«میدانیم که سن مغزی معمولاً با سن تقویمی برابر نیست. برای مثال گروهی از آدمها با عنوانِ سوپرایجرها SuperAgers هستند که عملکردِ شناختیشان در سنین دهه هشتاد و بالاتر از آن به اندازه فردی است که دهها سال از سنِ تقوی آنها جوانتر است. عکس آن نیز میتواند درست باشد و ممکن است مغز شما مسنتر از سن تقویتان باشد. واضح است که دومی چیزی نیست که دوستش داشته باشید!
بااینکه هیچ آزمونی برای تعیین سن مغز در خانه وجود ندارد، میتوانیم بگوییم که یک مغز جوان و سالم در اوج عملکردِ شناختیاش قرار دارد؛ و اغلبِ اوقات، اوج عملکردِ مغز با حافظه قوی مرتبط است. هرچه سنمان بالاتر میرود، به خاطر آوردنِ اسامی، چهرهها، رویدادها، چیزهای که بهتازگی خوانده یا خوردهایم رفتهرفته سختتر میشود.
در مغزهای جوانتر فرایندی به نامِ تمایز عصبی کارامد و قوی است. در جریانِ این فرایند، وظیفه سلولهای خاصی از مغز به خاطر آوردنِ چهرههاست. هرچه سنمان افزایش پیدا میکند، فرایندِ تمایز بیشتر تخریب میشود، بنابراین سلولها تخصصشان را از دست میدهند و به خوبیِ گذشته عمل نمیکنند. آنها به جای آنکه روی چهره تمرکز کنند، تلاش میکنند انواع دیگری از اطلاعات را به خاطر بیاورند. تمایزِ عصبی در سوپرایجرها شبیه به تمایزِ عصبی در یک فرد ۲۵ ساله است. بههمیندلیل است که عملکردِ حافظه یک سوپرایجر مانند عملکردِ حافظه یک فرد ۲۵ ساله است.
رازهای دیگر سوپرایجرها و تمام کسانی که مغزشان جوانتر از سنِ تقویمیشان است، چیست؟ یک مطالعه که در سال ۲۰۲۱ انجام شده است پاسخهای حیرتانگیزی برای این پرسش پیدا کرده است. این مطالعه در یک بازه زمانیِ ۱۸ ماه در حدود ۳۳۰ نفر سوپرایجر با سنین ۱۰۰ و به بالا را دنبال کرد؛ محققان دریافتند که در هیچ ناحیهای از مغز این افراد زوال حافظه یا کاهشِ توانایی شناختی رخ نداده است. یکسالونیم زمانِ طولانیای به نظر نمیرسد، بااینحال وقتی فردی ۱۰۰ سالگی را رد میکند، ۲ سال برای سلامتی مغزِ او معادلِ ۲۵ سال برای یک فرد ۷۵ ساله است.
برای مثال خطر دچار شدن به آلزایمر در یک فردِ ۱۰۰ ساله به ازای هر دو سال ۶۰ درصد افزایش پیدا میکند. ایندرحالیست که ۲۵ سال طول میکشد تا خطر ابتلا به آلزایمر در یک فرد ۷۵ ساله با این نرخ افزایش پیدا کند. بهعبارتِ دیگر ۲۵ سال خطر، بعد از ۱۰۰ سالگی به ۲ سال فشرده میشود.
پس چه رازی است که برخی از افراد ۱۰۰ سال به بالا حافظههایی چنین قوی دارند؟ ممکن است وسوسه شوید در بینِ حدسهایتان به نقشِ «ژن» اشاره کنید. درحالیکه ژن قطعاً نقشِ تعیینکنندهای بازی میکند، ۱۶.۸ درصد از کسانی که در این مطالعه شرکت کرده بودند دارای ژنهایی بودند که احتمال دچار شدن به آلزایمر را افزایش میداد، ولی آنها تا آن زمان دچار بیماریِ آلزایمر نشده بودند. قطعه کلیدیِ این معما به نظر سبک زندگی بود!
