به گزارش ایران اکونومیست، حسین افشار جم که هماکنون بازنشسته وزارت نیرو است در سن ۱۷ سالگی پای به جبهه گذاشت و در ۱۳۶۷/۴/۲۱ شبیخون عراقیها به همراه تعدادی از همرزمان خود به اسارت عراقیها درآمد و تا مدتی مفقودالاثر محسوب میشد چرا که نام او در لیست سازمان جهانی صلیب سرخ توسط بعثیها ثبت نشده بود.
او در خاطراتش درباره ماه مبارک رمضان روایت میکند: ابتدا یک ماه در «زندان الرشید» بودم و سپس به بعقوبه کمپ ۱۸، قفس یک انتقال داده شدم. شرایط سختی حاکم بود؛ غذای بسیار ناکافی و البته بیکیفیت بود و شرایط اولیه بهداشتی نیز رعایت نمیشد؛ گرمای غیرقابل تصور نیز در ماه رمضان در عراق حاکم بود.
در ماه رمضان پیش میآمد برخی به دلیل بیماری نمیتوانستند روزه بگیرند اما، حرمت روزهداران را حفظ میکردند و بخشی از جیره ناچیز غذایی که بعثیها میدادند را برای افطار و سحر بچههای روزه دار کنار میگذاشتند.
از خودگذشتگی آزادگان به اینجا ختم نمیشد؛ مثلاً در آن شرایط برخیها به دلیل ضعف بدنی یا گرمای شدید بیحال میشدند و در چنین مواردی سایر آزادگان با خیس کردن پیراهن و لباسهایشان و چرخاندن آنها در هوا سعی میکردند اندکی از گرمای طاقت فرسا را کم کنند.
همدلی و همراهی آنقدر زیاد بود که به معنای واقعی من عدالت اجتماعی را با رفتارهای برخواسته از انسانیت لمس کردم. روزهای آغازین اسارت مقارن با تاسوعا و عاشورا بود و آزادگان نیز دور هم جمعشدند تا به عزادارای بپردازند اما بعثیها برخورد تندی با ما داشتند و آب را بر روی ما بستند. : بعثیها از هر گونه تجمعی جلوگیری میکردند و نماز جماعت امر ممنوعه به حساب میآمد؛ البته سختگیریهای خیلی شدیدشان برای سال اول بود و سالهای بعد سختگیری کمتر شد.
ما داخل قوطی رب آب میخوردیم؛ قوطی رب شده بود همه چیزمان، از ظرف غذا برای سحری گرفته تا قابلمه افطار. حتی درب قوطی رب برای ما قاشق میشد از قوطی رب تا بخواهی استفاده میکردیم.