به گزارش خبرنگار فرهنگی ایران اکونومیست، گفتوگو با مسعود نقاشزاده دبیر چهلمین جشنواره فیلم فجر، یکی از مصاحبههای مورد انتظار در پایان سال 1400 بود. چهرهای که سابقه کار سینمایی و علمی دارد و به عنوان اولین دبیر جشنواره فیلم فجر در دولت سیزدهم انتخاب شد، اما رویداد فرهنگی که مسئولیت آن را برعهده داشت دچار مسائل و حواشی شد که تا پایان مراسم اختتامیه جشنواره نیز ادامه داشت.
توضیح و شفافسازی برخی از این مسائل و حواشی مانند لو رفتن اسامی منتخبین جشنواره و یا حذف سیمرغ مردمی از یک سو و از سوی دیگر تبیین علت بازتاب رسانهای وسیع آن و انتقادات تند و تیز رسانهها و فعالین فضای مجازی حتی مذهبی و انقلابی باعث شد تا به مصاحبه طولانی نزدیک به 3 ساعت با این چهره بنشینیم. مصاحبهای که ابعاد و زوایای پنهان و ناگفتهای را از حواشی و اتفاقات آن برای ما بیان میکند و باعث میشود بتوانیم قضاوت دقیقتر و منصفانهتری نسبت به جشنواره داشته باشیم.
ما در این گفتوگو میخواهیم به چهلمین جشنواره فیلم فجر بپردازیم، اما پیش از آن، لطفاً درباره برنامههایتان برای جشنواره چهل و یکم بفرمایید. آیا شما مسئولیت دبیری دوره بعدی جشنواره را پذیرفتهاید؟ با توجه به این که بخش بینالملل و ملی جشنواره ادغام شده است، چشماندازها و خطوط اصلی چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر چه خواهد بود؟
حقیقت آن است که مسئولیت برگزاری چهلمین جشنواره فیلم فجر با توجه به فرصت کوتاهی که در اختیار بود، چالشی بسیار بزرگ بود. بنده به دعوت جناب آقای خزاعی در آبان ماه سال گذشته، برخلاف آن شرایط دشوار، مسئولیت دبیری جشنواره را پذیرفتم تا شاید در دوران جدید مدیریت سینما، بتوانیم گامی در جهت پیشبرد سینمای ملّی برداریم. اگر چه در گفتوگوهایی که همان زمان داشتیم، این مسئولیت برای چند دوره به بنده پیشنهاد شد؛ اما من فقط برای دبیری چهلمین جشنواره فیلم فجر قول دادم و اکنون که به لطف الهی، این دوره با همه فراز و نشیبهایش برگزار شد و به سرانجام رسید؛ میتوانم اعلام کنم که به دلایل گوناگون، بنای پذیرش مسئولیت دبیری جشنواره برای دوره یا دورههای بعد را ندارم. امیدوارم مسئولین بعدی جشنواره فیلم فجر بتوانند گامهایی را که برای تحول بزرگترین رویداد فرهنگی و سینمایی کشور برداشته شده دریابند و ادامه دهند.
اما شما قبلاً اشاره کردهاید که معتقدید دبیر جشنواره نباید هر سال تغییر کند و ثبات دبیری جشنواره فیلم فجر اهمیت جدی دارد. آیا نظرتان تغییر کرده است؟
خیر! معتقد بوده و هستم که دوره مسئولیت دبیر جشنواره فیلم فجر، و اصولاً هر رویداد بزرگ فرهنگی دیگری از این قبیل، باید طولانی باشد تا بتوان اهداف کلان جشنواره را برنامهریزی و در عمل محقق کرد. زیرا ترسیم و تحقق برخی اهداف، در بلندمدت ممکن خواهد بود. اگر چه تحقق اهداف جشنواره فجر به مسائل متعددی ارتباط دارد، اما به گمان من، دبیر جشنواره باید حداقل برای یک دوره پنج ساله مسئولیت داشته باشد تا بتواند برنامههای کوتاه مدت و میان مدت خود را جامه عمل بپوشاند و زیرساخت برنامههای بلند مدت را نیز فراهم کند.
در برخی از معتبرترین جشنوارههای سینمایی جهان، گاه دبیر جشنواره نزدیک به دو دهه یا بیشتر، مسئولیت مدیریت و راهبری جشنواره را بر عهده دارد. زیرا بر خلاف مسئولیتهای سیاسی که طولانی شدن دوره تصدی و تمرکز قدرت در آنها میتواند موجبات رکود، ناکارآمدی و فساد را فراهم آورد، در مسئولیتهای فرهنگی، به سان خود فرهنگ، برای بنای صحیح امور، به زمان کافی نیاز است. امر فرهنگی بر خلاف امر سیاسی، تنها با تصمیمات کوتاهمدت و سریع، به نتایج مطلوب نخواهد رسید. تحقق امر فرهنگی، شبیه به غرس نهال، نشو و نما و به بار نشستن درخت دیرپایی مثل درخت گردوست. بنابراین، تحقق جشنوارهای در تراز آرمانهای فرهنگی ایران اسلامی، نیازمند برنامهریزی کلان، صرف زمان، و پایش مداوم است تا کار به نتایج مورد انتظار برسد. پس با هر سیاست و رویکردی، راهبری و هدایت رویدادهای بزرگ فرهنگی و از جمله جشنواره فیلم فجر، نیازمند تداوم دوره مدیریتی است.
