که با وجیهه سامانی، دبیر جایزه جلال، داشتیم، نکته را به عنوان نقطه برجسته رویداد، مبنای سوال قرار دادیم.
به بحث بعدی بپردازیم. شاید اگر خیلی از همکاران مادر این مصاحبه بودند، میخواستند درباه بحث کاغذ بیشتر بپرسند اما ترجیح من این نیست، زیرا هم زیاد به این موضوع پرداخته شده و از جایی به بعد مبحث بکری نمیماند اما این توجه زیاد باعث میشود به بحثهای دیگر کمتر پرداخته شود. به ماجرای ادغام اشاره کردید و اینکه تجربه شما که با این دوره مصادف شد. مسئله مؤسسهها در ارشاد بحثی ریشهدار است. روزی که تصمیم به تاسیس مؤسسههای تابعه وزارت ارشاد گرفتند، موافقان معتقد بودند از این طریق فعالیتها را میشود با چاپکی بیشتری ادامه داد، زیرا محدویتهای ساختار تحت حسابرسی در این موسسهها وجود ندارد. منتقدان هم معتقد بودند باعث افزایش هزینه برای وزارت ارشاد بخصوص در حوزه پرسنلی و نیز نوعی بیانضباطی مالی میشود. این تفکر اخیر تقویت شد و به مصوبه ادغام رسید که امری لازمالجرا شد. باز در این مقطع موافقان میگفتند با تجمیع میتوان صرفهجویی انجام داد که البته بعدها این موضوع ثابت نشد. مخالفان ادغام هم معتقد بودند کارها در سه مؤسسه جدا با تمرکز موضوعی و قدرت بیشتری پیس میرود. یعنی در یک مؤسسه بزرگ که افراد همه نوع کار انجام میدهند، کار از ویژگیهای تخصصی فاصله میگیرد. ارزیابی خود شما به عنوان کسی که کارشناسی فرهنگی داشته و تجربه میدانی هم پیدا کرده، کدام یک از نگاهها را تقویت میکند؟
موافقان و مخالفان باید در میدان باشند و اقتضائات را ببینند. سالهایی که موسسه نمایشگاههای فرهنگی شکل گرفت، برای پاسخ به نیازی در آن دوره بود. هم پایهگذاری نمایشگاه کتاب تهران و دیگر نمایشگاههای کشور. مسئلهای که درآن دوره درباره کتاب وجود داشته، دسترسی بویژه کتابهای بینالمللی بوده است. در نمایشگاه اول، بیشتر کتابها، کتابهای خارجی بود و بعدها کتابهای داخلی به آن اضافه میشود. بعد این موضوع مطرح میشود که همین مدل را در استانها تکرار کنیم و نمایشگاههای استانی ایجاد میشود یا میخواهیم به نمایشگاههای بین المللی برویم. باید اقتضاء و نیاز روز در نظر گرفته شود.
اگر به ایجاد فکر میکنیم، باید به اقتضائات ایجاد هم فکر کنیم. اگر به ادغام فکر میکنیم، باید به اقتضائات ادغام هم فکر کنیم اما اگر به فکر نباشیم، اینکه به چه دلیل ادغام شدند وچه مسائل و مشکلاتی داشتند از جمله نیروهایی که ادغام میشوند، ذخیره سنواتشان کجاست، مسائل حقوقی دراملاک، مسائل بیمهای و مالیاتی که دارند، چرا ادغام میکنیم. اینکه درباره اقتضائات تدبیر کردیم یا نه؟ اگر تدبیر نکردیم و حرفی از ادغام زدیم، فقط گام اول را برداشتیم و عملا ادغام نشده است. به قول دوستان مخلوط شدند.
