به گزارش ایران اکونومیست؛ به محض جدی شدن حضور دونالد ترامپ در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ میلادی در آمریکا، کارشناسان داخلی این کشور شروع به معرفی ترامپ به عنوان یک سیاستمدار تازهکار به مردم آمریکا کردند. در این میان، بسیاری از کارشناسان و حتی برخی سیاستمداران آمریکایی، از واژه «دلقک» برای توصیف ترامپ استفاده کردند که نشان میداد، یا ترامپ را جدی نگرفتهاند و یا رفتارها و مواضع او را خلاف عقل و منطق میدانند. صرفنظر از اینکه دلیل انتساب واژه «دلقک» به ترامپ چه بوده، به نظر میرسد این توصیف درباره ترامپ خیلی هم بیجا نیست.
چرا ترامپ یک دلقک است؟
برای یک دلقک چه چیزی از همه مهمتر است؟ قطعاً کیفیت نمایشی که دارد اجرا میکند. همین مسئله به نظر میرسد درباره ترامپ هم کاملاً صدق میکند. گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد مسئله تعداد شرکتکنندگان در مراسم تحلیف ترامپ و تصاویری که از این مراسم منتشر شده بود، یکی از اولین بحرانها در دولت جدید آمریکا بوده است . ترامپ برای حل این معضل، سخنگویش را به گفتن دروغهای آشکار ، و برگزارکنندگان مراسم را به ویرایش و حذف بخشهای خالی از جمعیت، از تصاویر مراسم وادار کرد . در حالی که رئیسجمهور جدید و کابینهاش اصرار داشتند که مراسم تحلیف ترامپ شلوغترین مراسم تحلیف تاریخ آمریکا بوده است، شواهد و تحقیقات نشان میدهد جمعیت حاضر در مراسم تحلیف ترامپ، حدود یکسوم از جمعیت حاضر در مراسم تحلیف اوباما (۱/۸ میلیون نفر و رکورددار شلوغترین مراسم تحلیف) بوده است.
ماجرای کودتا در دولت ترامپ چیست؟
مقایسه جمعیت حاضر در مراسم تحلیف دونالد ترامپ (چپ) با جمعیت حاضر در مراسم تحلیف باراک اوباما
دعوا بر سر تعداد افراد در مراسم تحلیف، تنها اولین دلقکبازیای بود که نشان میداد ریاستجمهوری ترامپ چگونه پیش خواهد رفت. از آن روز تا همین لحظه، ترامپ، بیتوجه به (یا احتمالاً ناتوان از درکِ) پیامدهای سخنان و سیاستهایی که اتخاذ میکند، بیش از هر چیز دیگری به دنبال آن بوده است که یک نمایش موفق را روی صحنه بزرگ ریاستجمهوری آمریکا برگزار کند. ناگفته پیداست که یکی از مهمترین عوامل موفقیت هر نمایشی، یکپارچه و هماهنگ بودن اجزای مختلف آن است. آنگونه که از ابتدای ریاستجمهوری ترامپ تا کنون پیداست، مخالفان یا منتقدان ترامپ هم دقیقاً روی همین نقطهضعف حساس نمایش این دلقک دست گذاشتهاند. توئیتهای هنگام سحر و بعد از نیمهشب رئیسجمهور آمریکا، تنها یکی از نمودهای همین فشاری است که دارد روی نقطه حساس ترامپ میآید.
