در سالهای اخیر که بیگانگان سعی در تفرقه در میان اقوام ایرانی دارند، افرادی نیز در کشور هستند که خواسته یا ناخواسته به این دسیسهها دامن میزنند و متأسفانه لیست بلند بالایی از این افراد هست که بیشترشان فارغ از تحصیلات آکادمیک هستند و از این منظر، انتظار عجیبی نیست که وزارت ارشاد در چاپ کتابهای تاریخ، قوانین سختگیرانهتری بگذارد و چهره علمی افراد را مورد توجه قرار دهد، زیرا کتابهایی که توسط افراد نامتخصص در این حوزه به چاپ میرسد، در وقایع معاصر نقش کارآمدی داشته و میتواند جنبه عوام فریبانه بیابد تا حقیقت جویانه.
به گزارش «تابناک»، نمونه تحقیقات و اظهارنظرهایی که منجر به چنین هزینههایی شده، برخی مکتوبات و به ویژه سخنان اخیر خسرو معتضد بود که در برنامهای تلویزیونی بیان کرد و ادعا نمود: «... بختیاریها چند قرن پیش وارد ایران شده و ایرانی نیستند...» حال پرسش اینجاست، در این زمینه، آقای معتضد که فردی با تحصیلات آکادمیک مشخص، راجع به موضوعی که ارتباط دقیقی با مباحثی تاریخی مطروحه در آن برنامه ندارد، با تکیه بر چه منابع قطعی در ارتباط با چنین مسأله حساسی به بیان مطالب شاذ پرداخته و هدف از بیان چنین مسائل غیرمستندی چیست و آیا یک مورخ حق دارد هر مستند ضعیفی را نه در قالب نظر شخصی که در قالب یک رخداد تاریخی، آن هم در رسانه ملی مطرح کند؟
در پاسخ به اظهارات خسرو معتضد، صالح وند، کارشناس ارشد باستانشناسی در مطلبی برای «تابناک» نوشته است: «شواهد نشان میدهد، این قوم با افرادی چون بیبی مریم و سردار اسعد بختیاری در مشروطه و مبارزه شیرعلی مردان خان با رضا شاه شناخته شده و در قسمت جنگهای ایران و عراق از دقایق اولیه جزو خط اول درگیری و شهادت بودند و در بام تاریخ ایران میدرخشند.
خسرو معتضد سالیانی است که در چند برنامه تلویزونی به عنوان کارشناس تاریخ فعالیت میکند و اگر در رشته تاریخ و جغرافیا که ایشان در سال ۱۳۴۹ از آن فارغالتحصیل شدند، تخصصی بدهیم، معتضد را با تاریخ معاصر میشناسند. این در حالی است که ایشان در برنامهای تلویزیونی بیان کردند، بختیاریها چند قرن پیش وارد ایران شده و ایرانی نیستند، من نمیدانم که ایشان چطور بدون هیچ پایه و اساسی چنین ادعای مضحکی را بیان میکنند.
آقای معتضد، بختیاریها از اصیلترین اقوام ایران بودهاند. چنانچه در اطلاعات آن چنین آورده شده که پارسیها با عیلامیها (هالتامتیها) درآمیختند و نژاد واحدی به وجود آوردند که بعدها در دورههای هخامنشی و ساسانی هسی یا اوکسی یا خوزی یا هوزی نامیده شدند و در سده ۶ هجری قمری به نام لر بزرگ و در اوایل دوره صفویه، بختیاری خوانده شدند.
مورخان یونانی گفتهاند که در ناحیه شرقی شهر کنونی اهواز، مردمانی به نام اوکسی ساکن بودهاند. این واژه، یونانی شده «اوژ» است. هسی یا خوزی یا هوزی، که نام خوزستان از آن گرفته شده، همان اوکسیها هستند که در معبر پارس یا تنگ تکاب بهبهان را بر قشون اسکندر مقدونی بستند و تلفاتی بر سپاه او وارد ساختند.
طوایف پارسی در سدههای ۶و۷ قبل از میلاد (۲۷۰۰ سال پیش) در دامنههای ارتفاعات بختیاری در شرق شوشتر و در دو سوی رود کارون مستقر شدند. پس از اینکه پارسها بر خوزستان دست یافتند، کاسیها (اقوام ساکن ایران از هزاره سوم قبل از میلاد) در اثر اختلاط و آمیزش در آنها مستهلک شدند و در نتیجه، نژاد واحدی به وجود آمد که بعدها مبانی و ریشههای اقوام ایرانی را به وجود آورد. تیرههایی از این قوم بودند که در تمام جنگها در رکاب شاهان هخامنشی دیده میشدند.