یکی از عوامل کلیدی آن بود که آنها در تمام طول عمرشان در حالِ یادگیری چیزی جدید بودند. اگر خاطرتان باشد، حافظه شما در اتصالاتِ بینِ سلولهای مغزیتان خانه دارد. به مغزتان به مثابه یک حساب بانکی فکر کنید؛ هر چه مقدارِ سپردهمان را بیشتر کنیم، ارزشِ خالصِ داراییهایمان از برداشتِ پول کمتر متأثر میشود.
ما از طریقِ یاد گرفتنِ مهارت و کارهای تازه، سپردهگذاری میکنیم (اتصالاتِ تازه برقرار میکنیم)؛ وقتی سنمان بالاتر میرود و بهطور طبیعی برخی از اتصالاتِ سلولهایمان را ازدست میدهیم، هنوز اتصالاتِ زیادی خواهیم داشت. یک جمله اسپانیایی هستند که میگوید «هر روز یک چیز تازه یاد بگیر.» این توصیه ساده، نخستین وعالیترین قانون برای حفظِ سلامتیِ مغز است.
نکته کلیدی که میتواند کمک کند آن است که یادگیریِ اطلاعات تازه یا مهارتِ جدید مغز را جوان نگه میدارد. پس اگر همینحالا که مشغول خواندنِ این متن هستند، دارید چیز تازهای میآموزید، باید بدانید که این کارتان برای سلامتیِ مغزتان بسیار اهمیت دارد.
امکانش نیست که همه را به داخل دستگاه تصویربرداری از مغز بفرستیم و برای تعیین سن دقیق مغزشان از مغز آنها تصویربرداری کنیم، اما عواملی هستند که میتوانند تاحدودی اطلاعاتی درباره سنوسال مغزتان به شما ارائه کنند. این پرسشها را از خودتان بپرسید:
۱. عملکردِ اجرایی ـ چقدر در مدیریتِ روزهایم مهارت دارم؟
۲. تعادل و هماهنگی ـ چقدر خوب میتوانم حرکت کنم و تعادلم را حفظ کنم؟
۳. توانایی یادگیری و بهخاطرسپاری ـ چقدر خوب میتوانم اطلاعاتِ مهم را به خاطر بیاورم؟
۴. حرکت ـ چقدر سریع میتوانم راه بروم؟
۵. هویت ـ خودم حس میکنم چند ساله هستم؟
البته هیچکدام از این پرسشها نمیتوانند جای اسکنِ واقعی از مغز و ارزیابیِ ادراکیای که توسط یک متخصص عصبشناس انجام میشود را بگیرند؟ بااینوجود، این طبقهبندیهای بنیادی میتوانند درکی از سنِ مغزیمان به ما بدهند. مهم است به خاطر داشته باشیم که با تصویربرداری از مغز نمیتوان بدونِ پیچیدگی و بحث سنِ آن را تعیین کرد.
برای مثال، مهم است که کدام بخش از مغز، کدام شاخصهای زیستی مثلِ ماده سفید یا خاکستری، رسوب آهن و حجم را بررسی کرده یا اولویت دادهایم. درباره کلینیکهایی که در ازای دریافت مبالغ هنگفت به شما پیشنهاد میدهند سنِ مغزتان را تعیین کنند احتیاط کنید، زیرا این نوع ابزار فعلاً در آزمایشهایِ مؤسسات تحقیقاتیِ بزرگ درحالِ استفاده صحیح است.
درحالِ حاضر تکنولوژیِ نوپدیدِ تصویربرداری از مغز در آزمایشگاههای تحقیقاتی بزرگ برای تعیین سلامتی، بیماری و مرگومیر استفاده میشود.
در ادامه عواملِ کلیدیِ دیگری را معرفی میکنیم که میتوانند دانشی درباره سنِ مغزمان در اختیارمان بگذارند. بهخاطر داشته باشید که ترکیبی از این عوامل، و نه فقط یکی از آنها، میتوانند سنِ مغز را تعیین کنند.