همچنان درگیر مسائل ادغام هستیم
اگر موافق ادغام باشم که جزو مسائلی که من تصمیم میگیرم نیست، حتما منتقد این موضوع هستم که چرا اقتضائات ادغام دیده نشده است. با اینکه وعده داده میشد، چرا کاری انجام نشد؟ گفتند موتور محرکه ادغام اینهاست و میخواهیم به این مسائل رسیدگی کنیم، بنابراین ادغام میکنیم. چرا فقط ادغام کردیم و به مسائلش رسیدگی نکردیم؟ ما همچنان درگیر مسائل بیمهای، مالیاتی، حقویقی و سنواتی مؤسسات ادغام شده هستیم. پروندههای باز چندین ساله. الحمدالله با لطف خداوند و تلاش خود همکاران موسسه خیلی از موضوعات پیش رفت، ولی وقتی به این مطالب فکر نمیکنید، فقط پوستهای از موضوع پیش میرود.
من که آمدم، میتوانستم درگیر این موضوع شوم که یک وقتی ادغام شده، حالا بیایم اینها را از هم جدا کنیم اما ما انتخاب کردیم درگیر کار شویم و در کار نشان دهیم که کدام یک درست است. تجربه واقعی ادغام برای دوره جدید است، وگرنه آن زمان که ادغام شد، کرونا آمد و اصلا عملیات بزرگی در مؤسسات شکل نگرفت. اینها بدگویی دوره قبل نیست، بلکه گزارش و توصیفی از دوره قبل است؛ چون کرونا بود، نمایشگاه کتاب برگزار نشد، اختتامیه جایزه «جلال» در برنامه تلویزیونی بود، جشنواره کتاب و رسانه برگزار نشد.
الان که براساس تجربه ۱۵ ماه کارکردن مؤسسات ادغام شده پیش میرویم برخی از نکات و مشکلات بهتر نمایان میشود. ما تصور میکنیم ادغام کردیم و بعد درباره چابکسازی و کم کردن نیرو حرف میزنیم. من عمل کردم و میگویم به این سادگی نیست. الان تعداد نیروها از زمانیکه مؤسسه را تحویل گرفتم، با وجود اینکه فعالیتهای جدید ایجاد شده، مثلا تلویزیون اینترنتی کتاب، کاغذ و... ۱۵درصد کاهش پیدا کرده است. فعالیتها هم باید به خاطر انتظارانباشته باید طراز اول برپا شود. فکر میکنیم حرفها به سادگی نیست. اگر میخواهید فرایند جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی برگزار کنید، آیا دبیرخانهای که موضوع را رصد کند دارید یا نه؟ اگر تصمیم میگیرد رویداد را برگزار نکنید، موضوع دیگری است.
تقویم پرکار خانه کتاب
بعد از ادغام فعالیتها که کم نشده است، بلکه فعالیتها گسترش یافته است. اما کمکم درباره بعضی از حوزهها، فکر میکنیم در ۱۵ ماه به دلایل مختلف عنایت نشده است. مثلا فردی را منصوب کردیم و به دلیلی نتوانست ادامه دهد و حوزه روی زمین مانده باشد. اینجا اشکالات خود را نشان میدهد، با اینحال هیجکاری به دلیل دوره ادغام تعطیل نشد.
تقویم مؤسسه تقویم پرکاری است و میتوانید، هر هفته رویدادی در داخل و خارج از موسسه سراغ بگیرید. دوستان در سرای اهل قلم میگفتند جز نمایشگاه کتاب، از ابتدای سال تا الان ۲۰۰ نشست داشتیم که ۱۰۰ نشست دیگر در دو ماه آتی برگزار خواهد شد. اینطورهم نبوده ما سراغشان برویم. دوستان ما که پرچم را برای کار بالا بردند، از بیرون تقاضا میآمد و ما انتخاب کنیم.
بسیاری از بخشهای ادغام درست بود
بنابراین ادغام به سادگی نیست. جدایی هم به این سادگی نیست، هرکدام اقتضائاتی دارد. بسیاری از بخشهای ادغام درست بود و برخی از بخشهای هنوز سرجای خود ننشسته است. احتمالا به این شکل هم پیش برود طول میکشد که سرجای خود بنشیند و ادامه پیدا کند.
شایعاتی درباره تفکیک دوباره بود، آیا محتمل است؟
همان موقع که شایعه شد، منتفی شد.
