داستان آن شخص را که بر شاخهای نشسته بود و بن میبرید، بارها شنیدهایم. اما گاه، کسانی شاخهای را میبرند که بر سر آن، نه یک شخص بلکه یک ملت نشستهاند. برخی از منتقدان دولت و برجام، آن چنان در فضای سیاست غرق شدهاند که گویی منافع ملی را کاملا از یاد بردهاند و به تنها چیزی که میاندیشند، انتقاد از دولت و برجام است، ولو اینکه به زیان کشور و به سود بیگانگان تمام شود. آنان خواسته یا ناخواسته، فضایی را ایجاد میکنند که هرگونه تلاش برای امتیاز گرفتن از طرف غربیها یا حتی وادار کردن آنها به اجرای کامل تعهدات برجامی، برای دولتمردان در داخل کشور هزینه داشته باشد و به این ترتیب، متضرر واقعی در این میدان، مردم ایران خواهند بود که نمیتوانند از تمام ظرفیتهای برجام بهرهمند شوند. یکی از مهمترین امتیازات مالی و بانکی که بر اساس برجام، ایران از کشورهای گروه 1+5 گرفت، آزادی جابهجایی و نقل و انتقال وجوه خود از هر جا به جای دیگر، بهجز قلمرو ایالات متحده آمریکا بود. بر این اساس، کلیه تحریمهای اتحادیه اروپا که به موجب آنها نقل و انتقال و جابهجایی وجوه متعلق به اشخاص ایرانی محدود یا ممنوع شده بود، مرتفع شد و تحریمهای فراسرزمینی ایالات متحده آمریکا نیز که جابهجایی وجوه و منابع ارزی ایران را منع میکرد برداشته شد. بنابراین ایران علیالاصول باید بتواند داراییهای خود را در هر جایی به غیر آمریکا (یا نزد بانکهای آمریکایی) نگهداری، منتقل یا مصرف کند. از همان روزهای آغازین انتشار برجام، منتقدان اظهار میکردند که چرا تحریمهای اولیه آمریکا برداشته نشده است و چرا بانکهای ایرانی نباید بتوانند بهطور مستقیم با بانکهای آمریکایی کار کنند و چرا تحریم چرخه دلاری آمریکا یا همان تحریم U-Turn دلار برداشته نشده است؟ آنها برداشته نشدن این تحریمها را نشانه ضعف برجام میدانستند و معتقد بودند که باقی ماندن این تحریمها، بیانگر این است که تیم مذاکرهکننده ایران، دقت و عمق کافی نداشته است. جالب اینجا است که همان منتقدان، امروز دولتمردان را متهم میکنند به اینکه در پی برداشته شدن تحریم U-Turn دلاری آمریکا هستند و با این کار، قصد وابسته کردن نظام مالی ایران به ایالات متحده آمریکا را دارند و مدعی هستند که نباید برای دسترسی به U-Turn دلاری آمریکا به آن کشور امتیازی داد، چراکه اساسا ایران نیازی به چنین امتیازی ندارد. حقیقت این است که برداشته نشدن تحریم U-Turn دلاری آمریکا دلایلی داشته است که از همان زمان انتشار برجام، بارها برای مردم تبیین شده است و تیم مذاکرهکننده ایران با توجه به مخاطرات احتمالی استفاده از نظام مالی آمریکا، خواستار این امر نبوده است. در عین حال، تیم مذاکرهکننده با علم به اینکه در نظام مالی بینالمللی، برای برخی از عملیات و تراکنشها، ممکن است نیاز به خدماتی وجود داشته باشد که به صراحت در متن برجام ذکر نشدهاند، بندی را در برجام گنجاندند که بر اساس آن، چنانچه محقق شدن هر یک از امتیازات داده شده به ایران، نیاز به «خدمات مرتبط» داشته باشد، طرف مقابل، موظف است که این خدمات را به ایران ارائه کند. آنچه مقامات مالی و بانکی ایران، در حال حاضر در پی آن هستند، وادار کردن طرف مقابل، به انجام همین تعهد است. یعنی تعهد به ارائه خدمات مرتبط. امری که به صراحت در متن برجام آمده است مقامات مالی و بانکی ایران تکلیف دارند که این امتیاز را از طرف مقابل مطالبه کنند و مردم ایران نیز حق دارند که از مزایای این امتیاز بهرهمند شوند. اما منتقدان برجام، دانسته یا ندانسته ایران را از مطالبه این حق باز میدارند.