توصیفات متعدد و عیناً مشابه درباره آنچه که درون کاخ سفیدِ ترامپ میگذرد، جای هیچگونه شکی باقی نمیگذارد که دفتر کار رئیسجمهور آمریکا (بلکه تا امتداد چندین و چند دفتر از هر طرف) بیشتر به جنگلی جنجالی و پرتنش میماند تا مرکز مدیریت یک کشور. و در رأس همه این جنجالها و تنشها نیز شخص ترامپ قرار دارد. در میان گزارشهای بیشمار و کتابهای متعددی که فضای ملتهب درون دولت ترامپ را توصیف کردهاند، کتاب «آتش و خشم: درونِ کاخ سفیدِ ترامپ » به قلم «مایک وولف » یکی از پرسروصداترین کتابهای پیشتر منتشرشده، کتاب «کودن: توصیفات یک خودی از کاخ سفیدِ ترامپ » به قلم «اوماروسا مانیگالت نیومن » یکی از پرسروصداترین کتابهای تازه منتشرشده، کتاب «ترس: ترامپ در کاخ سفید » به قلم «باب وودوارد » یکی از پرسروصداترین کتابهای در آستانه انتشار، و گزارش اخیر نیویورکتایمز نیز یکی از جنجالیترین گزارشهای منتشرشده تا کنون بودهاند . البته اینها گذشته از سایر متنها، تصاویر، نوارهای صوتی و ویدیوهایی است که مرتباً از ترامپ و رفتارهایش افشا میشود.
روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز روز چهارشنبه ۵ سپتامبر ۲۰۱۷ (۱۴ شهریور ۱۳۹۷) گزارشی تحت عنوان «من بخشی از مقاومتِ درون دولت ترامپ هستم » را به قلم «یک مقام ارشد در دولت ترامپ» منتشر کرد . نیویورکتایمز توضیح میدهد که هویت نویسنده نزد این روزنامه محفوظ است و به درخواست وی و برای جلوگیری از به خطر افتادن موقعیتش افشا نمیشود. این گزارش بلافاصله واکنشهای بیشماری را از جانب افراد مختلف برانگیخت: ترامپ (مثل همیشه دست به توئیت شد و ابتدا با حروف بزرگ نوشت: «خیانت؟ » وی سپس در توئیت دیگری، نویسنده گزارش را «بیوجود » خواند و از نیویورکتایمز خواست تا اگر اصلاً چنین مقام ارشد دولتیای وجود خارجی دارد (و دروغپردازی نیویورکتایمز نیست)، به منظور تأمین «امنیت ملی»، هویت نویسنده را فوراً به دولت اعلام کند . ملانیا ترامپ، بانوی اول آمریکا هم نویسنده گزارش را به «تخریب» کشور با «اقدامات بُزدلانه» متهم کرد . از سوی دیگر، اعضای کابینه ترامپ یکی پس از دیگری، سراسیمه بیانیه صادر و خود را تبرئه کردند. اما مگر نویسنده، در گزارش نیویورکتایمز چه گفته بود؟
بزرگترین ادعای نویسنده نیویورکتایمز این است که یک گروه مقاومت درون دولت ترامپ وجود دارد که دائماً در تلاش است تا مانع از اتخاذ تصمیمها و سیاستهای افتضاح توسط رئیسجمهور آمریکا شود. نویسنده تأکید دارد که اگر کسی باشد که این واقعیت را بداند، آن فرد، خودِ نویسنده است، چراکه «من یکی از آنها هستم.» این بهاصطلاح عضو ارشد دولت ترامپ، گروه مقاومت ضدترامپ در دولت آمریکا را از «مقاومتِ معرفِ جناح چپ» متمایز میکند و توضیح میدهد که اعضای این گروه، خواهان موفقیت دولت ترامپ هستند و حتی برخی سیاستهای این دولت را هم موجب ایمنتر و پررونقتر شدن آمریکا میدانند، اما «ما معتقدیم تکلیف اول ما، [نه به شخص ترامپ، بلکه] به این کشور است، و رئیسجمهور همچنان دارد به گونهای عمل میکند که برای سلامت جمهوریِ ما مخرب است.»
