به گزارش ایران اکونومیست، داستان بلند، «بیوقتی» نوشته علی ادریساوی در ۱۰۰ صفحه با قیمت ۶۳ هزارتومان در نشر نگیما منتشر شده است.
در معرفی ناشر عنوان شده است: این مجموعه، تلفیقی از سمبولیسم و مدرنیسم است که در سه بخش «چرا هستم؟»، «رقص گرگها» و «برزخ» با نگرشی عبرتآمیز به زندگی بشر امروز که غوطهور در زندگی مادیگرا و دور از فطرت انسانی است، نگاشته شده است.
داستان اینگونه آغاز میشود: با خود گفتم: ای خدا، چرا این بیپدر و مادر آروم نمیگیره؟ دیگه خستم کرده. (صدای بازی و جست و خیز بچه، آنقدر مخم را میخراشید که دوست داشتم سر به بیابان بگذارم. اما تنم آنقدر لَش و خسته بود که گویی دیگر نمیتوانست از روی کاناپه برخیزد تا بلکه با هجمهای ولو الکی زهر چشمی از این وروجک بگیرد. پس من به ناچار به سقف خیره، بخت مفلوکم را مینگریستم. ولی از سویی دیگر هم اصلا حوصله آن پیرزن عفریته را نداشتم که بیاید و بگوید، سرسام گرفتیم جلوی بچهتو بگیر!)
کلنجار کوتاه ذهنم به فریادی دیوانهوار خستم شد، میتمرگی یا بیام؟! سکوت، خانه را در خود بلعید. هنوز قلبم آرام نگرفته بود که چشمهای طوسیاش بیابان ویران جانم را نوازش میکرد. در این بین احساس کردم کسی بالای سرم ایستاده است!
همچنین کتاب «آذربُستان: سفرنامه آذربایجان و کردستان»نوشته علی عسگری افشار در ۱۴۶ صفحه و با قیمت ۱۱۰ هزار تومان در نشر یاد شده عرضه شده است.
در معرفی ناشر میخوانیم: این کتاب گزارشی از سفرهای چهارگانه (اسفار اربعه) نگارنده به مناطق گوناگونی در استانهای آذربایجان شرقی و غربی و کردستان و کنکاشی در روال زندگی و اجتماعات این مناطق است.
پیشتر سفرنامهای با عنوان «شیرازیه: سفری به استان فارس» از این نویسنده منتشر شده است.
در برشی از کتاب میخوانیم: تابلوهای برخی شهرها، خوشامدگویی پرطمطراقی دارند. مثلا خرمده، عنوان «استوار بر جاده ابریشم» را یدک میکشد. هیدج، با عنوان «علم پرور» خود را میشناساند. (عنوان شهر را مأخوذ از «هودج» میدانند که محملی برای حمل بزرگان بوده) شهر دیگری، خود را «دروازه علم و ادب» معرفی میکند، گویا در همان حد دروازه بوده. ...
اینکه هر شهر و ساکناناش، چیزی برای تعریف از خود داشته باشند خوب است اما، استفاده از تعابیر و تعاریف کلی، چیزی به ارزش شهرها و شهروندانش اضافه نمیکنند.
اتنهای پیام