این روزها از زبان برخی کارشناسان در صدا و سیما یا گویندگانی که روی تصاویر حملۀ روسیه به اوکراین، متن میخوانند این تعبیر را زیاد می شنویم که «اوکراین باید مایۀ عبرت باشد».
منظور از عبرت در اینجا این است که «اوکراین، پس از فروپاشی اتحاد شوروی سومین قدرت اتمی جهان بوده با 130 موشک بالستیک قاره پیما با بُرد 5 تا 10 هزار کیلومتر.
به اینها اضافه کنید 1700 کلاهک هسته ای و 3300 بمب اتم!»
حال آن که در معاهدۀ «بوداپست» در سال 1373 خورشیدی توافق کردند سلاح های هستهای را بدهند و در مقابل، امنیت آنها را آمریکا و انگلستان تضمین و تأمین کنند و حالا میبینیم اوکراین مورد تجاوز قرار گرفته و خبری از غربیها نیست.
این اعداد و ارقام نادرست نیست اما همۀ داستان نیست وبه عمد بخش هایی را در روایت خود جا انداخته اند تا به نتیجۀ مورد نظر برسند.
چرا که تفاهم بوداپست میان اوکراین از یک طرف و 5 قدرت دارای حق وتو بود نه تنها آمریکا و انگلستان.
یعنی هر 5 کشور به اوکراین گفتند سلاحهای هستهایِ بر جای مانده از شوروی را تحویل بده، امنیتت با ما و اتفاقا صحنه گردان اصلی روسیه بود چون یا باید خود را وارث توان هستهای شوروی معرفی میکرد چندان که در حق وتو میراثدار است یا از دیگر وراث هم می ستاند و در کنار یا مقابل خود شاخ باقی نمیگذاشت.
به گونه ای دیگر نگاه کنیم. اتحاد شوروی، یک کشور نبود. جمهوریهای متعدد بودند که با چسب ایدیولوژی و زور ارتش و سرکوب کا.گ.ب و تزریق پول از مسکو به هم چسبیده بودند. وقتی چسب ایدیولوژی وارفت و ناسیونالیسم جان گرفت و پولی هم نبود تا تززیق کنند و سرکوب های استالینیستی هم دیگر جواب نمیداد اتحاد شوروی فروپاشید. کشوری تجزیه نشد. اتحادی از بین رفت. گورباچف صدر هیأت رییسه اتحاد جماهیر شوروی بود و چشم باز کرد و دید اتحادی نیست که او صدر آن باشد. بنا بر این روسیه باقی ماند با بیشترین ارث و در هر جمهوری هم میراثی از غول پاشیده. اوکراین انبار غله است اما میراث نظامی پدر برای او دردسر ساز شده بود چون طرف هر که میرفت میگفتند اول سلاحت را زمین بگذار.
تصور کنید از پدری برای فرزندی یک مشت سلاح باقی بماند که نه میتواند از آنها استفاده کند و نه بفروشدشان و نه عُرضه دارد با آنها دیگران را مثل پدر بترساند و باج بگیرد. چارهای جز این باقی نمی ماند که سلاحها را بدهد و اعتماد بخرد.
اگر اوکراین کشوری کهن بود، مثل ایران یا مصر یا ایتالیا بله اما وارث شوروی بود و نمیدانست با این ارث چه کند. پس خطای اول در این نشانی نادرست همین است که به میراثی بودن اشاره نمیشود.
خطای دوم این که نمیگویند تضمین دهنده به اوکراین هر 5 کشور بودند از جمله همین جناب روسیه و اکنون همان روسیهای تجاوز کرده که قول دفاع از امنیت اوکراین را داده بود. بگذریم از این که پوتین زمانی به بوش پسر گفته بود «اوکراین، یک کشور واقعی نیست» و در مقالۀ مشهور خود با عنوان «وحدت تاریخی روس ها و اوکراینی ها» هم به صراحت نوشته بود: «کییف، مادر شهرهای روس و مرکز مذهب ارتدوکس متحد به رهبری شاهزادگان سلسله وایکینگ های روریک است.» و از ابتدا دل از کی یف نکنده بود.
با این اوصاف اوکراین پس از اتحاد شوروی در قبال سلاح های هستهای به ارث برده دو راه بیشتر نداشت: یا نگاه دارد و بگوید مال خودمان است. در این صورت نه روسیه تحمل میکرد نه غرب و با هر دو باید درمیافتاد. در واقع آن که ابتدا دندان هستهای اوکراین را کشید روسیه بود.
یا این که تحویل دهد و وارد بازی مناسبات جهانی شود. فراموش نکنیم اوکراین با چرنوبیل شناخته میشد و تا تکلیف اتم را روشن نمیکردند در هیچ زمینۀ دیگر پذیرفته نمیشدند.
تفسیرهای صدا و سیما البته هدفدار است و میخواهند به توافق برجام طعنه بزنند حال آن که میتوان گفت: خوب، پس چرا حالا خودتان عبرت نمیگیرید و به دنبال احیای همان برجام هستید؟!
روشنتر این که برای عبرتآموزی اتفاقا لیبی مثال بهتری است. بله، لیبی سلاحهای هستهای را تحویل داد تا سوء ظنها برطرف شود. البته نگفته بودند چنانچه مردم را هم سرکوب کنی مجازی.
داستان اوکراین اما با لیبی متفاوت است. چه تفاوتی؟ این که اوکراین انبار سلاح اتمی شوروی سابق بود و باید تکلیف این انبار را پس از فروپاشی روشن میکردند.