نویسنده ادامه میدهد: «به همین دلیل است که [ما به عنوان] بسیاری از گماشتگانِ ترامپ قسم خوردهایم هرچه میتوانیم انجام دهیم تا نهادهای دموکراتیکمان را حفظ و انگیزههای گمراهتر آقای ترامپ [نسبت به سایر انگیزههایش] را تضعیف کنیم تا دوره ریاستجمهوریاش تمام شود.» نویسنده در بقیه گزارشش هم ترامپ را «بیاخلاق و دمدمیمزاج» توصیف میکند و روش رهبری او را «بیپروا، معارضانه، کوتهنظرانه، و ناکارآمد» میداند. وی مینویسد:
شاید در این دوران بحرانی، [دانستن این مسئله] کمکی به تسکین خاطر [مردم آمریکا] نکند، اما آمریکاییها باید بدانند که [در کنار ترامپِ نابالغ،] افراد بالغی هم در اتاق [و دفتر ریاستجمهوری] حضور دارند. ما کاملاً درک میکنیم که چه اتفاقی دارد میافتد. و داریم تلاش میکنیم کاری را انجام بدهیم که درست است، حتی زمانی که دونالد ترامپ از انجام آن [کار درست] سر باز میزند.
نویسنده در یکی از مهمترین بخشهای گزارش، که احتمالاً موجب طرح مسئله «امنیت ملی» توسط ترامپ و دیگران شده است، مدعی میشود:
با توجه به بیثباتیای که بسیاری شاهدش بودند، درون کابینه زمزمههای زودهنگامی درباره توسل به متمم بیست و پنجم [قانون اساسی آمریکا درباره شرایط عزل رئیسجمهور در صورت ناتوانی از انجام وظایفش وجود داشت که روند پیچیدهای را برای حذف رئیسجمهور [از قدرت] آغاز میکرد. با این حال، هیچکس نمیخواست به استقبال یک بحران قانون اساسی برود. بنابراین ما آنچه را که میتوانیم انجام خواهیم داد تا دولت را در جهت صحیح هدایت کنیم تا زمانی که دورهاش (به هر شکلی [یا پایان قانونی دوره و یا عزل رئیسجمهور]) به پایان برسد.
«مایک پنس»؛ هم معاون اول و هم متهم ردیف اول
چه کسی میتواند گزارش نیویورکتایمز را نوشته باشد؟ این سؤالی است که صدها و بلکه هزاران نفر در آمریکا، از شخص رئیسجمهور و عالیرتبهترین اعضای کابینهاش گرفته تا کارشناسان سیاسی تا مردم عادی، به دنبال پاسخ آن هستند و بهرغم این بازیِ موش و گربه ، هنوز جوابی برای آن پیدا نکردهاند. با این حال، سرنخهایی وجود دارد و افرادی به نوشتن این گزارش متهم شدهاند. چنانکه «مارک مِدوز» نماینده جمهوریخواه ایالت کارولینای شمالی میگوید، نه تنها جمهوریخواهان، بلکه دموکراتها هم به دنبال پیدا کردن نویسنده گزارش نیویورکتایمز هستند تا نقش خود را در واکنش نشان دادن به این بحران امنیت ملی ایفا کنند .
در حال حاضر متهم ردیف اول در مورد نگارش گزارش نیویورکتایمز، شخص مایک پنس، معاون اول ترامپ است . بیش از یک سرنخ وجود دارد که پنس را نویسنده گزارش معرفی میکند. اولین نکتهای که کارشناسان و کارآگاهان سیاسی آمریکا برای حل این معما به آن اشاره کردهاند، استفاده نویسنده گزارش از عبارت «ستاره رهنما»ست . این کلمه دستکم در ادبیات سیاسی آمریکا رواج زیادی ندارد، اما مایک پنس در نوشتهها و سخنرانیهای خود بارها از این عبارت استفاده کرده است .
البته برخی از دلیل محکمتری هم صحبت میکنند که ممکن است پنس را وادار به نوشتن چنین گزارشی کرده باشد. طبق قانون اساسی آمریکا، اگر رئیسجمهور به هر دلیلی دیگر نتواند وظایف ریاستجمهوری را انجام دهد، از همان لحظه، معاون اول وی به صورت کاملاً خودکار، رئیسجمهور قطعی آمریکا خواهد بود. به این ترتیب اگر ترامپ عزل شود، پنس رئیسجمهور آمریکا خواهد شد. هرچه باشد، اطرافیان پنس آرزوی دیرینه وی برای ریاستجمهوری را افشا کردهاند و ظاهراً خدا هم خودش به پنس گفته که او رئیسجمهور آمریکا خواهد شد !