اشاره کردید به بنیاد شعر و ادبیات داستانی و دفتر شعر و ادبیات داستانی.
الان معاونت شده است؛ با عنایت وزیر فرهنگ و ارشاد و مطالبه دوستان حوزه ادبیات، این دفتر در ساختار جدید، معاونت شده است؛ با دفتر شعر، دفتر داستان، دفتر پژوهش و آموزش و بخش کودک و نوجوان.
- به مساله آقای دیانی اشاره کردید.
دعا میکنیم خداوند مسعود عزیز را شفاء دهد و بتواند برگردد.
این روزها متنهای تاثیرگذاری در ایسنتاگرام مینویسند. بیماری سختش برای شما هم اتفاق تأثیرگذاری بود؟
شورع کارم در مؤسسه با هفته کتاب بود. بعد جایزه جلال، نمایشگاه مجازی کتاب و جایزه کتاب را برگزار کردیم. در این اثنی دنبال گزینه مناسب این ساختار ارتقا یافته به معاونت بودم. با مسعود دیانی وعده کردیم. مسعود از اسفندماه کار را آغاز کرد. همان زمانها درگیر نمایشگاه کتاب در اردیبهشت ماه بودیم. اولین چیزهایی که برای نمایشگاه در این معاونت، طراحی کردیم غرفههای جوایز بود. خب تا مسعود شروع به کار کرد، فروردین ماه و بعد ماه مبارک رمضان شد. تصور این بود که یک بیماری ساده است و برطرف میشود. بعد از آزمایشها و روز اول نمایشگاه بر ما معلوم شد، درگیر این بیماری (سرطان) شده است. دعا میکنیم زودتر شفا پیدا کند و از این سختی بگذرد. عملا تعداد روزهای بسیاری، در خدمت مسعود نبودیم. این موضوع که معلوم شد، شوک بزرگی بود.
-گویا خودش از مؤسسه رفت.
بله خودش تصمیم گرفت. من هم عرض کردم بمان و ادامه میدهیم؛ بخشی وظیفه انسانی بود و بخشی هم برای حفظ رویه. خودش انتخاب کرد که برود.
بحث تکثر مطرح شد. آیا به ذهنتان نرسید که انتخاب یک روحانی به عنوان معاونت شعر و ادبیات داستانی، برای ایجاد تکثر موانعی میتواند ایجاد کند؟
کسانی که مسعود دیانی را میشناسند، میدانند که این موضوع صدق نمیکند؛ به پستهای اینستاگرامی او اشاره کردید، برخی از افراد که به عیادت او میروند که نام همهشان ذکر نمیشود یا کسانی که از او احوال پرسی میکنند، طیف متکثری هستند.
موضوع دیگر اینکه از چیزی که به عنوان تکثر یاد میکنیم، وقتی در عرصه عملیات میآید و شاخصهای معلومی میگذارید، مشخص میشود. مثلا اگر اثری در جایزه جلال میآید و از او میخواهید به این دوسال پاسخ دهد، چند نفر اثر را نقد کردند و چقدر توانسته در رسانهها مطرح شود؟ زمانی که شاخص میگذارید دیگر تکثر فکری اینطرف و آن طرف را ندارد. شاخص را باید بتواند بگذراند. فعالیت ما از همین جنس بود.
اولین بار بود که در فراخوان به صورت آزمایشی اضافه کردیم، چند نفر از افراد طراز اول ادبیات حاضرند بر کتاب تأیید بدهند؟ چنین موضوعی پیش میآید، رویکرد فکری منتفی میشود. نه اینکه موضوعیت نداشته باشد؛ همه هستند باید این شاخصها را بگذارند.
بعد از رفتن آقای دیانی انگار نتوانستید انتخاب محکمی داشته باشید که کار را بعد از ایشان شروع کند.
انشاءالله اتفاق میافتد.
