به گزارش
ایران اکونومیست، علی اکبری در پاغاز این برنامه تلویریونی گفت: به دلیل
هجوم حملات در این ۷۲ ساعت گذشته و به دلیل اتهامات بدون دفاع، تلفن خود
را خاموش کردم و امروز اینجا حاضر شدم تا از خود دفاع کنم. قبل از دفاع از
خود به شرافتم و قرآن محمد قسم میخورم که یک کلمه از حرفهای من دروغ
نیست و در اینجا نیامدم که خود را تبرئه کنم و دوست دارم مردم پس از شنیدن
حرفهای من قضاوت کنند.
علی اکبری در ادامه افرود: کشورهای
قدرتمندی مانند ترکیه، آذربایجان و روسیه در کشتی وجود دارند که نمیگذارند
حکم من شکسته شود، چرا که حق من از کشتی به معنای مدالآوری آنهاست. کشتی
برای من تمام شده و تنها آمدهام که برخی حقیقتهای زندگی خود را با مردم
بگویم.
قهرمان کشتی جهان گفت: سال ۹۰ بود که قهرمان کشتی بزرگسالان
جهان شدم و من و بابک قربانی با اختلاف زیاد از نفر دوم دنیا بویم، ولی
رقابت ما زیاد شد و مسابقات انتخابی زمینهای را فراهم آورد که در دامی
افتادیم که تاوان سختی برای آن دادیم. ما تنها کسانی هستیم که بین تمرینات،
تست دوپینگمان مثبت اعلام شد؛ اما به جای سه تا شش ماه محرومیت دو سال
محروم شدیم.
من دو سال سکوت کردم و خانهنشین بودم و اصلا یادم
نمیآید شش روز اولی که فهمیدم آزمایش دوپینگ من مثبت بوده، چه بر من
گذشت. من و بابک در رقابت بودیم و داوطلبانه تست دادیم و ظاهرا در مصرف
مکملها خطا کرده بودیم.
وی گفت: در اردوها، دکتر تیم ملی حضور
داشت که بر کار ما نظارت داشت، ولی شرایط خاص من و بابک باعث شد که این
تاوان را پس دهیم. روزی که محروم شدم انگار نه انگار که در کشتی ایران
بودم، ولی برای عشقی که به کشور داشتم، در حکم حریف تمرینی به بچههای
المپیکی کمک کردم و خود را به مانند یک سرباز صفر در خدمت کشور
میدانستم.
پیشنهاد میلیاردی آذربایجانیها را رد کردمعلی
اکبری درباره پیشنهاد آذربایجان گفت: از سال ۲۰۱۰ و وقتی اختلاف ما با
کشتی دنیا زیاد شد، آذربایجان پس از محرومیتم از من دعوت کرد تا در المپیک
برای آنها کشتی بگیرم. آنها گفتند که محرومیت را نیز درست میکنیم. در
ایران نیز وعده دادند که محرومیت من را پیگیری میکنند، ولی فدراسیون حتی
نامهای هم به وادا نداده بود.
در محرومترین جای تهران بزرگ شدم و
آذربایجان نیز پیشنهادهای اغواکنندهای به من داد. آنها برای پیشپرداخت
۵۰۰ هزار دلار پیشنهاد دادند، ولی اصل قرارداد بسیار بیشتر بود. آنها به
قهرمانان المپیک خود دو میلیون دلار به علاوه ده تا دوازده هزار دلار حقوق
ماهیانه پرداخت میکنند.
کشتیگیران ایرانی که در آذربایجان بودند
هم دوست نداشتند، من به آذربایجان بروم. به همین دلیل گفتند اگر روزنهای
هست، در ایران بمان.
وقتی که میخواستم به آذربایجان بروم، کسی در
ایران به من نگفت که نروم. آنها حتی با رفتار خود به من میگفتند که برو.
چند ماه در آذربایجان بودم، ولی به این نتیجه رسیدم که حیف است به کشور
پشت کنم؛ بنابراین، به پول پشت کردم و برگشتم. مطالبات سال ۲۰۱۰ من هنوز
پرداخت نشده و از پیگیریها خسته شدم، ولی همیشه با شاد کردن دل مردم
دلخوشم.
آذربایجان بر فیلا نفوذ دارد؛ حتی رئیس فدراسیون آذربایجان
به قدری بر رئیس فیلا نفوذ دارد که هر حرفش برگشت ندارد. آذربایجانیها به
قدری مدال طلا برایشان مهم است که ورزشکار را از نظر مالی بینیاز
میکنند.