اما بنده مسئولیت دبیری جشنواره برای دورههای بعدی را نپذیرفتم، زیرا عمده نیروها و جناحهای سیاسی و رسانهای متنفذ در این عرصه، چنین دیدگاهی ندارند و اصولاً جشنواره فجر برای آنها، مهمترین عرصه و بهترین فرصت برای سهمخواهی قدرت در حوزه مدیریت فرهنگی و بلکه سیاسی است. برخلاف توجه رئیس سازمان سینمایی و وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی به اهمیت تداوم مدیریت فرهنگی، متأسفانه این گروهها، اغلب امر فرهنگ را عرصه قدرتنمایی و خودنمایی میپندارند و خیال میکنند کارکردهای فرهنگی مطلوب را میتوان با نوعی عملکرد سطحی و شعاری مرسوم، محقق کرد. نگاه اینان به فرهنگ و بروندادهای آن، نگاهی ابزاری است و برای فرهنگ و شعب و تجلیّات گوناگون آن، حداکثر کارکردی در حد بازنمایی تمایلات جناحی و سیاسی روزمره قائلاند. حال آنکه در نگاه امام خمینی، معمار کبیر انقلاب و در دیدگاههای مقام معظم رهبری، فرهنگ زیربناست و امر فرهنگی اصالت بنیادین دارد. من بر این باورم که در طول سالهای گذشته، کمترین توجه به مطالبات فرهنگی رهبر انقلاب شده است. زیرا امر فرهنگی نیازمند نگاه عمیق، برنامهریزی طولانی مدت و اثرات دیرهنگام است و اینها با مدیریت نتیجهگرا، ظاهرگرا، کوتاهمدت و رسانهای سازگار نیست. امروز حدود سه سال از انتشار بیانیه گام دوم انقلاب میگذرد، اما تا کنون تلاش مؤثر و ملموسی برای ترسیم چشماندازهای فرهنگی بیانیه گام دوم صورت نگرفته است؛ حال آنکه بیانیه گام دوم اساساً بیانیهای فرهنگی و به نوعی بازخوانی و بازنمایی آرمانهای انقلاب اسلامی در گذشته و آینده، و در بستر یک گفتمان فرهنگی و تمدنی است.
ما برای ترسیم چشماندازی روشن از فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در جهان، نیازمند درک اصالت امر فرهنگی و اولویت بخشیدن به آن هستیم. حدود سه سال پیش رئیسجمهور فرانسه در تحلیلی از چشمانداز نظام بینالملل در جمع سفرای این کشور گفته بود: نظم بینالمللی به شیوهای کاملاً جدید در حال تغییر است و هژمونی غرب ممکن است به زودی به پایان برسد. وی گفته بود، فرانسه، انگلستان و آمریکا در 300 سال گذشته غرب را بزرگ کردهاند و فرانسه نماد فرهنگ، انگلستان صنعت و آمریکا جنگ در غرب بوده است. اما همه چیز در حال تغییر است... ما برآمدن قدرتهای نوظهور را بسیار دستکم گرفتهایم. اینها بعد از اینکه قدرت اقتصادی پیدا کنند، شروع به جستجوی «فلسفه و فرهنگ» خود کرده و دیگر به سیاست غربی اعتقادی نخواهند داشت؛ بنابراین شروع به پیگیری «فرهنگ ملی» خود میکنند. زمانی که این ملتهای نوظهور فرهنگ ملی خود را بیابند و به آن ایمان بیاورند، بهتدریج از شر «فرهنگ فلسفی» که هژمونی غرب به آنها القا کرده خلاص میشوند و این آغازِ پایان هژمونی غرب است! پایان هژمونی غرب نه در افول اقتصادی است و نه در افول نظامی، بلکه در افول فرهنگی است.
اینها سخنان رئیسجمهور یک کشور اروپایی است که سالیان دراز مدعی برتری فرهنگ غرب بوده است. برتری و والایی در مقیاس تاریخی و تمدنی، فرهنگی است نه نظامی، سیاسی و حتی اقتصادی. البته این بدان معنا نیست که قدرت اقتصادی یا نظامی موضوعیت ندارد، بلکه نشان میدهد قوّت و استحکام فرهنگی، چشماندازهای قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی را رقم میزند. زیرا فرهنگ زیربناست و به همین دلیل نمیتوان با رویکردهای سطحی، انتظار تأثیرات بزرگ و ماندگار در مقیاس تاریخی و تمدنی داشت.
امروزه سینما و هنرهای مرتبط با سینما، یکی از مؤثرترین فرصتها در فرهنگسازی و رقابت برای برتری فرهنگی هستند. این چنین است که سینمای هالیوود بخش مهمی از قدرت و هژمونی فرهنگی آمریکا را بازتولید میکند. سینمای ملی ما اگر بخواهد روی پای خود بایستد و فرهنگ و هویت ملی و دینیمان را در میان فرهنگهای جدید جهان بازتولید کند تا مانند آنان شناخته شود، باید همهجانبه نگریسته و مدیریت شود. سینما یک پدیدار فرهنگی، هنری، اجتماعی، اقتصادی، رسانهای و فناورانه بسیار پیچیده است که در رویکردی کلان باید همه جنبههای آن به صورت متوازن و در راستای اهداف کلان و منافع ملی مورد توجه قرار بگیرد و سیاستهای آن بازطراحی شود. بخش مهمی از این رویکرد کلان، جشنواره فیلم فجر است که باید اهداف، سیاستها و عملکردهای آن تدوین، تثبیت و پایدار شود.
