به گزارش خبرنگار فرهنگی ایران اکونومیست، چندسالی است شرکتهای تولید کننده برنامههای سرگرمی کودکان برای تولید محتوای مورد نظرشان کاملا آگاهانه و هدفمند اقدام به استفاده از آیکونها و شخصیتهایی میکنند تا با عادیسازی این نوع ارتباطها در کانون خانواده نسلهای بعدی را آنطور سیاستگذاری کرده وارد جامعه کند.
در این زمینه کمپانیهای بزرگی همچون دیزنی، پیکسار و ... برنامههای مختلفی را اجرایی کردهاند تا با خلق نمادها و شخصیتها نه تنها ذهن والدین بلکه کودکان را نیز با خود همراه کنند. به عنوان مثال موضوع تبعیضنژادی، همجسنگرایی، روابط غیر متعارف اجتماعی از جمله این مواردی است.
این درحالی است که نشانهایی در این بین وجود دارد که تمرکز تولیدکنندگان محتوای کودکانه بیشتر به انیمیشن توجه دارند و شخصیتهای انیمیشنی را وارد زندگی کودکانه مخاطبانشان کردهاند، تاجایی که حتی برخی از کارشناسان و منتقدان تاکید میکنند استفاده از شخصیتهای فضایی یا موجودات تخیلی که قابلیت تفکیک جنسیتی ندارند یا نژاد آنها مشخص نیست کاملا برای زمینهسازی جهت ارائه تفکرات جدیدی از مدتها قبل مطرح شده است.
در همین حال اخیراً شاهدیم کمپانی دیزنی که روزگاری کارتونهای معصومانهای برای کودکان میساخت اکنون به صراحت میگوید 25 درصد شخصیتهای کارهایش را از میان اقلیتهای نژادی و جنسی انتخاب میکند و اتفاقاً در فیلمهای جدید این کمپانی بزرگ پویانماییسازی، شخصیتهایی با گرایش جنسی نا متعارف با آنچه تا امروز در بسیاری از جوامع سنتی جایگاهی نداشت - همجنسگرایان- حضور پیدا کردند.
البته موضوع به این نقطه ختم نمیشود و از این بدتر اینکه ارجاعات همجنسگرایانه در صحنههایی مانند انیمیشن لایتیر دیده شد. در این صحنهها همواره تلاش میشود که همهچیز کاملاً طبیعی و عادی جلوه کند و به قول معروف انگار نه انگار که کانون خانواده درحال رویارویی با واژههایی تازه است و ذهن کنجکاو کودکان درگیر مسائلی میشود که تا امروز با آن آشنا نبوده است.
مدافعان این روند تاکید دارند زمانی که صحنهها و مضامین غیراخلاقی وارد سینما شد، درباره علت این اتفاق گفته شد که باید انسانها طبق دیدگاه فروید آزادی داشته باشند حال اینکه این آزادی نهایتاً منجر به هرج و مرج اخلاقی و بینظمی در جامعه و فقدان بهداشت روانی انسانها شد و برخی از جوامع اکنون با چالشی جدی در مواجهه با تبعات همان تفکر دست به گریبان شدهاند و اکنون کانون توجه کمپانیهای تولید کننده فیلم و کارتون نسل جوانتر یا کودکان را نشانه گرفتهاند.
حالا فارغ از هرچه درباره فیلم بزرگسالان مطرح شده بود گروهی بر این باورند که حداقل در این بخش پشتوانهای تئوریکال در این زمینه - ولو به غلط - وجود داشت اما واقعیت امر اینجاست که هیچ توجیهی برای استفاده یا وجود مضامین همجنسگرایی در پویانمایی با مخاطبان رده سنی بسیار پایین در جامعه نیست و دفاعی هم از این روند نمیتوانیم داشته باشیم.
بسیاری براین باورند که اصولا جواب قانعکنندهای از نظر فکری و فلسفی مانند دیدگاههای 'فروید' نتوان برای این رفتار پیدا کرد. اما میتوان بهصورت پیرامونی درباره این موضوع نکات مهمی را مطرح کرد.
نباید زندگی عادی شود!
محمدرضا بورونی تهیهکننده مستند «ایکسونامی» درباره ورود این جنس از مضامین به سینما بیان کرد: برخی از نظریهپردازان غربی بعد از انقلاب جنسی در دنیا یک دیدگاه کلی را ارائه میدهند. آنان میگویند که اگر سکس در جامعهای عادی شود بعد از آن دیگر همه چیز عادی خواهد بود و دیگر چیزی نیست که به عنوان موضوعی خاص تلفی شود. در حقیقت آنان که دنبال انقلاب جنسی در دنیا بودند دست روی خصوصیترین نقطهای گذاشتند که بشر دارد. اینگونه بعد از عادی شدن و اباحهسازی آن دیگری چیزی نیست که در جامعه غیرعادی باشد. اما در همجنسگرایی از این هم جلوتر میرود.
او درباره دلیل اصلی این اتفاق توضیح داد: 'بعد از انقلاب جنسی اما سؤال شد، دیگر چه چیزی عادی نیست؟ پاسخ این بود که باید نوع روابط نیز از اساس تغییر کند. برای همین دست به ترویج همجنسگرایی زدند. از اینجا به بعد بدیهیترین چیزها نیز دیگر عادی نیست و اینگونه تمام تصورات انسان فرو میریزد'.
این فعال رسانهای بیان کرد: 'حتی برخی موضوع و ماجرای قوم لوط را در قرآن کریم نیز بهگونهای تفسیر میکنند که گویا ضد همجنسبازی و نه همجنسگرایی است. چیزی که برای غرب و غربگرایان مهم است، تفکر همجنسگرایی است نه همجنسبازی است. برای همین با تقلیل پیام قرآن از ضدیت با همجنسگرایی با همجنسبازی، غیر مستقیم همجنسگرایی تأیید شود. بنابراین بهطور کلی میتوان توجه جدی غرب به مقوله همجنسگرایی را مورد توجه قرار داد. شاید دلیل اصلی این همه سرمایهگذاری روی همجنسگرایی، شکل نهایی از عادیسازی باشد تا باورهای مهم و فطری انسان که روی آن حساس است راحتتر شکانده شود و شالوده عقاید الهی راحتتر فرو ریخته شود'.
در هر صورت نباید فراموش کنیم همجنسگرایی در سینمای کودک و نوجوان غرب خصوصاً در شکل پویانمایی آن، بسیار رواج پیدا کرده و مورد انتقاد محافل و نهادهای خانوادهدوست مانند یک میلیون مادر قرار گرفته است. دیزنی و دیگر کمپانیهای سینمایی که حامی نمایش چنین مضامینی هستند در این «تهاجم کارتونی» و «ناامنسازی خانوادهها»، البته از عواقب و تهدیدهای این موضوع باخبرند و بنابراین همواره با احتیاط و دست به عصا به ساخت و نمایش این مضامین اقدام میکنند تا بتوانند بدون ایجاد حساسیت شدید در جامعه رفته رفته اهداف خود را در کانون خانواده که مرکز تربیت آیندهسازان جامعه است رواج دهند.