وی درباره برگشت دوبارهاش به کشتی گفت: اردیبهشت ماه
سال ۹۲ بود که از آذربایجان برگشتم؛ البته هیچ در باغ سبزی به من نشان
نداند. چهار ماه در آذربایجان بودم و دیدم نمیتوانم برای پول کشتی بگیرم.
من ۳۰ درصد از قرارداد خود را گرفته بودم که مقداری از آن را خرج کردم و به
آذربایجان بدهکار بودم. آنها هم برای گرفتن پول خود به من فشار
میآوردند.
عباسی، رئیس وقت ورزش دستور داد که در این مورد از من حمایت شود، ولی با تغییر در وزارت ورزش، نامه من در بایگانی ماند.
من
۴۵روز پیش از مسابقات جهانی در یونیورسیاد تست دوپینگ دادم که منفی اعلام
شد؛ حتی در تمرینات و انتخاب تیم ملی، ۳۴ روز پیش از مسابقات جهانی باز هم
تست دادم که نتیجه آن هم منفی بود. پس از یونیورسیاد ۱۱۴ کیلو بودم که باید
وزن خود را به ۱۲۰ کیلو میرساندم، ولی جرأت استفاده از مکملها را
نداشتم، چون دو سال زجر کشیده بودم. با وجود اینکه به مکمل نیاز داشتم،
تلاش میکردم با مواد غذایی آن را جبران کنم، حتی از کلمنی که همه
کشتیگیران آب میخوردند، من نمیخوردم و در زمانی هم که وضعیت غذای اردو
ضعیف شد، با هزینه خود گوشت، مرغ و تخممرغ میخریدم که مجبور نشوم از
مکملها استفاده کنم.
من چهار ماه تلاش کردم و همه چیز را کنترل
میکردم و یک چیز بدون آگاهی خوردم و آن در مسابقات مجارستان بود. در
مسابقات پیش از فینال به خاطر پارگی رباط، راه رفتن برایم سخت شده بود و به
اتاق ماساژ آذربایجان رفتم و ماساژور بلغاری که قبلا هم او را میشناختم و
در تیم ایران بود، دیکلوفناک زیر زبانم ریخت. من بعد از دو دقیقه برگشتم و
به او گفتم، پاکت این ماده را به من نشان بده و او نیز خندید و گفت نکند
به من اعتماد نداری و من هم به خاطر استرسی که داشتم و باید زودتر روی تشک
میرفتم، آن را فراموش کردم و به او اعتماد کردم. من میدانم که طعم
دیکلوفناک مزه گچ میدهد؛ اما مادهای که او به من داد ترش بود.
متأسفانه
دوستی من با آن فرد و آسیبدیدگی باعث شد که در آن لحظه به چیزی که
میخورم توجه نکنم. ماساژور ما هم حرفهای نبود که بتواند درد مرا کاهش
دهد. خیلی گشتم ولی پاکت آن ماده را پیدا نکردم. وقت هم نداشتم که بیشتر
بگردم. پودرهای زیرزبانی ده تا ۱۵ دقیقه بعد جذب خون میشود و من دو ساعت
بعد نیز تست دوپینگ دادم.
من به آذربایجانی پشت کردم که مسئولین آن
با وادا بازی میکنند و هیچ کاری برای آنها ناشدنی نیست و این در شرایطی
است که ایران هیچ دست و قدرتی در وادا و فیلا ندارد.
این امکان بود
که برای باز کردن نمونه دوم خون من یک نماینده از ایران نیز باشد، ولی
کسی از ایران آنجا نبود. این ماده شش ماه در بدن ماندگاری دارد و از آزمایش
من سه ماه گذشته. من حاضرم دوباره تست دهم. من از کشتی میروم و میدانم
مافیایی که در کشتی هست، نمیگذارد من برگردم، ولی دوست دارم پاکی خود
را به مردم ثابت کنم و در همین جا آرزو میکنم که مردم همیشه خوشحال باشند؛
من قربانی عشق به وطن شدم.
در آن لحظه که ماساژور ماده را زیر
زبان من ریخت، مربی من برای لحظاتی از اتاق بیرون رفته بود تا ببیند روی
کدام تشک باید کشتی بگیرم.
این برنامه طوری تدارک دیده شده که
نمیگذارند، حکمم شکسته شود در گوانگجو هم آذربایجانیها پول دادند تا مدال
به ایران نرسد. من نیازی به مصرف چیزی نداشتم. من امروز هم تنها آرزویم
این است که روزی بتوانم جانم را در راه میهن بدهم تا همه بدانند که من
عاشقانه ایران را دوست دارم.
از مسئولان میخواهم که بدانند این
مسأله مربوط به کشور است و اگر به نتیجه نرسد، باز هم قربانی خواهد داشت و
از آنها میخواهم که این موضوع را پیگیری کنند.