بهنظرم باید وارد بخش اصلی مصاحبه شویم. بررسی خود جشنواره و اینکه با وجود حواشی فراوانی که متوجه جشنواره شد، چقدر به اهداف اصلی مورد نظرتان رسیدید. همانطور که میدانید امسال پیش از آغاز جشنواره فیلم فجر، با آمدن آقای خزاعی، صحبت از تحول و استانداردسازی و نگاه جدیدی بود که به فضای انقلابی و مردمی نزدیک باشد. بالطبع جشنواره هم چه در صحبتهای آقای خزاعی و چه در صحبتهای شما، با همین رویکرد آغاز به کار کرد. بااین وجود رفته رفته جشنواره با حجم قابل توجهی از حواشی روبرو شد که گویی در تناظر با شعارها و اهداف بود. از سوی دیگر و از آن مهمتر موضوع خود حواشی است؛ به نظرتان علت بروز این حواشی چه بود؟ آیا ایجاد این حواشی ناظر به تحولات مدیریت و برگزاری جشنواره بود یا ریشه در سیاستهای سازمان سینمایی داشت؟
اگر بخواهم کوتاه پاسخ بدهم، باید بگویم هر دو به علاوه چاشنی پررنگ مطالبات وصول نشده مدیریتی برخی افراد و گروههای به ظاهر دلسوز و دغدغهمند! اما برای اینکه بتوانیم به این سؤال که جشنواره چهلم فجر چقدر به اهداف خود نزدیک شد به درستی پاسخ دهیم، لازم است مقدمه کوتاهی بگویم. فراموش نکنیم سال گذشته، سال استقرار دولت سیزدهم، با حجم زیادی از مطالبات انباشته شده در همه زمینهها بود. در این شرایط و تقریباً در نیمه سال، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان سینمایی مستقر شده و در آبان ماه دبیر جشنواره منصوب شده است؛ یعنی چیزی کمتر از سه ماه به برگزاری جشنواره مانده بود. هرکسی با برگزاری جشنواره و ساختارهای اجرایی آن آشنا باشد، میداند که این مدت، برای برنامهریزی و برگزاری جشنواره، زمان بسیار کوتاهی است. ما در این دوره اهدافی را پیشبینی کرده بودیم که برخی از این اهداف برای جشنواره، اهداف کلان محسوب میشدند. در اولین گام، یکی از مواردی که مدنظر من بود، تدوین آییننامه و اهدافی شفاف، دقیق و معین بود. در آییننامه این دوره، اهداف جشنواره به صراحت و با شفافیت ذکر شده بود. شاید در گذشته هم در آییننامه به این اهداف اشارهای میشد؛ اما در آییننامه این دوره، مشخصاً بندی با عنوان اهداف در نظر گرفته و اهداف جشنواره را با صراحت در آن تبیین کردیم. این شاید نخستین و مهمترین گام در شفافیت اهداف جشنواره بود که اعلام میکرد جشنواره فیلم فجر مشخصاً برای حمایت از رویکرد امیدآفرین، اخلاقمدار و آگاهیبخش در سینمای ایران و فیلمهای سینماییایران و بر پایه فرهنگ ایرانی و اسلامی برگزار میشود. بنابراین در این آییننامه، حداقل یک نکته روشن است و آن این که جشنواره فجر هدفش چیست. یعنی به صورت واضح میگوید که ما برای کدام هدف این جشنواره را برگزار میکنیم.
ازطرف دیگر، برای اولین بار یک گاهشمار بسیار دقیق در آییننامه آوردیم و تاریخهای مهم و تعیینکننده در فرایند اجرایی جشنواره فجر را دقیقاً مشخص کردیم. این بدان معناست که از همان ابتدای کار، خودمان و مخاطبانمان را (که عملاً فیلمسازان و تهیهکنندگان هستند) متعهد به آن تاریخها وگاهشمار دانستیم و در عمل هم به صورت جدی و منضبط گاهشمار جشنواره را اجرا کردیم. این موضوعی است که در دورههای گذشته، چالشهای بسیاری برای برنامهریزی و اجرای جشنواره ایجاد میکرد.
این مطالب مقدماتی را از آن جهت تشریح کردم که اشاره کنم آنچه در این دوره به صورت جدی دنبال میکردیم، علاوه بر رویکردهای محتوایی که در اهداف به صراحت ذکر شده بود، برنامهریزی برای یک اجرای کاملاً دقیق، منضبط و حرفهای بود.
البته باید اذعان کنم تحقق برخی اهداف در این بازه زمانی کوتاه، برای ستاد چهلمین جشنواره فجر و اساساً برای هیچ تیم اجرایی دیگری مقدور نبود. به عنوان مثال، در اختیار داشتن یک مکان کاملاً مناسب و اختصاصی برای برگزاری جشنواره فیلم فجر، همواره یک چالش جدی بوده است. در این دوره هم از همان ابتدا درباره انتخاب سالن مرکزی جشنواره ملاحظاتی وجود داشت و حواشیای ایجاد شد و در نهایت برج میلاد به عنوان خانه جشنواره انتخاب شد. موضوع این است که در حال حاضر یک مکان اختصاصی که واجد ویژگیهای مختلف و ضروری برای برگزاری جشنوارههای فیلم در ایران باشد، وجود ندارد و هیچ یک از مکانهایی که تا کنون به عنوان سالن مرکزی جشنواره انتخاب شدهاند، تمامی شرایط لازم برای محل اصلی یا سالن مرکزی جشنواره را ندارند. در دولتهای گذشته برای این موضوع سرمایهگذاری نشده است، زیرا این تصور وجود دارد که به سرانجام رساندن احداث مکانی اختصاصی به عنوان سالن مرکزی جشنوارههای فیلم ایران که بزرگترین و گستردهترین آنها جشنواره بینالمللی فیلم فجر است، از عمر یک دولت طولانیتر است و به همین دلیل هیچ مسئولی برای پیگیری آن رغبت ندارد. البته بنده از همان ابتدا که برای انتخاب سالن مرکزی جشنواره با چالش روبرو بودیم، به جناب آقای خزاعی پیشنهاد کردم ایشان در دوره مسئولیت خود این قدم خیر را برای سینمای ایران بردارد، حتی اگر در دوران مسئولیت خودش به بهرهبرداری نرسد. جشنواره فیلمفجر، بخصوص وقتی قرار باشد در مقیاس بینالمللی برگزار شود، آن قدر اهمیت دارد که به عنوان بزرگترین رویداد فرهنگی کشور و بلکه منطقه، دارای یک مرکز و مکان اختصاصی با ویژگیهای لازم باشد.