زباله مغزی و سنِ مغز
حالا که میدانید مغزتان ممکن است از سنِ تقویمیتان پیرتر باشد، ممکن است تعجب کرده باشید که چگونه چنین چیزی امکان دارد. یکی از چیزهایی که مغز را پیرتر میکند یا باعث میشود که مغز خیلی زود دچار پیری شود، تجمع مواد سمی و زباله در مغز است. زبالهها محصولاتِ جانبیای هستند که درنتیجه کارکردِ مغز ایجاد میشوند.
یادتان باشد که گفتیم هر کدام از سلولهای مغزی شما مانند یک شهرِ پرجنبوجوش و شلوغ است. درست مثل شهری که آلوده میشود، مغز شما نیز در فرایندِ زندگی کثیف میشود. بقایایِ واکنشهای شیمیایی، سمومِ محیطی، سلولهای پیر و آسیبدیده و پروتئینهایی که دیگر به آنها نیازی نداریم میتوانند مغز را پر کنند.
مغزِ سهپوندیِ شما میتواند هر سال ۵ پوند زباله تولید کند. این زبالهها بهطور طبیعی یا بازیافت میشوند یا شسته میشوند و از مغز بیرون میریزند، اما اگر به هر دلیلی این فرایندها دچار مشکل شوند، زبالهها در مغز ما تجمع میکنند و میتوانند به مغز ما آسیب بزنند.
زبالههایی که در مغز تجمع کردهاند میتوانند در توانایی مغز در برقراریِ ارتباط با دیگران اختلال ایجاد کنند و درنهایت باعث شوند که سلولها کوچک شده و بمیرند. انواعی از زبالههای مغزی وجود دارند، اما دو نوع از اصلیترین زبالههای مغزی پلاکهای آمیلوئید و تنیدگیهای تائو هستند.
پلاکها
برای آنکه بهتر درک کنید پلاکها از کجا میآیند، خانهای را تصور کنید که روی سقفش یک آنتن نصب شده که برخی از ایستگاههای اصلی تلویزیونی را دریافت میکند. اگر این آنتن بشکند، نهتنها نمیتوانید ایستگاههای تلویزیونی را دریافت کنید بلکه آنتن میتواند به سقفِ خانه هم آسیب برساند. چنین چیزی برای سلولهای شما هم میتواند رخ دهد. سطحِ سلولهای شما گیرندههایی شبیه به آنتن دارند که در نقشِ سیستمِ گسترده ارتباطی و امنیتی عمل میکنند.
انواعی از گیرندهها وجود دارند که در رفتارها و عواطفِ پیچیدۀ زندگی نقش ایفا میکنند. برای مثال، برخی از گیرندهها وظیفهشان بهطور خاص دریافت سیگنالهایی است که به سلولها میگویند رشد کنند یا نکنند.
گیرندهها همچنین به مواد شیمیاییای که تلاش میکنند وارد سلولها شوند میچسبند. اگر گیرنده ماده شیمیایی را تشخیص دهد، قفل سلول را برای ورود ماده شیمیایی ـ که میتواند روی عملکردهای مختلف از خلقوخو تا یادگیریِ احساساتی مثلِ عاشقی اثر بگذارد ـ باز میکند.
یکی از گیرندههایی که روی سلولهای مغزی قرار دارند پروتئینهای پیشسازِ آمیلوئید یا APP هستند. برخی اوقات، آنزیمهایی که مثل قیچی عمل میکنند از راه میرسند و APP را به قطعاتِ کوچک خرد میکنند. عوامل زیادی ـ مثل التهاب ـ هستند که باعث میشوند آنزیمها APP را خرد کنند. آنچه دانستنش مهم است آن است که قطعاتِ APP برحسبِ اتفاق چسبناک هستند و به هم میچسبند و پلاکهایی با عنوانِ بتا-آمیلوئیدها را تشکیل میدهند.
تنیدگیها
درحالیکه پلاکها بینِ سلولهای مغزی تشکیل میشوند، تنیدگیها زبالههایی هستند که در درونِ سلولها شکل میگیرند. در داخلِ سلولهای شما سیستمِ گستردهای از رشتهها و لولههای کوچک وجود دارد که به آنها اسکلتِ سلولی گفته میشود و کار آن انتقال پروتئینها و مواد مغذی به بخشهای متفاوتِ سلولهاست. اسکلت سلولی مثلِ نسخه میکروسکوپیِ مسیرهای مترو است. اسکلت سلولی به کمکِ پروتئینی به نام تائو در جای خودش قرار میگیرد که در این تمثیل بیشتر شبیه به اتصالاتِ ریلهای آهن است که ریلها در جای خودشان نگه میدارد.