برخی کار کردن را در فضای ادبیات سخت میکنند
خبرش را میدهید؟
این موضوع دائما روی میز است؛ گزینه جامعالاطرافی که بتواند مجموعه نیازها را برآورده کند و افراد مختلف بتوانند به او مراجعه کنند. در گفتوگو این موضوعات هستیم. گاه به جمعبندی میرسیم اما با تحقیق و گفتوگوی بیشتر به نتیجه دیگری میرسیم یا فرد جای دیگری مسؤولیت میگیرد و نمیشود.
فضای کار هم فضای سختی است. اینطور نیست به هرکسی تعارف کنید، سریع بپذیر. افراد انتخاب میکنند. برخی هم سعی دارند، کار کردن در فضای ادبیات را سختتر کنند.
ما فکر میکنیم، اگر قرار باشد ظرفیتی در کشوری بقیه حوزهها را راه بیندازد، ظرفیت ادبیات است. اهتمام مجموعه معاونت فرهنگی و موسسه به جایزه جلال و جشنواره فجر مانند دیگر جشنوارههای بزرگ کشور است و ستاد خبری تشکیل شده که نشاندهند یکی از وجوه توجه مجموعه ارشاد است.
ادبیات و شعر است که میتواند بقیه حوزهها را راه بیندازد. در جایزه جلال تلاش کردیم این فضا را برای نقشآفرینی حداقلی داشته باشیم. حضور مردم در سالن ابراز خوشحالی و اهمیت جمعی نشان دهیم.
به نظر از حضور مردم در جایزه غافلگیر شدید. لحن سخنرانیها هم انگار تحت تأثیر قرار گرفته بود.
بله.
اگر قرار است نقش خانه کتاب و ادبیات، ترویجی باشد و نه لجستیک، از نظر مدیران راهکارهایی دارد از جمله تشویق دیگران برای استفاده یارانه و سوبسیدها. اما زمانی که با مجموعه مدیران مؤسسههای مختلفی که مجبور به ارائه تهسیلات در وزارت ارشاد هستند صحبتهایی داریم، چه طرح تکریم، موسسه هنرمندان پیشکسوت، صندوق اعتباری هنر و... معتقدند پرداختهایی فرد به فرد، رقم قابل توجه و بزرگی برای مجموعه و رقم کوچک برای افراد رقم میزند. این موضوع باعث میشود، زمینههای سوق یافتن به زمینههای بنیادساز کاهش پیدا کند. اینها بار سنگینی است که باید مؤسسهها به سرانجام برسانند و در غیر اینصورت جمعیت بزرگی ناراضی میشوند. صندوق اعتباری هنر ۹۰ هزار عضو دارد، اگر به هر کدام یک میلیون تومان پرداخته شود، میشود ۹۰ میلیارد تومان که در حوزه فرهنگ رقم قابل توجهی است. سال گذشته ۱۳۶ میلیارد تومان تسهیلات داده که بخشی بلاعوض بوده است. حتی مجبور میشود، درجایی درها را ببندد، زیرا ظرفیت پذیرش بیشتر را ندارد. یک مشکل که در معاونت فرهنگی داریم، نداشتن محلی ثابت برای برگزاری نمایشگاه است. البته گاه ادعای نزدیک شدن در تهران یا حومه هم داشتیم، به نظر میرسد تا زمانی که مجبوریم پرداختهای فرد به فرد ناچیز اما در عمل قابل توجه داشته باشیم، از این موضوع دورتر و دورتر میشویم. نظر کارشناسی شخصی شما درباره حمایتهای اینچنینی در مجموعه چیست؟
بگذارید جور دیگری نگاه کنیم. آنچه که به عنوان سهم فرهنگ در بودجه کشور میپردازیم، چقدر است که اینطور راجعبهش فکر کنیم؟ آیا این عدد نسبت به ۹۰ هزار نویسنده و شاعر و اهل قلم سینمایی، خبرنگار، قرآنیها، عدد بزرگی است؟ سهم حوزه فرهنگ را از آموزش جدا کنید. بعد سهم وزارت ارشاد را از بودجه فرهنگ. الان ایام بودجه است. چندی پیش نمایشگاهی در مجلس برگزار کردیم و ظرفیتهای حوزه نشر و ادبیات کشور را نشان دادیم که وضعیت ما چگونه است، نسبتش با دنیا چیست تا مفاهمهای با نمایندگانی مجلس برقرار کنیم و در این حوزههای تأثیرگذار سرمایهگذاری کنیم. در بحرانها مثلا کرونا مصرف کدام کالای فرهنگی زیاد شد؟ مصرف کتاب بالا رفت. مصرف حوزه ادبیات بالا رفت، اکر میخواهید درباره موضوعات دیگر کشور واکنشی وجود داشته باشد، فارغ از کیفت کتاب مطرح میشود. در مرحله بعدی تولید انبوه، بالا بردن کیفیت مطرح میشود. درباره سردار سلیمانی این همه آثار در کشور منتشر شده، این از منظر سیاستگذار فرهنگی تولید این همه اثر خوب است و مقدمه بالا بردن کیفت است.
