ایران اکونومیست- چاپ نخست کتاب عباس دست طلا در سال ۹۱ توسط انتشارات فاتحان منتشر و در همان زمان با استقبال گسترده علاقه مندان روبرو شد. بر اساس اعلام مدیر انتشارات فاتحان این کتاب تاکنون بیست و چهار بار تجدید چاپ شده و هر بار با استقبال مخاطبان روبرو شده است.
علی ناظری افزود: با انتشار چاپ بیست و چهارم این کتاب شمارگان نسخههای منتشر شده در سال جاری از مرز ۷۰ هزار نسخه گذشت.
وی ادامه داد: در راستای تعامل مخاطبان و خوانندگان این کتاب با نویسنده و مؤلف اثر مراسم جشن امضا و دیدار با نویسنده کتاب عصر روز چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه از ساعت ۱۷ تا ۱۹ در راهرو ۱۷ غرفه شماره ۲۵ برگزار میشود.
بر اساس این گزارش ماجراهای کتاب از زمانی کمتر از دو ماه از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز میشود و داستانی است از زندگی سراسر کار و تلاش و زحمت حاج عباسعلی باقری. "عباس دستطلا" مروری کوتاه است بر زندگیاش و دودلیهای او برای حضور در جبههها، از زمانی میگوید تصمیم میگیرد برای دو هفته به جبهه برود و ببیند در آن جا چه کاری از دستش بر میآید.
از زمانی که جنگ آغاز شد و مغازه صد متریاش را رها میکند. اولین اعزام باقری هجدهم آبان ماه سال ۱۳۵۹ است. به همراه چند نفر از دوستانش وارد پادگان ارتش در اسلام آباد میشوند.
محلی که خودروهای خسارت دیده از انفجارها توسط تعمیرکاران شرکت خودرو سازی ایران ناسیونال تعمیر میشوند و عباسعلی باقری و دوستانش که قرار است توانایی خود را در کار ثابت کنند، جیپی را که چپ کرده تعمیر میکنند. توانایی و سرعت آنها باعث شهرتشان میشود.
پس از گذشت یک ماه و نیم از بازگشت آنها از جبههها، باقری تصمیم میگیرد تیمی فنی و حرفهای را برای تعمیر خودروها به جبههها ببرد. یافتن این نیروهای ماهر و مجاب کردن آنها بخش مهمی از کتاب «عباس دستطلا» است و به نوعی انگیزه مردم برای حضور در جبههها و چرایی شرکت نکردن برخی افراد در دفاعمقدس را بیان میکند.
باقری در نهایت تیمی ۲۱ نفره را تشکیل میدهد تا به ستاد جنگی زیر نظر شهید دکتر مصطفی چمران بپیوندد، اما به دلیل ماجراهایی که در هنگام اعزام رخ میدهد، تنها ۹ نفر از تعمیرکاران باقی میمانند، افرادی حرفهای که نزدیک به ۱۴ ساعت در روز کار میکنند و خودروها را به سرعت تعمیر و تحویل میدهند.
کتاب «عباس دست طلا» با کلام حاج عباسعلی باقری حکایت مردانگیها و شب بیداریها و کار شبانه روزی اوست که وقتی میشنوی باورش برائت سخت است. اما این مرد حی و حاضر است، وجود دارد، افسانه نیست.
رهبر انقلاب در مورد این کتاب فرمودند: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد».