مرتض سرهنگی در حاشیه سی و سومین نمایشگاه کتاب تهران با حضور در غرفه ایران اکونومیست، درباره این رویداد فرهنگی گفت: نمایشگاه محل تظاهر است. اگر شما تنها یک کتاب هم داشته باشید، باید چهارپایه بیاورید و روی آن بایستید و بگویید من این کتاب را دارم تا مردم ببینند. یکی از قوی ترین ویژگی های نمایشگاه، فی نفسه بدون اینکه بخواهد این نقش را داشته باشد، یک مرکز اطلاع رسانی است. قدرت انفجاری کتاب در این ده روز شاید به اندازه دو سال باشد.
وی ادامه داد: گرچه دنیای امروز مجازی است و فاصله را مقداری کم کرده است ولی اینکه کتاب را لمس کنی و خودت بیایی و کتاب را باز و انتخاب کنی طعم دیگری دارد. بعد از دو سال وقفه و نمایشگاه نیامدن، تازه امسال خودمان را پیدا می کنیم. البته می دانیم که خیلی ها هنوز نگران ویروس کرونا هستند و سعی می کنند از دنیای مجازی استفاده کنند یا از استانها و شهرهای دوردست می آیند. اما آنچه من در این چند روز که آمده ام می بینم، عطش و لذت کتاب هنوز با مخاطبان هست و با شوق کتاب موردنظرشان را انتخاب می کنند.
سرهنگی درباره مسائل اقتصادی و حضور مردم در نمایشگاه کتاب گفت: در این شرایط شاید به لحاظ روانی جامعه ما مقداری ملتهب است و گرانی کالاها و چیزهایی دیگر آزار دهنده شده ولی مردم ثابت می کنند که مملکت خود را به خاطر یک بسته ماکارونی از دست نمی دهند. اعتقادشان را به راحتی فراموش نمی کنند. این موضوعات موجب می شود که دغدغه درجه یک مردم الان کتاب نباشد ولی احتمال این می رود که سالهای بعد این دغدغه ها از بین رفته باشد و کتاب به اولویت تبدیل شود. من خودم سالها هم اینجا و هم زمانی که در نمایشگاه بین المللی در سئول برگزار می شد، در غرفه بودم و در شرایط فعلی ما این استقبال خوب است.
این پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس، در ادامه بیان کرد: کتاب جنگ، دارایی ملی ما است که هر نسلی بیاید، چیزی دارد که به آن اضافه کند. کتابی در انگلستان و هلند منتشر شده که این روزها در حال مطالعه آن هستم. موضوعش درباره چند دختر ۱۴-۱۵ ساله ای است که در جایی محدود زندگی می کنند تا گرفتار آلمانها نشوند. این اثر تازه منتشر شده و شامل یادداشتهایی است که تازه آنها را پیدا کردند و از سال ۱۹۴۵ تا به حال، پس از ۷۰ سال، کسی آن ها را ندیده است.
این محقق با اشاره به خاطره ای از دوران جنگ، اظهار کرد: من ۱۹ ماه در خرمشهر بودم. یک شب راحت در کیسه خواب نرفتم. شب های آنجا وحشتناک بود. در آنجا از یک اسیر بعثی پرسیدم از چه می ترسید؟ گفت از رزمنده های شما می ترسیم. آن اسیر می گفت حتی مرخصی هم میرفتم باز خوف و ترس با من بود.
سرهنگی ادامه داد: فرار در ارتش بعثی عراق از همین روزهای حضورشان در خرمشهر آغاز شد. سربازها با چپاول خانهها و بانکهای خرمشهر که شهر متمول و نفتی بود، به ثروت رسیدند. بعد از آن، فرار کردند، گفتند چرا جانمان را به کشتن بدهیم، ما که به همه چیز رسیده ایم. چیزی که کسی نمی داند و حتی نظام رسانه ای نمی گوید، این بود که بعثی ها در خرمشهر صرافی زده بودند و پولهایی که سربازها از خانه مردم دزدیده بودند را میآوردند و آنجا به دینار تبدیل می کردند. آنها حتی خط تاکسیرانی بین بصره و خرمشهر گذاشته بودند. آنها به مالکیت خرمشهر رسمیت بخشیده بودند و در آنجا مدرسه زده بودند. رادیو عراق وقتی آب و هوای موصل و بغداد را اعلام می کرد، آب و هوای خرمشهر را هم اعلام می کرد.
وی در پاسخ به این سوال که چرا هنوز درباره این موضوعات صحبت نمی شود، گفت: جنگ دو دستور زبان دارد. یک دستور زبان برای زمان جنگ است که شورانگیز و حماسی و تبلیغی و شعاری است و گاهی با مبالغه توام است. دستور زبان بعد از جنگ یعنی دستور زبان تعقلی که باید مشکلات جنگ را بازگو کند و روایت کند در آن روزها چه گذشته است. نظام رسانه ای ما هنوز از تبلیغ به تعقل نچرخیده است، چون دوست ندارد حقیقت را ببیند.