نذری خانوادگی جرقه شروع پویش پایان کارتن خوابی
همه چیز از بیست و یکم ماه رمضان دو سال پیش و از شب قدر شروع شد. کاری که در نهایت منجر به شکل گیری پویش«پایان کارتن خوابی» شد. پویشی که در حال حاضر هم در تهران و هم در شهرستان ها مشغول به فعالیت است. کمپینی که اگر دنباله آن را بگیرید و بخواهید به نقطه آغازش دست پیدا کنید به یک اتفاق ساده در یک خانواده کوچک ایرانی شد. آقای علی حیدر بانی شکل گیری این گروه می گوید: «شب قدر دو سال پیش اولین توزیع غذای ما شروع شد وقتی که من به همراه خانواده تصمیم گرفتیم تعدادی غذا را بین کارتن خواب ها پخش کنیم ولی وقتی آن شب این کار را انجام دادیم فهمیدیم که حجم کارتن خواب ها خیلی بیشتر از حد تصور ماست به همین جهت برای اینکه کارمان را گسترده تر کنیم به سراغ شبکه های اجتماعی رفتیم و از مردم خواستیم که برای این کار به ما کمک کنند.»
کمک های مردمی اوایل با پنج لقمه نان و پنیر در روز شروع شد
بعد از تصمیم برای بسط گسترش یک کار خیرخواهانه خانوادگی به یک حرکت جمعی این بار این شبکه های اجتماعی هستند که شروع کمک های مردمی را کلید می زنند و بعد از مدتی به پهن تر شدن این سفره برای اطعام و رسیدگی به کارتن خواب های سطح شهر کمک می کنند تا جایی که علی حیدری برایمان از زمانی حرف می زند که کمک های مردمی اوایل فقط به درست کردن چهار تا پنج لقمه در روز ختم می شد.« ما در شبکه های اجتماعی اعلام کردیم که هر کسی که پنج تا لقمه نان و پنیر هم داشته باشد می تواند به ما اعلام کند که ما دریافت کنیم و آن را توزیع کنیم که این اتفاق هم می افتاد یعنی مواردی بود که من چند لقمه را می رفتم می گرفتم و بلافاصله آن را به افراد کارتن خواب و نیازمند تحویل می دادم. همین رویکرد هم باعث شد کم کم کمپین ما بزرگتر شد.»
سفره افطارمان را در خیابان برای کارتن خواب ها پهن کردیم
وقتی از آقای حیدری درباره این سوال می پرسیم که چرا برای انجام کار خیر به سراغ کارتن خواب ها رفته است او برایمان از نبود حمایت کافی از این قشر حرف می زند؛ قشری که بنا به دلایل مختلف هیچ سازمان و یا ارگان خاصی به طور رسمی از آنها حمایتی به عمل نمی آورد همین هم باعث شده تا آنها برای انجام کارهای خیرخواهانه به سراغ همین قشر بروند. کار خیری که بعد از دو سال در حال حاضر فقط ۶هزار عضو در تهران دارد و فعالیت های آن در شهرستان های نیز ادامه دارد.« به واسطه همین کمکها ما چهارشنبه های هر هفته برای دریافت کمک های مردمی در میدان شوش باهم قرار می گذاریم و غذاها را بین افراد نیازمند توزیع می کنیم و حتی ماه رمضان امسال توانستیم کف خیابان مولوی سفره افطاری پهن کنیم تا بچه های کارتن خواب ها دور آن بنشینند و ما مثل یک مهمان از آنها پذیرایی کنیم.»
مردم پیش از این از کارتن خواب ها می ترسیدند
«از آن زمانی که ما تصمیم گرفتیم و مشغول به کار شدیم اتفاقات مختلفی رخ داده که هر کدام از آنها توانسته ما را متاثر کند. هیچ وقت یادم نمی رود اوایلی که این کار را می کردم غذایی را بردم برای کارتن خواب جوانی که حدودا بیست ساله بود. وقتی تکانش دادم که بیدارش کنم دیدم که خواب نیست مرده است. قطعا مرگ او به خاطر اعتیاد به مواد مخدر بود؛ اما اگر این جوان تغذیه مناسبی داشت حتما نمی مرد چون مواد مخدر به تنهایی کشنده نیست. من مدام به این فکر می کردم که او می توانست زنده بماند، ترک کند و حالش خوب باشد.» این تنها بخشی از خاطراتی است که شاید علی حیدری و همکارانش بارها و بارها در طول فعالیتشان به چشم خود دیده اند، فعالیت هایی که شاید تمامش به دادن غذا و رسیدگی ختم نشود و به قول خودشان به کارتن خواب ها این باور را بدهد که ما کنارشان هستیم.« این فضا یک بهانه ساده است که این افراد باور کنند که ما کنارشان هستیم، آنها را می خواهیم و از آنها نمی ترسیم؛ چون تا پیش از این ذهنیت این بود که کارتن خواب ها امکان آسیب رساندن به آدم ها را دارند این سرقت می تواند یا در قالب یک سرقت باشد یا در قالب یک مجروحیت.»
از خانه دوست تا خانه بهبودی
خوب است بدانید که فعالیت های پویش«پایان کارتن خوابی» تنها به رساندن غذا به افراد کارتن خواب ختم نمی شود. آنها حالا بعد از دو سال به افراد کارتن خوابی که قصد خلاصی از اعتیاد را دارند امکان ترک کردن می دهند و با کمک های مردمی شرایط را برای بهبودی آنها فراهم می کنند.« ما حالا به کمک خیرهایی مثل خانم نیکو کلام آمده ایم و خانه کودکی راه اندازی کردیم که در آنجا حدود۲۰۰ بچه را آموزش می دهیم، بچه هایی که هر کدام در خانواده های آسیب دیده زندگی می کنند و در معرض کارتن خوابی هستند. اسم این خانه را هم به خاطر همزمانی با فوت استاد کیارستمی گذاشتیم "خانه دوست". ما در کنار همه این ها کمپ خودمان را هم راه اندازی کرده ایم که خانه بهبودی است. جایی که اهالی آن بعد از ترک همانجا مشغول به کار می شوند از آشپزی و کشاورزی گرفته تا پرورش ماهی و قارچ، چیزی که باعث می شود در نهایت دوباره به زندگی برگردند.»