گاهیاوقات مولکولهای تائو که این سیستمِ انتقالِ مفصل را در جایش ثابت نگه میدارد از اسکلتِ سلولی جدا میشود و به مولکولهای دیگرِ تائو میچسبد. تصور کنید که مُشتی از اتصالاتِ راهآهن شُل شود و تودهای درهمتنیده را شکل دهد؛ این دقیقاً تصویرِ یک درهمتنیدگی در مغز است.
هنوز کاملاً مشخص نیست که چه چیزی باعث میشود این مولکولهای تائو دیگر نخواهند مسیرها را در جای خود نگه دارند، اما شواهدی هست که نشان میدهد التهاب، تجمع ترکیبات سمی و واکنشهای شیمیایی ِ سلولی همگی میتوانند دخیل باشند.
وقتی درهمتنیدگی در یکی از سلولهای مغزی شکل میگیرد، از آن سلول مغزی به بیرون نشت میکند و واردِ سلولِ سالمی میشود که در مجاورتش قرار دارد.
این سلولِ سالم فریب میخورد تا تنیدگیهای بیشتری تولید کند و بنابراین سلولهای آسیبدیده در تمام مغز پراکنده میشوند. مطالعهای که در سال ۲۰۲۱ انجام شد نشان داد که تجمعِ پروتئین تائو در مغز بهتر از تجمع پلاکها در مغز میتواند زوال حافظه را پیشبینی کند.
پلاکها و تنیدگیها هر دو رایجترین اشکالِ زبالههای مغزی هستند که در بیماریِ آلزایمر مشاهده میشوند. تنیدگیهای تائو در اشکالِ دیگر فراموشی مانند انسفالوپاتیِ تروماتیکِ مزمن (وضعیتی که به دلیلِ ضربه به مغز ایجاد میشود) نیز نقش دارند.
با این حال انواع دیگری از زبالههای مغزی وجود دارند که میتوانند دلایلِ اصلیِ طیفی از بیماریها و بدکارکردیهای مغز، مثل افسردگی، بیماریِ پارکینسون و اضطراب باشند. برای مثال، پروتئینی به نام آلفا-سینوکلئین در لختههای سمی تجمع پیدا میکنند که سلولهای مغزیای که مسئولِ تولید دوپامین هستند را تخریب میکنند. دوپامین به هماهنگیِ حرکت کمک میکند. وقتی این سلولها تخریب میشوند، لرزش در بیمارانِ پارکینسون ظاهر میشود.
تجمع مواد زائد بهطور کلی میتواند علائمی مثلِ ضعفِ تمرکز، بهرهوریِ پایین و کاهشِ انرژیِ کلی بدن را ایجاد کند که همگی نشانهها و علائمِ پیریِ زیستی هستند. خیلی ساده بگوییم، هرچه زباله در مغز بیشتر باشد، مغز شما پیرتر میشود.
حالا پرسش اصلی این است که آیا میتوانیم از شرِ این زبالهها خلاص شویم؟ درحالیکه هیچ شامپویی برای شستشوی مغز وجود ندارد، دانشمندان کشفیاتی دارند که نشان میدهد بدن شما روشهایی قدرتمند برای پاکسازی و بیرون ریختنِ زبالهها دارد.
یادگیریِ چیزهای تازه که اتصالاتِ بینِ سلولهای مغزی را افزایش میدهد یکی از این روشهاست!
یکی دیگر از روشهای پاکسازی به سیستمِ ایمنی مرتبط است که برای کسبِ اطلاعات بیشتر درباره آن باید به کتابِ مغزِ ضدپیری! «نوشته دکتر مارک میلستین، که این نوشتهها نیز بخشی از کتابِ او بود، مراجعه کنید.»