کاسیها و خوزیها در پیشاپیش سپاه جاوید خشایارشا در نبرد ترموپیل و آتن شرکت داشتند. حتی در نقش برجستههای الیمایی تصاویری دیده میشود که بیشباهت با لباسهای محلی بختیاری نیست و یا مجسمه مرد شمی (۵۰ق. م) که از بخش شمی شهرستان ایذه پیدا شده، خود گواه این ادعاست.
منطقه بختیاری و کوههای زاگروس در هلال حاصلخیزی قرار داشته است؛ جایی که در پایین دست آن نخستین شهرها شکل گرفته بود، افرادی چون کرزون از قول ریچ نوشتهاند بختیاریها از بازماندگان اقوام یونانی هستند. همچنین عدهای دیگر آنها را ترک و سامی و یا کرد خواندهاند و یا عدهای دیگر به دلیل مقاربت با واژه باکتریا خاستگاه آنها را از باختر میدانند که تمامی این نظرات نادرست بوده است، باستانشناسان گرایش پیش از تاریخ و قوم باستانشناسان به مقایسه کوچ اقوام بختیاری با افرادی که قبلا در روزگار بسیار دور کوچ میکردند پرداختهاند و این اقوام را با اجداد درون منطقه یکی دانستهاند.
آلن زاگارل در کتاب پیش از تاریخ شمال شرقی کوههای بختیاری به برخی از محوطههای پیش از تاریخ میپردازد. درست است که تاریخ اسم قوم بختیاری اول بار به قرن ۱۴ میلادی برمیگردد، دلیل بر آن نیست که آنها در این زمان پای در این سرزمین نمودند. دلیل این امر روشن است، چرا که بسیاری از اقوام کوچ رو حتی بلوچها درگیر مشاغل سخت بودند، ییلاق و قشلاق در آن دوره کار کم سختی نبوده است. در همین زمان کلاویخو واژه تهران را در سفرنامه خود میآورد به عنوان قریهای در کنار ری، آیا مدارک باستانشناختی را که از قیطریه به دست آمده است، میتوان نادیده گرفت و فقط به یک اسم اکتفا کرد!
آقای معتضد با پیدا شدن مدارک کوچ این مردمان در سراسر منطقه زاگروس در طول اعصار بنا بر مدارک باستانشناختی (بررسیهای فرانک هول، زاگارل، و باستانشناسان ایرانی) و قرابتهای زبانی ایشان به زبانهای بومی زاگروس است، شما چه مدرکی دارید که بگویید این اقوام از خارج وارد ایران شدهاند؟
شما احتمالا مانند آقای گراس ویت نویسنده کتاب خانها و شاهها فقط به تاریخ اولیه پرداختید؛ البته حق دارید چون کار شما این نیست.
حتی شاید علت پدید آمدن تمدنهای اولیه بشریت در ایران همچون شوش را که اقوام کوچ نشین زاگروسی بودند، نامرتبط با بختیاریها و اسلافشان میدانید، و حتی نقش و رنگ لباس بختیاریها که پیشتر در سفالهای باستانی باید جستجو کرد. از طرفی اکنون نیز سنتهای ایرانی آنچنان در بین بختیاریها رواج دارد؛ برای نمونه، شاهنامه در سازمان اجتماعی بختیاریها از جایگاه معتبری برخوردار است که اهمیت آن را در مقالهای که آقای خُرسندنژاد در سال ۲۰۰۶ به چاپ رسانید، میتوان دید.
شما بدون اینکه درک درستی از ریشهشناسی اقوام داشته باشید، سعی در تخریب آنها دارید. شما تخصصتان دوره معاصر است. نه قومشناس هستید که به مطالعه شناخت ریشهای اقوام بپردازد و نه باستانشناس یا زبانشناس؛ بنابراین، بهتر آن است که هر کسی در مقوله کار به تبیین مواضع و نظرات بپردازد. این کار شما مانند کسانی است که از حجر تا به قجر نظر میدهند و سعی در تخریب اذهان عمومی دارند.
بنده به شما پیشنهاد میدهم که دادههای استخوانی این اقوام را که در گورهای باستانی پیش از میلاد به دست آمده آزمایش ژنتیک بگیرید و آن را با نمونههای امروزی مقایسه کنید، اگر علمش را ندارید نظر ندهید!».
گویا، ضروری است رسانه ملی از چهرههایی در بازخوانی تاریخ بهرهبرداری کند که سوابق شفافی داشته باشد، نه آنهایی که دست روی نقاط تاریک و مبهم تاریخی میگذارند و زمینه تنش آفرینی در کشور را در دورهای که وحدت مهمترین ضرورت است، فراهم میسازند.