اگر حداقلی به حوزه فرهنگ نگاه کنیم، همین را میگویم چون در آنجا یارانه میدهیم، در جای دیگر نمیتوانیم هزینه کنیم. عرض من این است در آنجا باید یارانه بدهیم، بیشتر هم بدهیم اما حوزههای دیگر را باید بیشتر تأمین کنیم. حالا همه اینها به عهده دولت است؟ خیر. در کشور همسایه ما، مشخصا ترکیه، در بالای آرم برخی از ناشران و کتابفروشیها آرم بانک است. در واقع بانکها موظف هستند، بخشی از مسئولیت اجتماعیشان را در حوزه نشر داشته باشند، آنهم نه نشر در حوزه پولی و بانکی بلکه در حوزه عمومی.
برخی کلی نگاه میکنند، باید سهم این حوزه را بزرگ و واقعی کنیم. از هشت هزار میلیارد تومان، یک میلیارد تومان حق تألیف است. باید این چیزی که صندوق هنر میپردازد، ۱۳۶ میلیاد تومان تسهیلات، نسبت به فعالان عرصه معلوم شود؟
جایگاه واقعی فرهنگ در بودجه دیده شود
همه ما یک دغدغه مشترک در حوزه کشور داریم، ترجمه ضعیف. کسانی که فرهنگی باشند، به حوزه ادبیات کودک فکر میکنیم مگر از حوزه غیرفرهنگی آمده باشد. همهمان میگویم در حوزه ترجمه کودک دغدغه داریم خیلی خب شما که دغدغه دارید، باید ببینید چقدر امکان عملیاتی دارید که این حوزه تأثیر بگذارد؟ امکان عملیاتی چیست؟ سر تولید بایستید و در تولید مداخله داشته باشید، یارانهتان را به سمت تولید ببرید. امکانتان چقدر است؟ مجموعه یارانههایی که وزارت ارشاد در حوزه فرهنگ میتواند بدهد، در بودجه کشورهست. خندهدار است که حوزه بازار۸ هزار میلیاردی صنعت نشر، هم یارانه اهل قلم بدهد، هم خریدار کتاب، هم کتابفروش و هم ناشر.
آنچه قطعی است، حوزه فرهنگ جایگاه واقعیاش در بودجه کشور نایستاده و اگر ما میخواهیم از این حوزه تأثیر بگیریم باید در جایگاه واقعی بایستد و واقعی ببینیم.