از این جهت بود که گفتم برخی از اهداف در کوتاهمدت قابل تحقق نبود. البته موارد دیگری هم بود که برای اصلاح و اجرای آن به زمان بیشتری نیاز داشتیم. مثلاً سایت اینترنتی جشنواره فجر نیاز به یک بازطراحی اساسی داشت که در آن زمان کوتاه ممکن نبود. بنابراین باید گفت بخشی از اهدافی که ما در یک بازه زمانی کوتاه سه ماهه میتوانستیم آنها را دنبال کنیم، محقق شدند؛ اما بخشی از اهداف نیاز به زمان یا منابع گستردهتر داشتند. اما اینها فقط در بعد اجرایی جشنواره بوده است.
در اینجا لازم است به نکته دیگری هم اشاره کنم؛ چون مسئله مهمی است و ناظر به ارزیابی جشنواره است. خیلی اوقات در رسانهها از مردم یا مخاطبان میپرسند جشنواره امسال چطور بود؟ این سؤال میتواند از نظرگاههای متفاوتی بررسی و توصیف شود که مهمترین آنها معطوف به کیفیت فیلمهای جشنواره است. میدانیم که جشنوارهها فیلمها را نمیسازند. در حقیقت مدیریت یک جشنواره به طور خلاصه، برنامهریزی و برگزاری رویدادی سینمایی با ضوابط و قواعدی مشخص برای انتخاب، نمایش و ارزیابی شماری از جدیدترین آثار سینمایی است. بنابراین در بخش رقابتی هر جشنواره فیلم، شماری از فیلمسازان و صاحبان آثار، فیلمهایشان را به جشنواره ارائه میدهند و آن جشنواره با ضوابط خودش فیلمهای ارائه شده را بررسی میکند، برخی را میپذیرد و از این میان، برخی به بخش مسابقه راه پیدا میکنند.
آقای نقاشزاده به نظرم به جای خوبی رسیدید، چون یکی از اولین حواشی جشنواره، حضور دو فیلم بود که از نظر کیفی در سطح مناسبی نبود و مورد انتقاد جدی خبرنگاران قرار گرفت. الان هم شما به موضوع فیلمهای جشنواره اشاره کردید و اینکه ما سازنده آنها نیستیم، اما انتخاب کننده که هستید. چرا این دو فیلم در جشنواره وارد شدند؟
البته در جشنواره فیلم فجر، دبیر جشنواره، انتخابکننده مستقیم فیلمها هم نیست. تمامی فیلمهای بخش مسابقه چهلمین جشنواره فجر، حاصل نظرِ هیأت انتخاب جشنواره و البته با در نظر داشتن امکان صدورِ مجوز نمایش برای جشنواره بوده است. در آییننامه جشنواره فجر، مانند شماری از جشنوارههای سینمایی جهان، ما یک هیأت انتخاب داریم که به نمایندگی از دبیر جشنواره، فیلمهای بخش مسابقه را انتخاب میکنند. البته در برخی از جشنوارههای معتبر، شخص دبیر یا نمایندگان او فیلمها را انتخاب میکنند و دیگر هیأت انتخابی وجود ندارد. پیدا است که ترکیب یک هیأت انتخاب و برآیند نظر آنها با یک ترکیب دیگر متفاوت است. اما این فقط یک سوی ماجراست؛ زیرا در سوی دیگر، کمیت و کیفیت فیلمهای ساخته شده و ارائه شده به جشنواره هم در انتخاب نهایی فیلمها مؤثر است. بنابراین در سالها و دورههای مختلف، کمیت و کیفیت فیلمهای منتخب یک جشنواره متفاوت است.
فرض کنید در یک سال 100 فیلم در سینمای ایران تولید شده و در این 100 فیلم 30 فیلم قابل اعتنا وجود دارد و شما از میان این 30 فیلم میخواهید 20 فیلم برای بخش مسابقه جشنواره انتخاب کنید. نتیجه انتخاب فیلم در چنین سالی، حتماً با انتخاب فیلم در سالی دیگر که 60 فیلم در آن تولید شده و از این تعداد فقط 10 فیلم قابل اعتنا باشند، تفاوت جدی دارد. البته اینجا موضوع دیگری هم مدخلیت دارد و آن هم این است که باید ببینیم کدام فیلمسازان مایلند فیلمهایشان در جشنواره شرکت کند. در برخی سالها در سینمای ایران، همه بزرگان سینمای ایران در جشنواره فیلم داشتهاند. مثلاً در سال 1365 فیلمسازانی مانند داریوش مهرجویی، ناصرتقوایی، عباس کیارستمی، کیانوش عیاری، رسول ملاقلیپور، مسعود جعفری جوزانی، محمدعلی نجفی و پوران درخشنده، فیلم داشتهاند. تازه اینها کسانی هستند که الان از نامآوران سینمایایران محسوب میشوند و غیراز فیلمهای آنها، فیلمهای مطرح دیگری هم بودهاند و در مجموع سبد متنوعی از فیلمهایی با گونههای مختلف در جشنواره وجود داشته است. از فیلم کودک بگیرید تا فیلم دفاع مقدس، تاریخی، اقتباسی و خلاصه انواع و اقسام فیلمها در معرض دید بوده است.