یک سرنخ جالب دیگر نیز در اینجا علیه پنس وجود دارد. نیویورکتایمز یک روز پس از انتشار گزارش جنجالی، گزارشی دیگر را به قلم خبرنگارانی منتشر کرد که به گفته این روزنامه عضو هیأت ویراستاری نبوده و بنابراین از هویت نویسنده گزارش اول مطلع نبودهاند . طبق این گزارش جدید نیویورکتایمز، چندین مقام کاخ سفید گفتهاند که آنها هم معتقدند مایک پنس احتمالاً گزارش روز چهارشنبه را نوشته است . بهرغم همه اینها، دفتر پنس صراحتاً هرگونه نقش داشتن معاون اول در نگارش گزارش نیویورکتایمز را رد کرده است . علاوه بر این، پنس بارها به شکلهایی که «حال بینندگان را به هم زده » از ترامپ تعریف و تمجید کرده است. از سوی دیگر، استفاده از عبارت ستاره رهنما میتواند صرفاً برای ردگمکنی انجام شده باشد، چنانکه افشاگران کاخ سفید نیز اذعان کردهاند برای گمراه کردن کارشناسان، از ادبیات افراد خاصی درون کابینه ترامپ استفاده میکنند .
مقامات ارشد کابینه ترامپ، متهمان دیگر
افراد دیگری هم در کابینه ترامپ هستند که برخی شواهد، علیه آنها حکم میکند؛ و به همین دلیل هم، چنانکه گفته شد، بسیاری از «مقامات ارشد دولت ترامپ » بدون آنکه کسی از آنها سؤالی پرسیده باشد، بیانیه صادر کردند و گفتند که آنها گزارش نیویورکتایمز را ننوشتهاند . علاوه بر عبارت ستاره رهنما، عبارت دیگری هم در متن گزارش وجود داشت که «مو از ماست بیرونکِشان» آن را هم مورد توجه قرار دادند: «اصول اولیه». این عبارت هم در نوشتههای «جیمز متیس» وزیر دفاع ترامپ مورد استفاده قرار گرفته است و بنابراین برخی تصور میکنند متیس هم ممکن است گزارش نیویورکتایمز را نوشته باشد . البته طبیعتاً متیس هم به صراحت نوشتن گزارش در نیویورکتایمز را رد کرده است . متیس طی یک هفته، این دومین باری بود که مجبور میشد مخالفت و مبارزه با ترامپ را انکار کند. وی چند روز قبل توسط «باب وودوارد» در کتاب جدیدش متهم شده بود که از ترامپ نافرمانی میکند و پشت سر رئیسجمهور، رفتارهای او را در حد یک «کلاس پنجمی یا ششمی» توصیف کرده است .
صرفنظر از پنس و متیس، برخی از مهمترین مقامات دولت آمریکا که تا کنون نوشتن گزارش نیویورکتایمز را انکار کردهاند، عبارتند از: «مایک پمپئو» وزیر خارجه، «استیو منوچین» وزیر خزانهداری، «کرستن نیلسن» وزیر امنیت داخلی، «ریک پری» وزیر انرژی، «جینا هسپل» مدیر سازمان اطلاعات مرکزی (سیآیای)، «جف سشنز» دادستان کل، «دَن کوتز» مدیر اطلاعات ملی، «نیکی هیلی» سفیر آمریکا در سازمان ملل، و «کلیان کانوی» مشاور ترامپ. در کنار این افراد و چندین و چند نفر دیگر، ملانیا ترامپ و «سارا هاکبی سندرز» سخنگوی کاخ سفید، اگرچه نویسنده گزارش را محکوم کردند، اما صراحتاً اشارهای نکردند که خودشان این گزارش را ننوشتهاند.
