پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 12 - ۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۷ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۶
یادداشتی از محمود رضوی؛

«موقعیت مهدی»؛ اعجاز حجازی‌فر نقاشی‌ زیبا از عشق و آتش و خون

ایران اکونومیست-تهیه‌کننده سینما نوشت: «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی‌فر، اعجاز این فیلمساز بر پرده سینماست.
«موقعیت مهدی»؛ اعجاز حجازی‌فر نقاشی‌ زیبا از عشق و آتش و خون
کد خبر: ۴۰۳۴۶۶

سید محمود رضوی تهیه‌کننده سینما و مشاور فرهنگی و هنری رئیس مجلس شورای اسلامی، در صفحه اینستاگرام خود، یادداشتی درباره فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی فر منتشر کرده است.

در متن این یادداشت آمده است:

پرده اول؛ اولین دیدار

اولین بار هادی را افطار هفتم تیر ۹۵ دیدم، افطاری که باعث و بانی ساخت «ماجرای نیمروز» شد، مرد لاغر و قد کشیده‌ای که هیچ شباهتی به حاج احمد متوسلیان «ایستاده در غبار» نداشت، خیلی نگاه نگاهش کردم تا باور کنم او حاج احمد فیلم است. در جمع خودشان خوش خنده و با حال و گرم، اما با من سرد.

پرده دوم؛ سارق کمال

فیلمنامه «ماجرای نیمروز» تمام و انتخاب بازیگر‌ها شروع شد، محمدحسین مهدویان از روز اول اصرار به هادی حجازی فر برای نقش کمال داشت، برای من کمال قهرمان فیلم بود، اما در هادی قهرمان بودن را نمی‌دیدم، قرارداد مالی را بهانه کردم برای نبستن، اما هادی آن نقش را می‌خواست و بست! روز‌های آخر فیلمبرداری کناری کشیدمش و گفتم هر چه پول به بقیه بچه‌ها داده‌ام، یک تنه خرابش کرده‌ای، اما نوش جانت، کمال قهرمان شده بود.

پرده سوم؛ موسی و کمال

وقت عقد قرارداد «لاتاری» امضا قرارداد «ماجرای نیمروز-رد خون» را از جواد عزتی و هادی گرفته بودم، «لاتاری» حال بچه‌ها را خوب و آزار و اذیت‌های بعضی‌ها حال همه را از «ردخون» بد کرده بود، هادی بابت موانع شروع تولید که فلان دستگاه امنیتی بر سر راه ما گذاشته بود، دو فیلم سینمایی از دست داد، اما زیر قولش نزد و دستی که داده بود را تا آخر ایستاد، هر چند که از من دلخور شد، او می‌دانست که فیلم بی او ساخته نمی‌شود و دلش نیامد به خاطر هزینه‌هایی که کرده بودم، با اینکه تاریخ قراردادش به پایان رسیده بود ما را رها کند و برود.

پرده چهارم؛ شام آخر

داستان‌های شب اختتامیه روی آنتن شبکه ۳ و حرف‌های زشت و درخور شأن آن مثلاً دو منتقد برنامه «هفت» دنیا را بر سرم خراب کرد، صبح ۲۲ بهمن نمی‌دانم چه اتفاقاتی افتاد، اما میدانم که جشنواره هیچ جایزه مهمی به هیچکدام از بچه‌ها نداد و شام آخر من و بچه‌ها بعد از اختتامیه دور میز کبابی بهار بود! من از سینما رفتم و آن تیم برای خود راه‌های جدیدی را انتخاب کرد!

پرده پنجم؛ داستان عاشورا

هادی مدتی بعد از شام آخر از این پروژه به آن پروژه رفت، نوشت، بازی کرد، حتی فیلم سینمای اولش را نوشت، اما خوشبختانه پروژه اولش آن شهر بلاصاحب نشد، عاشورا او را برای ساخت سریال لشکرش انتخاب کرده بود، تنهای تنها بود، از روز اول تا روز آخر، آنقدر تنها که فکر می‌کنم حدود ده بار پروژه‌اش خوابید و دوباره به زور و کفش‌های آهنی پایش آن‌را راه انداخت، گهگاه من را هم داخل ثواب می‌کرد و باری را برایم کنار می‌گذاشت، دقایقی از فیلم را هم دیدم، اما باور نمی‌کردم کنار هم قرار گرفته سکانس‌ها چیزی باشد که امشب دیدم.

پرده ششم؛ موقعیت مهدی

«موقعیت مهدی» اعجاز هادی‌ست بر پرده سینما، نقاشی‌ای زیبا از عشق و آتش و خون و کجاست، سیدمرتضی آوینی که برای هادی هم قلم بزند و از او بخواهد که «ای بلبل عشق، درست است که دیر آمدی»، اما تو هم «جز برای شقایق‌ها مخوان»، امشب به او گفتم فلان سکانست برای دنیا و آخرتت کافیست، امشب دوست داشتم بار‌ها هادی را در آغوش بگیرم و دست و پایش را ببوسم، مهم نیست که دیگران بگویند فلانی زیادی ذوق زده شده، اما هادی به تصویر کشید که دست آورد ما از دفاع مقدس «بزرگ‌ترین دستاورد ما انسان‌هایی بوده‌اند به نام بسیجی» و مهم نیست دیگران چه خواهند گفت مهم این است که هادی به هر راهی برود روزی آن مرغان دریایی برایش خواهند خواند.

پرده هفتم؛ پرده آخر

به کارنامه ما سینماگران که نگاه کنیم، مسیر زندگی کاری ما را حاکمان عوض کرده‌اند، اگر فلان دلاور قدیمی تبدیل به بساز بفروش می‌شود، اگر فلانی از عرش سینما به مشابه فلان فیلمساز تبدیل می‌شود، اگر فلان فیلمساز راهش را عوض می‌کند، اگر فلان فیلمساز همه ژانر‌ها را امتحان می‌کند و از تخصص خودش دور می‌شود، اگر فلانی می‌رود و پشت سرش را نگاه نمی‌کند، همه و همه از کج فهمی مدیران فرهنگی کشور بوده که جایی که باید او را بغل می‌کردند لگد زده‌اند و جایی که باید او را ارشاد می‌کردند به او جایزه می‌دهند، این می‌شود که مسیر هنرمند به دست مدیران کج فهم فرهنگی به جایی می‌رود که فردا همه می‌گویند وای فلانی هم فلان شد، امیدوارم در دولت جدید شاهد کج فهمی نباشیم.

در خانه اگر کس است
یک حرف بس است.

آخرین اخبار