کتاب رقصیدن نهنگها در مینیبوس، به قلم پروانه سراوانی که به تازگی توسط انتشارات هیلا روانه بازار نشر شده، روایتگر زندگی زنانی است که در پی سالها دوری، طی قراری، با هم همسفر و در این سفر با زوایای پنهان زندگی یکدیگر آشنا میشوند.
پروانه سراوانی در روایت این داستان یأس، سرخوردگی، ناکامی، ترس و امید و آرزوی زنانی را دستمایه قرار داده که در آستانۀ میانسالی و در شرف اتخاذ تصمیماتی اساسیاند.
تغییر راوی در هر فصل و روایت بریدهای از زندگی هر یک از شخصیتها نقطۀ قوتی است که فارغ از هرگونه یکنواختیای مخاطب را با خود همراه میکند.
نویسنده در این کتاب به موجزترین شکل شخصیتهای داستانیاش را معرفی میکند و ما را با سرنوشت این نسل از زنان سرزمینمان رو در رو میکند.
این کتاب واگویههای زنانهای است که از دردهای مشترک و جمعی یک جامعه می گوید؛ دردهای درشتی که حالا و با ترکیب دردهای خرد زندگی شخصی گره خورده اند و کم و بیش برای تمامی مخاطبان زن قابل درک هستند. همانگونه که صاحب قلم این اثر در پیشانی کتابش نوشته است: ... به همنسلانم که جنگ کودکیشان را خورد، نوجوانیشان را ترساند، جوانیشان گم شد... و در میانسالی نهنگ شدند.
متولدین دهه ۵۰ و ۶۰ شاید مخاطب اصلی رقصیدن نهنگها در مینیبوس باشند و بتوانند به راحتی خودشان را در فراز و فرودهای زندگی هرکدام از شخصیتها از گذشته تا به امروز پیدا کنند.
رقصیدن نهنگها در مینیبوس در هشت بخش با عناوین: مینی بوس، سهیلا، ماهور، خورشید، آذر، میترا، گلنار، نهنگها تدوین شده است.
جنگ عراق علیه ایران، شهید شدن فرزندان ایران و داغدارشدن خانوادهها، دغدغهها و چالشهای سیاسی تاریخی (دوره پهلوی دوم و جنگ ۸ ساله) و معاصر در اذهان آدمها، اشارهای گذرا به شلوغیها و ماجراهای سال ۸۸، مشکلات اقتصادی و معضلاتی چون اجاره نشینی در کلانشهرها، بیماریهای جسمی و روحی آدمها و ماجراهای فردی و جمعیای که در ظاهر تمام شده اند اما آثارشان امروز هم گریبان نسل ها و آدمها را گرفته، موضوعات و حاشیههایی است که در دل قصههای رقصیدن نهنگها در مینیبوس در جریان است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
زن ها به هم نگاه کردند و همه با هم گفتند: «برادرم... نگاهت!».
پیش تر روی دیوار سرویس بهداشتی پمپ بنزین، این جمله را دیده بودند و با خنده خوانده بودند (خواهرم حجابت! برادرم نگاهت!).
صدای قهقهۀ جنون زده شان سقف مینی بوس را شکافت. آن قدر خندیدند که یکی شان پخش شد کف مینی بوس. دونفر زیر بغلش را گرفتند که بلندش کنند، آن ها هم از فرط خنده افتادند روی زن نشسته.
دیگر کسی نمی توانست خنده های از ته دلشان را مهار کند. عضلات صورت حسین آقا چیزی نشان نمی داد. این وضعیت نشسته برای او هم بهتر بود. لااقل کسی از شیشه های مینی بوس زن های مست و ملنگ را نمی دید که با شال و روسری های افتاده دور گردن، بشکن می زنند و می خوانند و ای بفهمی نفهمی نرم نرمک می رقصند (ص.۱۲).
رمان ایرانی رقصیدن نهنگها در مینیبوس، به قلم پروانه سراوانی در ۵۵۰ نسخه و ۱۹۲ صفحه از سوی انتشارات هیلا در اختیار علاقمندان کتاب قرار گرفته است.
ایرنا