نمی شد که خود شوروی از بین رفته باشد و روسیه میراث دار اصلی آن شناخته شود و دیگران به دنبال استقلال باشند اما دندان تیز شوروی در یکی از جمهوری ها جا مانده باشد. آن هم در حالی که رد پاهای مافیاها دیده می شد. دندانی که به درد خود اوکراینی ها نمیخورد چون برای آنان آب و نان نمیشد. بنا بر این بالاتفاق تصمیم به خلع سلاح اوکراین گرفتند به یک دلیل روشن و البته از موضع زور. این که تعداد اتمیهای جهان از آنچه هست بیشتر نشود. منطق زورشان در قبال ما نیز همین است. همین تعداد که هستیم بس است و به دیگری اجازه نمیدهیم.
فراموش نکنیم کلید هستهای هم در دوران اتحاد شوروی در مسکو بود و این طور نبود که اگر خود اوکراینیها بخواهند بتوانند استفاده کنند. کلید و دسته در مسکو بود و تیغه در اوکراین. این دو هم البته در درون اتحاد شوروی معنی داشتند اما پس از آن نه برای روسیه قابل تحمل بود و نه برای اوکراین قابل استفاده.
فرض تحلیل های "عبرتی" اصولگرایان این است که اوکراینیها امنیت خود را فروختند. اگر چنین باشد پس قبول دارند که روسها امنیت اوکراین را نقض کردهاند. با این فرض چرا نقض امنیت یک کشور مستقل به دست قدرتی مانند روسیه را محکوم نمیکنید و به عکس در راستای امنیت روسیه توجیه میکنید؟ تکلیف تان را روشن کنید! دغدغۀ امنیت اوکراین را دارید یا روسیه را؟
به مثال پدر ثروتمند بازمیگردم. اگر پدری اتومبیل مجلل و گران قیمتی داشته باشد اما قبل از مرگ آن را قطعه قطعه کند و بدنه را به یک پسر و موتور را به دختر و لاستیکها را به پسر دوم و مدارک و اسناد را به دختر دوم بسپارد این قطعات جدا جدا به چه کار آنها میآید؟ حالا باز این اتومبیل است و میتوانند توافق کنند تا دوباره قطعات سوار شود و استفاده کنند. تصور کنید یک سلاح سنگین باشد که امکان تبدیل آن به پول یا استفاده را هم ندارند.
بیش از غرب، روسیه زیر بار اوکراین اتمی نمیرفت. چون حالا دیگر کشور مستقلی شده بود ولو با دولت متمایل به مسکو تا قبل 2014.
جنگ دوم جهانی که تمام شد دندان های ژاپن را کشیدند و اجازه ندادند ارتش تشکیل دهد. شوروی هم که فروپاشید دندان های اتمی جمهوری های برجای مانده را کشیدند. چون زورشان به خود روسیه به عنوان مهم ترین وارث نمیرسید همراه خود این وارث سراغ وراث دیگر رفتند.
توان اتمی اوکراین را باید به عنوان وارث شوروی دید نه کشور مستقل و آن که تعهد امنیت را نقض کرده هم روسیه است.
اینها به معنی این نیست که رییس جمهوری اوکراین سادهاندیشی نکرده و متوجه حساسیت روسها نشده چون داستان ریشهدار است. در خاطرات عَلم آمده که شاه تعریف می کند در سفر آبان 1343 در مسکو مدام از او می پرسیدند چرا این همه سلاح می خرید و چرا میخواهید پیمان سنتو را زنده کنید؟ به صراحت گفته بودند سوءظن داریم.
تازه این مربوط به کشوری دیگر بود. در ماجرای اوکراین ماجرا اتفاقا در عین پیچیدگی، ساده است. پوتین اوکراین را مال خودش میداند ونمیتواند این محبوبۀ زیبارو را در دست غیر ببیند و «غیرتی» شده و به تعبیر «توماس فریدمن» دست به قتل ناموسی زده!
بحث عبرت هم نیست. چون کل استدلال پوتین مثل سلطانِ سریال سلطان و شبان است که در لباس شبان مرغ دزدیده بود و می گفت: اگر هم خوردهایم مال خودمان را خوردهایم. چون خود را مالک جان و مال مردم میدانست. چه نشسته روی تخت شاهی و چه به مصلحت در لباس شبانی.
طاقت پوتین از مشاهدۀ همآغوشی اوکراین با غربِ غریبه طاق شد و رفت تا محبوبه و معشوقه را مثل کریمه به خانه بازگرداند. اگر نه خودش که سرش را! دنیای مدرن اما این گونه غیرت را برنمیتابد و میگوید بی حساب و کتاب نمیشود.تحلیل صدا وسیما اما این است که حساب و کتابشان همان خلع سلاح اتمی با وعدۀ تأمین امنیت است. وعدهای که محقق نشد اما نمیگویند خود روسیه هم در بین وعده دهندگان و خلع سلاح کنندگان بوده. آقای پوتین البته لابد مثل سلطانِ سلطان و شبان میگوید: خوردیم که خوردیم مال خودمان بوده. کییف، مادر شهرهای روس است و ولادیمیر در تب و تاب مادر است. تصور میشد با الحاق کریمه به مراد خود رسیده اما به کریمه بسنده نکرد.
فروپاشی شوروی طلاق بود و دل پوتین، پیرانه سر، هوای مادر کرده است. پس، بحث عبرت نیست تا به کار ما بیاید. داستان غیرت است منتها با خوانش روسی!
عصر ایران؛ مهرداد خدیر