ایران اکونومیست- محسن اسماعیلی در یکصد و پنجاهمین جلسه شرح و تفسیر نهجالبلاغه در محل مجموعه فرهنگی سرچشمه، با طرح این پرسش که چرا امام علی علیهالسلام پس از حوادث مربوط به خلافت، صبر را بر قیام ترجیح داده و عاقلانهتر دیدند، گفت: پس از حوادث مربوط به خلافت، امیرمومنان همواره در این اندیشه بودند که چه باید کرد؛ آیا بدون یاور بر آنان بتازند یا بر آن تاریکی کور شکیبایی ورزند. حضرت علی علیهالسلام فرمودهاند: «فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی فَصَبَرْتُ»؛ سرانجام به این نتیجه رسیدم که خویشتنداری بر آنچه رخ داده، عاقلانهتر است. پس شکیبایی کردم؛ در حالی که در دیده خاشاک بود و در گلو استخوان. میدیدم که میراثم به غارت میرود.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به دلیلهایی مانند «نداشتن یاور و پشتیبان»، «ترس از ارتداد مردم و نابودی اسلام» و «عمل به وصیت پیامبر(ص)» که برای عدم قیام امام علیهالسلام و اثبات خردمندانهتر بودن صبر ذکر شده است، تصریح کرد: به نظر میرسد که هر یک از این ادله و دلایلی مانند آن میتواند از زاویهای مساله را روشن کند و در جای خود و به اندازه خود مهم هستند؛ اگرچه یکی اصلی و دیگری فرعی یا یکی اهمّ و دیگری مهم.
این مفسر نهجالبلاغه در اشاره به آنچه که مورد تصریح امیرالمومنین(ع) به عنوان علت اصلی انتخاب صبر به جای قیام قرار گرفته است، گفت: دلیل اصلی، همانا نداشتن یاور (یَدٍ جَذَّاءَ) است. مردم در صحنه عمل به تکلیف حاضر نبودند و لذا قیام حضرت نه تنها نتیجه نداشت، که نتیجه عکس برجا میگذاشت و اصل اسلام را نابود میکرد و رسم مسلمانی برمیافتاد. وصیت پیامبر(ص) هم به همین دلیل بود. پیامبر(ص) فرموده بود: «کَما تَکونونَ یُوَلّی عَلَیکُم»؛ همانگونه که هستید، بر شما سرپرستی و حکومت میشود.
وی افزود: بنابراین قیام بینتیجه و بلکه بدنتیجه بود. کسی حمایت نمیکرد و نه تنها امام به حق خود نمیرسید، که اساس اسلام و خاندان و طرفداران واقعی او نابود میشد. اما با صبر، آن اساس مبارک میماند و معلوم است که عقل کدام را ترجیح میدهد. نتیجه آنکه انتخاب صبر از روی ناچاری نبود، بلکه از روی خردمندی و سیاستورزی بود. صبر امام نه از روی ناچاری بود و نه از روی راحتطلبی. اتفاقاً راحتی امام در قیام و شهادت بود نه در صبری طولانی همراه با خار در چشم و استخوان در گلو!
محسن اسماعیلی خاطرنشان کرد: گاهی سکوت سختتر و عاقلانهتر است. این یک اشتباه رایج عوامانه است که خیال کنیم همیشه فریاد و تهاجم سختتر و تکلیف اصلی است. بر اثر همین اشتباه سادهلوحانه است که برخی نادانها، قیام سیدالشهداء را بر صلح سیدالصلحاء ترجیح میدادند و او را «مُذِلُّ المُومِنین» خطاب میکردند! امام مجتبی علیهالسلام بارها و بارها توضیح داده است که ترک جنگ در آن حالت، اگرچه تلختر و کُشندهتر از جنگ بود، اما برای حفظ اسلام و تشیع، عاقلانهترین کار ممکن بوده است. ایشان فرمودهاند: «وَ لَوْ لَا مَا أَتَیْتُ لَمَا تُرِکَ مِنْ شِیعَتِنَا عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ أَحَدٌ إِلَّا قُتِلَ »؛ اگر من چنین نمیکردم، هیچ شیعهای را زنده باقی نمیگذاشتند. داستان صبر مولای متقیان نیز از همین نوع مبارزه است.
وی در ادامه جلسه شرح و تفسیر نهجالبلاغه، در تبیین جایگاه صبر در رهبری امت، اظهار داشت: مطلب دیگری که نباید از نظر دور داشت، تن دادن امیرالمومنین(ع) به تکلیف و پایبند ماندن ایشان به نتیجه خردورزی در عرصه سیاست است. آفت سیاستورزی، اسارت به دست احساسات و هیجانات است. بسیار هستند سیاستمدارانی که میفهمند فلان کار در مقطعی نامناسب و بیاثر است، ولی به دلیل گرفتار شدن در بند هیجانهای مقطعی و شعارهای موسمی غیرعاقلانه رفتار میکنند. اما امیرمومنان علیهالسلام میفرماید: «وقتی به این نتیجه رسیدم که خویشتنداری عاقلانهتر است، شکیبایی کردم در حالی که در دیده خاشاک بود و در گلو استخوان.»
عضو مجلس خبرگان رهبری در پایان گفت: پایبندی به مقتضای عقل و اسیر نشدن در دست احساسات، یکی از شرایط اصلی امامت و رهبری است؛ چنانکه امام علی علیهالسلام کرد و چنانکه میفرمود: «لا یَحمِلُ هذا الأمْرَ إلاّ أهلُ الصَّبْرِ و البَصَرِ و العِلْمِ بِمَواقِعِ الأمرِ»؛ امر امامت را به دوش نمیکشد؛ مگر کسی که اهل شکیبایی، بینش و آگاهی از سررشته امور باشد.