بنابراین مهم است که بدانیم در یک سال چه فیلمهایی ساخته شده و از میان آنها چه فیلمهایی انتخاب شده است. در دو سال اخیر، به دلیل شیوع کرونا، بسیاری از فیلمسازان و کارگردانان سینمای ایران کار نکردند. با این همه، برای جشنواره چهلم، 74 فیلم مطابق ضوابط ثبت نام کردند و از این تعداد 59 فیلم به دبیرخانه رسید و مورد بررسی، انتخاب و داوری قرار گرفت.
به این ترتیب، در دورههایی و به دلایلی، شماری از فیلمسازان بالقوه و مطرح، ممکن است فیلم نداشته باشند. بنابراین سطح فیلمهای یک جشنواره به کیفیت جشنواره برنمیگردد، بلکه محصول شرایط تولید در سینمای ایران است. به همین خاطر، خیلی اوقات وقتی راجع به جشنواره و کیفیت آن صحبت میکنیم، در حقیقت کیفیت جشنواره را به کیفیت فیلمهای یک دوره نسبت میدهیم. تفاوت در کمیت و کیفیت فیلمهای سالهای مختلف هم امری طبیعی است. بخش مهمی از احساس رضایت از یک دوره از جشنواره بستگی به این دارد که چه فیلمسازانی در آن سال فیلم ساختهاند، چقدر فیلمها خوب ساخته شدهاند و چه فیلمهایی پذیرفته شدهاند.
پس بهنظر شما از فیلمهایی که برای حضور در جشنواره ثبت نام کرده بودند، اینهایی که انتخاب شدند، بهترینها بودهاند؟
بهتر است این سؤال را اینطور بپرسیم که آیا هیأت انتخاب بهترین فیلمها را انتخاب کردند؟ به عبارت دیگر، آیا آنها کارشان را درست انجام دادند؟ من معتقدم که هیأت انتخاب ما کاملاً حرفهای و صاحب جایگاه و اعتبار بود. البته بدیهی است اگر این ترکیب را تغییر دهید، نتیجه تغییر خواهد کرد. اما به نظر من، باز هم 70 درصد فیلمها همین خواهد بود.
* پس چرا از میان انتخاب این گروه خیلی حرفهای، این دو فیلم درآمد که به اجماع همه، فیلمهای ضعیفی بودند؟ چرا اینها وارد بخش مسابقه جشنواره شدند؟ آیا تنوع ژانر ملاک بود؟
من کلی میگویم تا بعداً تبدیل به دستاویزی برای منازعات رسانهای نشود. بنابراین نقل قول مستقیم نمیکنم، خروجی کل جلسه را میگویم. در مورد یکی از این دو فیلمیکه اشاره میکنید، برخی از دوستان معتقد بودند که درست است که فیلم ضعفهایی بخصوص در اجرا دارد و این ضعفها قابل اغماض نیست، اما فیلم به سمت یک جریان قصهگوی حادثهای میرود و ما سالهاست در سینمای ایران این را نداریم. یک دیدگاه این بود. در گفتوگوهای میان اعضا، گاهی یک نفر دیدگاهی عرضه میکرد و همه دوستان به عنوان موافق یا مخالف، درباره آن صحبت میکردند. در مورد فیلمی دیگر این موضوع مطرح شد که فیلم حامل کورسوی یا جریان امیدی هست و از این جهت جالب است، و سایر اعضا پذیرفتند. به عبارت دیگر، ممکن است سلیقه من هم به عنوان دبیر جشنواره، نه با این دو فیلم، که با برخی از دیگر فیلمهای فهرست هم از منظر سینمایی سازگار نباشد؛ اما طبیعی است که به نظر هیأت انتخاب احترام بگذارم. با اینکه، همانطور که قبلاً گفتم و بر اساس رویه بسیاری از جشنوارههای معتبر، دبیر جشنواره میتواند به طور کلی در انتخابها، جانب نظر خود را نگه دارد، ولی از آنجا که همه دوستان هیأت، حرفهای و صاحب تجربه و اعتبار بودند، نظر هیأت انتخاب را عیناً مبنا قرار دادیم.
البته این نکته را هم در نظر داشته باشیم که همه فیلمهای منتخب هم از هیأت انتخاب، امتیاز کامل و بالا دریافت نکردند. وقتی بدانیم انتخاب برخی فیلمها به این دلیل بود که برخی فیلمهای دیگر (اگر چه بسیار معدود) موفق به اخذ مجوز نمایش برای جشنواره نشدند، شاید منطق بعضی انتخابها موجهتر شود. اگر چه ما مطابق آییننامه اعلام کرده بودیم و هم فیلمسازان و هم اعضای هیأت انتخاب میدانستند که هر فیلمی که به مرحله انتخاب برسد، باید پروانه نمایش بگیرد تا بتوانیم آن را در جشنواره نمایش دهیم. همین هیأت انتخاب فیلمهایی را هم در فهرست انتخاب داشتند که نهایتاً به دلیل این که نتوانستند پروانه نمایش جشنواره را بگیرند، به جشنواره راه پیدا نکردند. البته این موارد بسیار معدود و شاید دو مورد بودند. ناگفته پیداست که اگر هیأت انتخاب با ملاحظه مجموع شرایط به این نتیجه رسید که این 22 فیلم در فهرست فیلمهای منتخب باشند، معنایش این است که با توجه به شرایط کلی فیلمها، به نظرشان آمده که این 22 فیلم قابل اعتنا هستند. البته میتوان تصور کرد که اگر تیم دیگری به عنوان هیأت انتخاب فیلمها را میدیدند، انتخاب متفاوتی داشتند. شاید میگفتند به نظر ما آن چند فیلمیکه انتخاب نشدند و نیامدند فیلمهای بهتری بودند؛ اما به زعم بنده این تفاوت نمیتوانست بیش از 20 تا 30 درصد باشد. حاصل بررسی و ارزیابی هر هیأت انتخابی، یک خروجی در قالب یک فهرست است و هیأت انتخاب این دوره به این جمعبندی رسید که این دو فیلم بهتر است در فهرست فیلمهای منتخب باشند.