البته بحث بر سر اینکه چه کسی نوشتن گزارش را انکار کرده است، اصولاً بحثی بیمعناست، چراکه اگر نویسنده گزارش یکی از اعضای کابینه ترامپ باشد، قطعاً حاضر است «برای جلوگیری از به خطر افتادن موقعیتش» درباره نوشتن گزارش، دروغ هم بگوید. به علاوه، کارشناسان متعددی اشاره کردهاند که عبارت «عضو ارشد دولت ترامپ» که برای توصیف نویسنده گزارش استفاده شده، میتواند صدها یا حتی هزاران کارمند دولت آمریکا را توصیف کند که ممکن است تحت شرایطی، «عضو ارشد » تلقی شوند . از طرف دیگر، ممکن است نیویورکتایمز برای اهداف رسانهای، از پیش خودش جایگاه نویسنده را به عضو ارشد ارتقا داده باشد؛ یا حتی چنانکه ترامپ میگوید، اصلاً نویسنده را خودش به وجود آورده باشد.
برخی اعضای دیگر دولت ترامپ هم بر محتوای گزارش نیویورکتایمز صحه گذاشتهاند.گزارش نیویورکتایمز از جهات مختلفی اهمیت دارد. سیاستمداران، کارشناسان، موافقان و مخالفان ترامپ همگی متفقالقول هستند که اگر محتوای گزارش نیویورکتایمز صحت داشته باشد، قانون اساسی آمریکا به خطر افتاده است و نوعی کودتا در کاخ سفید در حال انجام است. این افراد معتقدند، مردم آمریکا به ترامپ رأی دادهاند و سیاستهای رئیسجمهور، فارغ از اینکه خوب باشند یا بد، باید به اختیار وی اجرایی شوند، چراکه در غیر این صورت، مهمتر از شخص یا سیاستهای رئیسجمهور، دموکراسی و آرای مردم آمریکاست که نادیده گرفته میشود. آنچه به این نگرانیهای دامن میزند، اظهارات برخی مقامات ناشناخته دولت آمریکاست که ضمن تأیید مطالب گزارش نیویورکتایمز، گفتهاند «کاش ما این گزارش را نوشته بودیم .» به گفته این افراد، دهها و دهها نفر در دولت ترامپ با نویسنده این گزارش همعقیده هستند.
اهمیت دیگر گزارش نیویورکتایمز، به افکار و توهمات ترامپ برمیگردد. بسیاری از نزدیکان ترامپ و حتی ناظران خارج از دولت میگویند که رئیسجمهور آمریکا (علاوه بر اختلالات واقعی ذهنی ) همیشه توهم توطئه و خیانت را دارد. برخی افشاگران نزدیک به ترامپ میگویند وی سال گذشته حتی فهرست دستنویسی از افرادی را همیشه همراه خود داشته که فکر میکرده افشاگرانی هستند که تلاش دارند تا سیاستهای او را تضعیف کنند. او حتی میگفته: «باید از شر آنها خلاص شویم؛ مارها [جاسوسها] همهجا هستند .» بر این اساس، منتقدان به انتشار گزارش نیویورکتایمز، بهرغم انتقاد از خود ترامپ، معتقدند که این گزارش صرفاً توهمات ترامپ را تشدید و بنابراین دولت آمریکا را متزلزلتر خواهد کرد. به عبارت دیگر، این افراد معتقدند که دشمنِ دشمن تو، همیشه دوست تو نیست، و در این مورد خاص، اگرچه دولت ترامپ ممکن است تهدیدی علیه آمریکا و جهان باشد، اما یک کودتای مخفیانه علیه وی نیز به همان اندازه خطرناک است .
بسیاری از کارشناسان رسانههای جایگزین و حتی جمهوریخواهان در آمریکا ، از گزارش نیویورکتایمز برای اثبات یکی از نظریههایی استفاده کردهاند که سالهای سال است روی آن تأکید دارند: وجود یک «دولت عمیق » که بالاتر از دولت ظاهری در کاخ سفید، سیاستهای نظام آمریکا را تعیین و اجرا میکند. موضوع از این قرار است که نویسنده گزارش نیویورکتایمز، مقاومت در برابر ترامپ را «نه کار دولت عمیق، بلکه کار «دولت ثابت»» توصیف میکند. این در حالی است که کارشناسان، عبارت «دولت ثابت» را صرفاً نام دیگری برای همان «دولت عمیق» دانستهاند .