درباره ترجمههای فلهای در حوزه کودک و نوجوان که خلاقیتی هم در تولید ندارند، بارها گفتهایم. چند سال پیش از هجوم فلهای ترجمهها توسط ناشرانی خاص تولید سری کتابها بر اساس قصههای شاهنامه را داشتیم. قطعا اگر بخواهیم به فعالیت اثرگذار در حوزه برسیم باید از مسیر سهراب و سیاوش و کیخسرو بگذریم. به عنوان فعال رسانهای فکر میکنم آمدن این ترجمههای فلهای قرارداد این سریها را متوقف کرد. بعدش حس نکردیم سیاست خاصی برای تغییر وضعیت از سوی وزارت ارشاد وقت وجود داشته باشد. نگاه شما در این دوره از وزارت ارشاد چگونه است؟
یکی از بخشهایی که باید به آن توجه کنیم، این موضوع است. یکی از موضوعاتی که در خانه ادبیات واگذار شده، اندیشیدن در حوزه کودک است؛ از جمله اینکه به جایزه ملی نیاز داریم. یا سیاست مشخص در حوزه کاغذ اجرا میشود. کما اینکه به ترجمه کاغد نمیدهیم مگر ترجمههایی که آثار خاص باشد. براساس قانون موظف نیستیم که به ترجمه کاغذ بدهیم. این موضوع برای جلوگیری از آشنا شدن با ادبیات جهان نیست واقعا. اما بازار آشفته ترجمه را در کشور ببینید، خود ناشران هم گله دارند.
یکی از پرونده روی میز، ناشران کپی کار هستند. تا کتاب منتشر میشود، چند ناشر دیگر منتشر میکنند که در شبکه رسمی و اگر در شبکه غیررسمی برود، افست میشود. این چیزهایی که است دارد تأویل و گفتوگو میشود. بنابراین سازههای مورد نیاز ما در حوزه کودک ونوجوان ایجاد میشود. بخشی از موضوعات هم دربیرون از مجموعه ماست و باید حمایت شود. مثلا جشنواره داستان حماسی. بحث جدیای داشتیم که در دو حوزه کودک و نوجوان و حماسه و شعر در حوزه حماسه داشته باشند.
فکر میکنم منظور شما از کتابها، کتابهای بازآفرینی محمدرضا یوسفی از شاهنامه بود. آن زمان مدیرکل منابع نهاد کتابخانههای عمومی بودم و در تعداد زیادی از آنها را برای کتابخانههای کشور خرید کردم.
جایزه ملی در راه است؟
در فضای حمایتها مانند کاغذ و سامانه خرید از کتابفروشیها این موضوعات را در نظر داریم. مثلا در سامانه خرید از کتابفروشیها روی شابکهای خاص امکان یارانهگذاری داریم که در طرحهای فصلی نداشتیم. امکان اعمال دقیق حمایتها را داریم، یارنهها را به صورت کلی میدهیم و به برخی بیشتر میدهیم برخی ظرفیتها فراهم نبود.
پس یک جایزه ملی هم در حوزه کودک و نوجوان داریم؟
احتمالا جایزههایی خواهیم داشت.
در جایزه کتاب سال، معمولا بخش کودک و نوجوان دیده نمیشود.
اتفاقا به همین دلیل؛ سالها قبل جشنواره فجر و جلال از دل جایزه کتاب سال بیرون کشیده شده است و جایزهها معادل کتاب سال هستند. اگر میخواهیم به حوزه کودک نوجوان، گستردهتر بپردازیم به تأسیس جایزه، حمایت منظم رصد این حوزه احتیاج داریم، به آموزش نویسنده احتیاج داریم، اینکه نویسنده جوان چقدر اقبال میکنند.
خانه جدید نمایشگاه کجاست؟
در موضوع محل برگزاری نمایشگاه کتاب تهران هم یک ریتم تکراری داریم. چند ماه مانده به نمایشگاه کتاب، مسئولان ارشاد اعلام میکند ضرورت و اقتصائات شهر آفتاب را به شهرداری اعلام کردیم، شهرداری یک هفته مانده به نمایشگاه میگوید، آماده برگزاری هستیم. شما میگویید بازرسی کردیم، آمادگی ندارد. نمایشگاه تمام میشود، این بحث از موضوعیت خارج میشود. چندماه مانده به نمایشگاه بعدی دوباره همین بحثها مطرح میشود. آیا زمان آن نرسیده که وزارت ارشاد و شهرداری به کارگروه مشخصی برسند و پرونده این موضوع یکبار برای همیشه بررسی شود؟
درباره سالهای قبل قضاوتی ندارم اما درباره امسال بعد از برگزاری نمایشگاه این موضوع را رها نکردیم. بنده به همراه مدیرعامل شهر آفتاب و برخی از اعضای شورای شهر جلسه منظم داشتیم، کما اینکه دبیرخانه دائمی نمایشگاه کتاب تشکیل شد. از جمله کارهای دبیرخانه، همین بود. بعد از گفتوگوهایمان در برج پنج و شش (مرداد و شهریور) وعده کردیم در برج دهم (دیماه) بازدیدی از شهر آفتاب داشته باشیم تا ببینیم وعدهها به کجا رسیده است. مسائل مشخص است، مانند مساحت مورد نیاز، فضای مسقف، امکانات رفاهی، دسترسی و حمل و نقل عمومی پارکینگ و اقتضائاتی که مردم را به نمایشگاه بکشاند.