البته در گفتوگویی که در جلسه جمعبندی میان اعضای محترم هیأت انتخاب بود، من میدیدم که به ضرورت تنوع ژانر اشاره میشود. یعنی ترجیح هیأت انتخاب این بود که از گونههای مختلف، و از جمله گونه حادثهای هم فیلم داشته باشیم. استدلال این بود که شاید فیلمی عیار سینمایی بالایی نداشته باشد، اما چرا این ژانر نباید در جشنواره دیده شود؟ سینمای ایران در طول سالهای پس از انقلاب، یک ژانر بسیار مهم، یعنی همین ژانر اکشن را به تدریج از دست داد؛ ژانری که اتفاقاً خیلی مخاطب داشت. این امر، معلول مجموعهای از سلایق و سیاستهای سینمایی در یک دوران بود که بعداً هم معلوم شد چندان اصولی و هوشمندانه نبود و مخاطب عمده را از سینما دلزده و مأیوس کرد. منظور این نیست که مثلاً ژانر حادثهای را به هرقیمتی احیا کنیم، اما بالاخره هیأت انتخاب این فیلمها را انتخاب کرده است. فراموش نکنیم که هیأت انتخاب تعدادی فیلم را برای یک چشمانداز کلی انتخاب میکند؛ یعنی هر فیلم را فقط به عنوان یک فیلم سینمایی مجرّد نگاه نمیکند.
خوب است اعضای هیأت انتخاب وارد شوند و درباره انتخابهای خود گفتوگو کنند.
بله، کاملاً موافقم. البته یکی از اعضای محترم هیأت انتخاب، پیش از شروع جشنواره، مطالبی طرح و ادعاهایی کرد که موجب حاشیههای گستردهای هم شد. اگر چه، به لحاظ حرفهای همه داورن جشنوارهها میدانند که برای حفظ حقوق صاحبان آثار، نباید نظرات شخصی خود یا سایر داوران درباره فیلمهایی که هنوز به نمایش در نیامدهاند را رسانهای کنند و ما هم به صورت کتبی و شفاهی، توجه به این موضوع را از همه عزیزان درخواست کرده بودیم؛ اما در نظر داشته باشیم که نباید انتظار داشت که همه هفت نفر اعضای محترم هیأت انتخاب، یک صدا باشند و نظرات یکسان داشته باشند. ممکن است یک نفر به یک فیلمی تمایل داشته باشد و 6 نفر نداشته باشند و بالعکس و گاه در گفتوگوها، دیدگاه اعضا تغییر کند.
هیأت انتخاب، همه فیلمها را دیدند و مطابق برنامه از پیش معین شده در گاهشمار، روز پنجم دی ماه جلسه جمعبندی گذاشتیم. ساعت یک بعدازظهر جلسه شروع شد و گفتوگوی اعضای هیأت انتخاب تا حدود ساعت 11 شب یعنی چیزی حدود 10 ساعت به طول انجامید و راجع به فیلمها گفتوگو شد. در واقع جلسات جمعبندی چه در هیأت انتخاب و چه در هیأت داوری فقط یک رأیگیری صرف نیست بلکه یک بحث و گفتوگوی کیفی و طولانی است. برای انتخاب 22 فیلم، 10 ساعت جلسه جمعبندی، زمانی طولانی است.
ممنون؛ اما پرسش بعدی این است که چرا این حواشی بهصورت وسیع ایجاد شد و بازتاب وسیعی در رسانهها پیدا کرد؟
بدون اینکه به تئوری توطئه باور داشته باشم، تصورم این است که از ابتدای جشنواره چهلم مجموعهای از حملات و تخریبهای سازمانیافته، علیه بنده، جشنواره و سازمان سینمایی شروع شد. این را هم خیلی اعتنا نمیکنم که کسانی با شخص من به هر دلیلی مخالف باشند. بالاخره در این موقعیتها کسانی موافق و کسانی دیگر مخالفاند. اما در این دوره، تجربهای که ما کردیم عجیب بود؛ یعنی میزان تخریب و هجمه به جشنواره، بسیار غیرعادی بود. این جشنواره، بزرگترین جشن فرهنگی انقلاب است، جشنواره چهلم است، اولین جشنواره دولت جدید با شعار انقلابی و مردمی است، جشنوارهای است که فیلمهای آن در مدیریت سینمایی این دولت تولید نشده و در کنار اینها، در بخشهای مختلف حاکمیت یعنی در دولت، مجلس، قوه قضاییه و دستگاههای فرهنگی، نوعی همسویی و همگرایی وجود دارد. پس خط این حجم از تخریب جشنواره و سازمان سینمایی و وزارت ارشاد از کجا میآید؟ اینطور حمله به جشنواره توسط برخی از خطوط و افراد به ظاهر انقلابی و در واقع انقلابینما، یک مقدار غیرعادی است.
