جعفر شجاع کیهانی، عضو هیات علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و معاون گروه ادبیات معاصر، در پی درگذشت ابوالفضل خطیبی، شاهنامهپژوه، در یادداشتی که در اختیار ایران اکونومیست قرار داده، نوشته است:
«یکی داستان است پر آب چشم
(در سوگ از دست دادن استاد ابوالفضل خطییبی)
جهانا مپرور چو خواهی درود
چو میبدروی، پروریدن چه سود
استاد دکتر ابوالفضل خطیبی، شاهنامهپژوه و پژوهشگر زبان و ادب فارسی پس از حدود دو سال تحمل بیماری به سرای باقی شتافت و در دل و جان فرهنگ ایران جاودانه شد.
عمدهی پژوهش خدمات فرهنگی استاد خطیبی در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی و سپس فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. مقالات بسیاری از او در حوزه تاریخ و ادبیات به ویژه شاهنامهپژوهی به چاپ رسیدهاند که جملگی مرجع و منبعی برای تحقیقات در این حوزهها هستند.
شادروان خطیبی علاوه بر فضل و پژوهش، در فضیلت-که مقدم بر فضل است- انسانی نجیب بود و گوهری شریف داشت. در زاویهی خود و به دور از ادعاهای فضلفروشانه خود را از هیاهو دور میداشت. صداقت و صراحت در گفتار و کردار او شاخص بود. علاقهی عمدهاش به شاهنامه و انس او با مفاهیم حکمت آموز فردوسی، خوی درستی و راستی را در نهادش پرورش داده بود.
گسترهی تحقیقات خطیبی بنا بر ذوق خلاقانهی او، منحصر به شاهنامه نبود. در دیگر عرصههای ادبی صاحب نظر بود؛ در شناخت حافظ و اندیشهی او قلمی بجا و خلاق داشت. در ادبیات معاصر و در شناخت شاملو نیز خوشقلم و صاحب اندیشه بود.
افزون بر اینها و فراتر از تحقیقات و پژوهشهای ادبی، در مسائل اجتماعی نیز فعال بود و نادرستی و ناراستی را برنمیتافت.
خصیصهی ستودنی شادروان خطیبی تشویق جوانان و علاقهمندان مشتاق به پژوهش بود، با تمام وجود آنچه داشت به آنان پیشکش میکرد و ذرهای خسّت علمی در او نبود.
افسوس که وجودش زود از دست رفت. آن درخت تناوری که هنوز میتوانست شکوفا باشد و از ثمرهی دانش و تحقیقاتش بهرههای بسیاری به دست آید، دریغا که زود بر خاک افتاد!
اما از مرگ چه چاره! در پایان سخن به یاد ابیاتی افتادم که در آغاز داستان رستم و سهراب آمده است:
اگر تندبادی برآید ز کنج
به خاک افکند نارسیده ترنج
ستمکاره خوانیمش ار دادگر
هنرمند گوییمش ار بیهنر
اگر مرگ داد است، بیداد چیست
ز داد اینهمه بانگ و فریاد چیست
ازین راز جان تو آگاه نیست
بدین پرده اندر تو را راه نیست
یادش گرامی»