يکشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - 2025 May 11 - ۱۲ ذی القعده ۱۴۴۶
۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۴:۲۳

به احترام جمهوری اسلامی، کلاهک تانک‌ها را بردارند!

حاج احمد متوسلیان یادم هست که می‌خواست بچه‌ها را شارژ بکند، می‌گفت «باید گلوله آر.پی.جی ۷ را طوری بزنید که آن‌ها به احترام جمهوری اسلامی کلاهک تانک‌ها را بردارند»؛ یعنی این‌جوری آن‌ها را نشانه بگیرید که اثر هم می‌گذاشت.
به احترام جمهوری اسلامی، کلاهک تانک‌ها را بردارند!
کد خبر: ۴۳۴۰۷۳

به گزارش ایران اکونومیست، سردار محمد کوثری از فرماندهان دوران دفاع مقدس در تاریخ شفاهی خود که قرار است توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شود، درباره عملیات بیت‌المقدس، توضیح می دهد: مرحله سوم عملیات بود که قرارگاه نصر آمد جاده بصره ـ شلمچه ـ خرمشهر را بست. اصلاً قرارگاه نصر عقبه دشمن را قطع کرد و تا نهر خین رفت و جاده مواصلاتی‌ عراق قطع شد.

به احترام جمهوری اسلامی، کلاهک تانک‌ها را بردارند!خورد که آن را هم بسته بودند،‌ دیگر عراقی‌ها راهی برای ارتباط با نیروهایی که توی خرمشهر و گمرک بودند را نداشتند.

 آن‌وقت اینجا بود که حاج حسین خرازی؛ فرمانده تیپ ۱۴ امام حسین (ع) و احمد کاظمی فرمانده تیپ ۸ نجف، آمدند برای ورود به داخل شهر خرمشهر، طراحی کردند. دیگر من تا پایان کار ماندم و عراق خیلی فشار آورد که راه شلمچه به خرمشهر را بتواند باز کند که نتوانست باز کند چون بچه‌ها ایستاده بودند. واقعاً آن موقع هم یادم است تانک تی ۷۲ را که عراقی‌ها آورده بودند، خب آرپی‌جی هم به این راحتی روی آن‌ها اثر نمی‌کرد.

به احترام جمهوری اسلامی، کلاهک تانک‌ها را بردارند!

 آن‌وقت حاج احمد متوسلیان یادم هست که می‌خواست بچه‌ها را شارژ بکند، می‌گفت «باید گلوله آر.پی.جی ۷ را طوری بزنید که آن‌ها به احترام جمهوری اسلامی کلاهک تانک‌ها را بردارند»؛ یعنی این‌جوری آن‌ها را نشانه بگیرید که اثر هم می‌گذاشت.

 خب خود ما که آنجا بودیم نزدیک بود روی هوا برویم؛ یعنی این‌قدر، مخصوصاً بعدازظهر چند بار بالاخره ما تو دوربین نگاه می‌کردیم و اوضاع‌واحوال را با بچه‌ها هماهنگ می‌کردیم، کمک می‌کردیم، چون از نظر تجربه یک مقدار بیشتر از بچه‌های گردان‌ها تجربه داشتیم، این بود که در نهایت به آن‌ها کمک می‌کردیم.

 آن‌وقت که عراقی‌ها خیلی فشار می‌آوردند حاج احمد خودش تفنگ ۱۰۶ را آورد و به خدمه آن می‌گفت «برو و بالای خاک‌ریز و به سمت تانک‌های دشمن شلیک کن و آن‌ها را بزن»؛ اما خدمه‌ می‌ترسید و وحشت داشت اما ایشان باز به آن‌ها می‌گفت برو و بزن»، بعد هم می‌گفت «اگر نمی‌روی من خودم پشت توپ ۱۰۶ بنشینم.»

وقتی تفنگ‌های ۱۰۶ رفتند و شلیک کردند، دشمن هم یکی از آن‌ها را زد و منهدمش کرد، اما تفنگ ۱۰۶ دومی که رفت؛ تانک دشمن را زد. بعد هم آن منطقه آزاد شد و خط تثبیت شد.

 

آخرین اخبار