بالاخره ناظران منصف بیرونی میتوانند وضعیت کلی این دوره از جشنواره را با دورههای گذشته مقایسه و درباره آن قضاوت و ارزیابی کنند. ما در هیچ دورهای در سالهای گذشته، این میزان از تخریب علیه جشنواره را نداشتیم. آن کسانی که بیشترین حمله و تخریب را علیه جشنواره اجرا میکردند، مدعی دغدغهمندی و دلسوزی برای انقلاب بودند و این با توجه به آنچه گفتم کاملاً مشکوک بود. من این موضوع را برای پیگیری به دستگاههای ذیربط منعکس کردم و جالب اینجاست که آنها هم این حجم از حمله و تخریب را مشکوک میدانستند. زیرا این حملات به بزرگترین جشن فرهنگی انقلاب در دولت انقلابی سیزدهم، توسط رسانهها و کسانی انجام میشد که خود را متعلق به جریان گفتمان انقلاب میدانستند. در جایی، منتقدی که اساساً دانش سینمایی ندارد، ولی زیاد مینویسد نوشته بود، این جشنواره کلاً از بالا تا پایینش بد بود، همه چیزش بد بود، همه چیزش ضعیف و خراب بود و این یعنی اینکه یک نفر یا خیلی عصبانی است یا خط و هدف معینی را دنبال میکند که در جشنوارهای به این گستردگی یک نقطه مثبت هم نمیبیند، برای او همه چیز جشنواره بد بوده است!
در هر حال این جریان برای خودش علتی داشته است؛ بهنظر شما علت آن چه بود؟
وقتی جشنواره فجر، به عنوان بزرگترین جشن انقلاب، توسط برخی از افراد به ظاهر انقلابی، مورد تخریب قرار میگیرد، علت آن چند چیز میتواند باشد. یکی از آنها، سهمخواهی از سازمان سینمایی و جشنواره فجر در این دوره است. در حال حاضر گروه جدیدی مسئولیت را در وزارت ارشاد و سازمان سینمایی برعهده گرفتهاند، که سوابق آنها مشخص است. آقای خزاعی به عنوان رئیس سازمان سینمایی، یک تهیه کننده شناخته شده متعلق به گفتمان انقلاب و فردی حرفهای است که مسئولیتهای متعددی داشته و یکی از آنها برگزاری چندین دوره جشنواره مقاومت است؛ البته ایشان تجربه دبیری جشنواره فیلم فجر را هم در کارنامه دارد؛ سابقه ایشان و دیدگاهش هم مشخص است. آقای خزاعی، بنده را برای دبیری جشنواره دعوت کرده که من هم سوابقم در سینمای حرفهای، در دانشگاه و مسئولیتهای فرهنگی، مشخص است.
پس همانطور که اشاره کردم، یک علت، میتواند سهمخواهی از سازمان سینمایی باشد. علت دیگر، سهمخواهی از خود جشنواره فجر است. برخی افراد که برای همکاری با جشنواره انتظاراتی داشتند و به صورت مستقیم و غیرمستقیم انتظاراتشان را بیان کردند اما پاسخی نگرفتند؛ شاید انتظار داشتند که در ستاد و ساختار جشنواره حضور داشته باشند و به خاطر عدم حضورشان خشمگین شدند. اما علت سوم که به نظرم هیچ بعید نیست، جریان نفوذ است. توجه به موضوع نفوذ از آن رو اهمیت دارد که بدانیم، در این دوره، میزان حمله و تخریب جشنواره توسط برخی رسانهها یا نویسندگان به ظاهر انقلابی، آن قدر زیاد شد که در مواردی حتی دستاویز شبکه بیبیسی هم قرار گرفت.
در حالی که سالهای پیش عمدتاً سکوت میکردند.
اصلاً موضوعیتی برایشان نداشت جز اینکه بخواهند بهانهای پیدا کنند. شما فکر کنید در نشست رسانهای فیلمی در آخرین روز و آخرین سانس که عموماً خلوتترین نشستهاست، در یک فضای ملتهب رسانهای که خبرنگاران سؤالهای چالشی میپرسند، نویسنده فیلمی که چندان هم بر فضای گفتوگو مسلط نیست، سخن نادرستی میگوید که به لحاظ آموزهها و تقیدات دینی ما کاملاً خلاف و غلط است. اگرچه جا داشت همانجا کسانی که مسئول جلسه هستند، تذکر بدهند و موضوع را توضیح بدهند، اما چنین نشد و برخلاف توضیح و عذرخواهی مکرر نویسنده، توضیحات کارگردان فیلم، موضعگیری ستاد جشنواره و سازمان سینمایی، بر آتش این خطا دمیده شد تا دستاویزی برای حملات بیشتر به جشنواره، سازمان سینمایی، وزارت ارشاد و حتی دولت شود. هر کسی که کمترین اطلاعی از ساز و کار جشنواره داشته باشد، میداند که عوامل فیلمها هیچ نسبت سازمانی با جشنواره ندارند و حضورشان در جشنواره فقط به واسطه فیلمهایشان است.
انتقادی که وجود دارد این است که مسئولین رسانهای جشنواره، در این نشستها، حضور مؤثری نداشتند و در این مورد هم پس از بروز خطا واکنشی نشان نداده و سکوت کردند و چند روز پس از انعکاس گسترده موضوع، یک بیانیه دادند. اگر همانجا و در همان جلسه، مسئولان رسانهای یک بیانیه ساده میدادند، میتوانست تا حد زیادی التهاب این ماجرا را بگیرد.