کودتا در کاخ سفید؟
در مقابل نظرات بالا، افراد دیگری هم هستند که معتقدند وجود افرادی مانند نویسنده گزارش نیویورکتایمز در کابینه ترامپ جای شُکر دارد. به عنوان نمونه، «باب وودوارد» در کتاب جدیدش مینویسد ترامپ در همان اوایل ریاستجمهوریاش چیزی نمانده بود علیه کره شمالی اعلام جنگ و بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، را ترور کند . قطعاً این اقدامات (و اقدامات متعدد دیگر) اگر انجام میشدند، هرکدام میتوانستند یک بحران بزرگ بینالمللی را کلید بزنند و بنابراین اگر افرادی در دولت ترامپ باشند که بتوانند جلوی اینگونه تصمیمات رئیسجمهور آمریکا را بگیرند، باید از آنها تقدیر کرد.
عدهای معتقدند نویسنده گزارش از آن جهت بُزدل است که جرأت نکرده خودش را معرفی و با استفاده از اختیارات قانون اساسی آمریکا، ترامپ را عزل کند. از طرف دیگر، برخی کارشناسان به نکته دیگری اشاره کردهاند. این افراد میگویند نویسنده گزارش حق ندارد خود را بخشی از مقاومت مقابل ترامپ معرفی کند ، چراکه سیاستهای کنونی دولت آمریکا (از جمله، جدا کردن کودکان از مادرانشان به بهانه سیاستهای مهاجرتی) نشان میدهد، مخالفان ترامپ در کابینهاش هم دستکمی از خود رئیسجمهور ندارند، چراکه تصمیمات فیلترشده دولت ترامپ هم جای هیچگونه دفاعی ندارد. در همین راستا، برخی پا را فراتر هم گذاشتهاند و نویسنده گزارش نیویورکتایمز را محکوم کردهاند که بُزدلانه تلاش کرده تا خود را میهنپرست و عضو مقاومت علیه ترامپ نشان بدهد . از دید این کارشناسان، نویسنده گزارش از آنجایی که در دولت ترامپ حضور دارد، خودش محکوم است و به جای آنکه مقابل ترامپ مقاومت کند، باید به کمک دیگر افرادی که ادعا میکند در دولت ترامپ همفکر او هستند، با استفاده از متمم بیست و پنجم قانون اساسی، ترامپ را برکنار و پنس را جایگزین او کند.
نظریههای دیگری هم درباره گزارش نیویورکتایمز وجود دارد که کمی افراطیتر به نظر میرسند. مثلاً این نظریه هم به صورت نیمهشوخی مطرح شده که ممکن است حتی خود ترامپ نویسنده گزارش نیویورکتایمز بوده باشد . در طرف مقابل، نظریه دیگری هم وجود دارد که موضوع مقاومت در کاخ سفید را کلاً زیر سؤال میبرد و معتقد است اگر نویسنده گزارش، واقعاً آنگونهای بود که خودش میگوید، باید شجاعانه از خدمت در دولت ترامپ استعفا میداد، خودش را معرفی میکرد و واقعیت را به همه مردم آمریکا میگفت.
به هر حال، آنچه که پس از همه این بحث و جدلها باقی میماند، یک سؤال است: آیا واقعاً کودتایی علیه ترامپ در کاخ سفید در جریان است؟ اگر اینگونه باشد، آمریکا وارد دورهای بحرانیتر از هر زمان دیگری شده است ؛ که البته با توجه به رئیسجمهوری که الآن در این کشور روی کار است، از همان ابتدا چندان هم دور از انتظار نبود. شاید باید صبر کرد و دید «باب وودوارد» در کتاب جدیدش (که بخشهایی از آن هم پیشاپیش افشا شده چه توضیحات جدیدی را درباره کاخ سفید ترامپ داده است. روزهای آینده قطعاً از سختترین روزهای عمر ترامپ خواهد بود.