ایران اکونومیست ـ گروه فرهنگی
احتمالاً آن روزهایی که عارف قزوینی، تصنیف مشهور «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را میسرود و بعدها با سهتارش مینواخت، نمیدانست روزگاری این سرودهاش به حقیقت نزدیک شود. او این تصنیف را براساس یک افسانه قدیمی از شاهنامه فردوسی گفته بود؛ جایی که از قطرات خون سیاوش که بر زمین میریزد، گلهای لاله میروید؛ حالا نزدیک به یکصد سال از سرایش آن میگذرد اما بهنظر میرسد که این تصنیف جادویی روز به روز عجیبتر از قبل رخنمایی میکند.
شاید براساس همین افسانه و تصنیف است که لاله تبدیل به نمادی از افرادی شده است که خونشان مظلومانه ریخته میشود و به شهادت میرسند، از دفاع مقدس تا همین دیروز!
در یکی دو روز گذشته و مقارن با اتفاق تلخی که در حرم شاهچراغ در شیراز رخ داد، بار دیگر این تصنیف، شنیدنی شده و ابیات آن در رج به رج نوشتههای این طرف و آن طرف رخنمایی میکند. بهنظر میرسد که این بار از خون جوانان «حرم» لاله دمیده! همان مضمون زیبایی که سالها پیش حاج محمود کریمی در یکی از نوحههایش استفاده کرد و دیروز حسن روحالامین در نقاشی جدیدش بهمناسبت شهادت هموطنان شیرازیمان بار دیگر بهره برد.
ماجرای شیراز تلخ است و سوزناک. علاوه بر شهادت مظلومانه تعدادی از هموطنان بیگناهمان بهدست عنصر تکفیری، شاهد جاندادن نوگلانی هستیم که تازه در سالهای ابتدایی زندگیشان بودند، پر از امید و آرزوهایی که پرپر شد.
شهادت 3 دانشآموز نوجوان شیرازی در این اتفاق بیش از بقیه دلها را به درد آورد. علی اصغر لری گویینی نونهال پایه دوم دبستان، آرشام سرایداران (برادر آرتین سرایداران) نوجوان پایه پنجمی و محمدرضا کشاورز که تازه وارد دبیرستان شده است.
به این لیست آرتین کوچولو را هم اضافه کنید که دیگر نه پدر دارد، نه مادر و نه برادر! در حالی که چند ساعت قبل از این حادثه تلخ میخندیدند و سوار بر اتومبیل به زیارت برادر امام رضا(ع) میآمدند.
عارف در مصرع دوم همین بیت چه زیبا میسراید: «از ماتم سروِ قدشان، سرو خمیده»
آری درست است؛ علیاصغر، آرشام و محمدرضا هر سه در مسیر رشد و سرو شدن بودند که ناگاه گلوله داعشی آمد و سرو قدشان را دوتا کرد و حالا همان سرو خمیدهای شدهاند که عارف در شعرش بیان کرد. این دانشآموزان قرار بود آیندهساز این کشور باشند؛ آنها پر از امید و آرزو برای آیندهشان بودند، اما دشمن مستقیم آنها را نشانه رفت تا دیگر نباشند!
امروز «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را بهیاد این 3 نوجوان شهید و آرتین 5ساله میخوانیم؛ همانطور که برای حسین فهمیدهها و علی لندیها خواندیم، همان طور که عارف برای سیاوش خواند!
آرتین ماند تا نمادی برای همسنوسالهای خودش در آینده باشد تا داستان مظلومیتی را که بر او گذشت نه با زبان بلکه با جسم و پوست و گوشتش تعریف کند. او آینه عبرتی از مظلومیتش در مقابل کینه دشمنان برای همنسلان خودش است. او هم حتماً خواهد خواند: از خون جوانان «حرم» لاله دمیده!
+