بله درست است. شاید دوستان فکر میکردند که مطلب نادرستی که در یک جمع محدود 50 تا 60 نفره گفته شده تمام شده و نیازی به واکنش ندارد. این موضوع قابل تأمل است که چطور این موضوع پس از پایان جشنواره و برگزاری مراسم اختتامیه به صورتی مقبول و منظم و گذشت سه روز از اختتامیه، تازه این موضوع برجسته میشود و تمام فضای رسانهای جامعه را دربر میگیرد. اینکه تصاویر نامتعارف برخی از بازیگران که اساساً مربوط به این جشنواره نیست، با رویکرد کاملاً مشخصی تدوین و حتی لوگوی جشنواره را کنار آن حک کنند و در ادامه بریدهای از صحبتهای آن نشست رسانهای را بیاورند و در سطح گسترده منتشر کنند، نشان میدهد یک برنامه مشخص و از پیش تعیین شده در کار است. افرادی که این کار را کردند مشخصا میخواستند حساسیت متدینین را بالا ببرند و عامدانه احساسات دینی مردم و برخی از خطبا را علیه جشنواره برانگیزند. این آنجایی است که میگویم بایستی مراقب خط نفوذ بود. البته همانطور که اشاره شد، شاید تذکر و توضیح همکاران رسانهای جشنواره در همان جلسه، میتوانست این خطا را اصلاح کند و روشن کند که چنین سخنی نادرست و مغایر با آموزههای شرعی و دینی ما است.
علاوه بر آن، مسئولان رسانهای جشنواره فکر میکردند که شاید اعلام رسانهای گسترده یک خطا در جمعی محدود، باعث شود یک حرف نادرست، ناخواسته به صورت گسترده منتشر شود و در معرض دید صدها هزار یا میلیونها نفر قرار گیرد. بالاخره در آن نشست یک گروه حدوداً 60 نفره حضور داشتهاند، به محض این که به این خانم نویسنده تذکر داده شده ایشان در چند نوبت بیانیه عذرخواهی داده است؛ از مردم و متدینین پوزش خواسته و توضیح دادهاند که به خاطر شرایط پرفشار رسانهای نتوانستم منظورم را درست برسانم. ستاد جشنواره فجر و سازمان سینمایی هم که صراحتاً این صحبتها را محکوم و موضعگیری کردهاند. باید بررسی کرد بعد از اینها، ضریب دادن و بزرگ کردن این قضیه دقیقاً با چه منظوری انجام شد.
من پیامهایی دارم که برای برخی مراکز یا موقعیتهایی که نمیخواهم اسم ببرم ارسال شده و در آن از دریافتکنندگان خواسته بودند که بایستی سیل زلزله به سمت جشنواره فجر فرستاده شود و فشاری بیامان بیاورد و هر کس این کار را نکند در برابر خون شهدا و آرمانهای انقلاب مسئول است. شمارههای دبیرخانه جشنواره، دفتر جشنواره، دفتر سازمان سینمایی، دبیرجشنواره و رئیس سازمان سینمایی را هم در انتهای پیام گذاشته بودند و از مخاطبان پیام خواسته بودند هرکسی با هرچند تا تلفن که میتواند زنگ بزند. قریب یک هفته تلفنهای دفتر جشنواره به طور لاینقطع از جانب افرادی ناشناس زنگ میخورد و انواع ناسزاها گفته میشد.
خط نفوذ از جایی وارد میشود که باورمندان جامعه نسبت به آن حساسیت دارند. در این فضا حتی کسانی میگفتند عذرخواهی هم کافی نیست. دقت کنید که این جریان، اصرار دارد موقعیت را تا حد ممکن ملتهب کند و به سمت یک فضای دو قطبی ببرد. مسئولان جامعه میدانند که چنین فضایی کاملاً به ضرر کشور است. ما خسارتهای فضای دو قطبی را در موقعیتهای سیاسی کاملا دیدهایم.
یعنی هدف از این کار را دو قطبی سازی و ضربه زدن به بدنه دولت و انقلاب میدانستید؟
دو قطبی سازی در فضای فرهنگ و هنر، به دلیل اهمیتی که در جامعه دارد، میتواند در مخدوش کردن وحدت اجتماعی و ایجاد فضای منفی در میان اهالی این عرصه و مردم، بسیار تاثیرگذار باشد. احتمال خط نفوذ را نباید نادیده گرفت. اتفاقاً برخی از دوستان مسئول در نهادهای ذیربط معتقدند این امر کاملاً محتمل است. این بدان معناست که بخصوص در سطح مدیریت و کسانی که به این مسائل توجه دارند باید این هشدار و حساسیت وجود داشته باشد که هیچ بعید نیست یک کسانی بخواهند سوار موج احساسات پاک دینی مردم و حتی تذکر و توصیه برخی از علما شوند تا برای مقاصد خود یک فضای دو قطبی بهوجود بیاورند و جریان پیچیدهتری را در حوزه فرهنگ و هنر رقم بزنند که در نهایت به ضرر منافع ملی ما است. اینجا دیگر موضوع خود جشنواره و یا دبیر جشنواره نیست. در واقع موضوع گستردهتر و پیچیدهتری در سطح فرهنگ سیاسی و کارکردهای سیاسیِ فرهنگ است. بخش مهمی از حاشیههای جشنواره امسال میتواند در این چارچوب بررسی شود.
ادامه دارد...
/مصاحبه: محمدباقر صنیعیمنش/
انتهای پیام/