شما با مصاحبه اخیر آقای احمدوند تا حدودی درجریان قرار گرفتهاید. در آبان و دی از شهر آفتاب بازدید کردیم. طبیعتا شهر آفتاب امروز، با شهر آفتابی که آخرین بار نمایشگاه برگزار شد، تغیرات موسعی داشته است. بر اساس گفتوگوها مسئولان شهرداری هم تلاش کردند. در شورای شهر مصوبهای برای افزایش بودجه عمرانی شهر آفتاب را داشتیم.. شورای شهر هم مساعدت ویژهای داشت. پیمانکار و مشاور انتخاب شد و ساختساز پیش میرود. به عنوان برگزارکننده مایلیم که در محیط استاندارد، نمایشگاه را برگزار کنیم اما نمیخواهیم تجربههای تلخ گذشته تکرار شود یا نواقصی داشته باشد.
کارگروه مشترکی که اشاره کردید، حداقل امسال شکل گرفته است. دلیل ندارد هرکاری میکنیم رسانهای شود. سال گذشته من گفتم نباید در رسانه حرفهایمان رابزنیم، وقتی شورای عالی ترافیک تشکیل میشود و مصوبهای برای نمایشگاه کتاب تهران دارد، باید حضور داشته باشیم. مگر میشود شورای عالی ترافیک تشکیل شود، درباره نمایشگاه کتاب مصوبهای داشته باشد اما به عنوان مجری نمایشگاه حاضر نباشم، نباید توضیحات مرا بشنوند.
در مرحله انتخاب هستیم
الان مجموعه نیازهایی که داشتیم و آن زمان هم اعلام شد، در حال رفت و آمد و گفتوگو هستیم که چه مقدار تأمین میشود که بتوانیم انتخاب کنیم.
در مصلیهم به این شکل است. از هر دوی اینها به نمایندگی از معاونت فرهنگی در نمایشگاه از مصلی هم بازدید داشتم. مصلی هم محیط نمایشگاهی نیست و نواقصی دارد اما خوبیها و تسهیلاتی هم دارد، دسترسی هم راحتتر است و مردم عادت کردهاند که در آنجا باشند. طبعا به عنوان برگزارکننده اگر با محیط تخصصی نمایشگاهی روبهرو شویم راحتتر هستیم و دیگر هزینههای هرساله را در بهسازی و آمادهسازی نمایشگاه، نخواهیم داشت. محیط تخصصی شکل بگیرد و خصوصا اینکه وجه بینالمللی دارد، دسترسی به فرودگاه وهتلینگ راحتتر است.
کارگروه تشکیل شده، رفت و آمدهای جدی و بازدید جدی و فنی داشتیم یعنی این موضوع را به امروز نگذاشتیم. از برج ۴ داریم این کار را انجام میدهیم و فعلا در مرحله انتخاب هستیم. از طرف دیگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مجری، تنها نظردهنده دراین موضوع نیست، بلکه دیگر دستگاههای ملی، امنیتی، انتظامی، استانی، ایمنی و خدماتی انجام میدهند، هم باید اعلام نظر کنند در کجا میتوانند، این خدمات را ارائه کنند.