مخاطرات رفع تحریم U-Turn
چرا تحریم U-Turn دلار آمریکا در برجام برداشته نشد و چرا مطالبه امتیاز «خدمات مرتبط» ضروری است؟ U-Turn دلار آمریکا که عبارت است از: استفاده غیرمستقیم ایران از نظام مالی آمریکا، منجر به این میشود که داراییهای دلاری متعلق به ایران، در نظام مالی آمریکا یا به عبارت دیگر، در بانکهای آمریکایی تسویه شوند. مخاطرات چنین امری برای بانکهای ایرانی و دولت ایران روشن است و در روزهای اخیر روشنتر نیز شده است. در صورتی که داراییهای ایران در نظام مالی آمریکا تسویه شوند، دو خطر آنها را تهدید میکند: نخست آنکه توقیف شدن به علت تحریمهای اولیه آمریکا و مشخصا دستور اجرایی شماره 13599 که هنوز به قوت خود باقی است و موضوع دوم توقیف شدن به درخواست خواهانهای آمریکایی که در نتیجه پروندههای به اصطلاح تروریستی، آرایی را علیه دولت ایران اخذ کردهاند و در پی یافتن اموالی از ایران هستند تا بتوانند آرای صادره را از آن محل اجرا کنند. با وجود این دو مخاطره، پذیرفتن صریح U-Turn دلار آمریکا بهعنوان یک امتیاز – امری که منتقدان برجام در روزهای اولیه پس از انتشار برجام بر آن تاکید میکردند – میتوانست منجر به از دست رفتن برخی داراییهای خارجی دولت و نهادهای مالی ایرانی شود.
مشکل ارزهای غیرجهان روا
با این حال، چه برای ما خوشایند و چه ناخوشایند باشد، اهمیت دلار در مبادلات مالی بینالمللی، غیر قابل انکار است. ایران در سالهای اخیر، به دلیل تحریمهای فزاینده آمریکا تکیه خود بر دلار آمریکا را تا حد قابل توجهی کاهش داده بود. از سال 2012 به این سو و در نتیجه تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران، تکیه بر یورو و سایر ارزهای اروپایی نیز کاهش یافته بود. بنابراین بخش قابل توجهی از منابع ارزی ایران در خارج از کشور، به ارزهای محلی – که بخشی از آنها ارزهای جهانروا محسوب نمیشوند – نگهداری میشدند. ویژگی این ارزها این است که در بازارهای محلی قابل استفادهاند، برای نقل و انتقال آنها، تا زمانی که به ارز دیگری تبدیل نشدهاند نیاز به استفاده از بانکهای خارجی وجود ندارد و بهطور خلاصه مخاطرات تحریمی و توقیفی درخصوص آنها بسیار پایین است. اما در عین حال، این ایراد نیز در مورد ارزهای مزبور وجود دارد که طرفهای تجاری ایران، خصوصا وقتی از کشور ثالثی باشند، تمایلی به دریافت این ارزها ندارند و همچنین در صورتی که ارزهای مزبور، نوسان زیادی داشته باشند، تبدیل آنها به سایر ارزها به سادگی میسر نخواهد بود. این مطلب را میتوان با ذکر مثالی روشن کرد.
فرض کنید ایران، 100 میلیون وون در بانکی در کره جنوبی داشته باشد. این پول، نزد یک بانک کرهای نگه داشته میشود. بانک کرهای هیچ دلیل و انگیزهای ندارد که این پول را نزد بانکی در آمریکا سپردهگذاری کند. بنابراین میتوانیم آسوده خاطر باشیم که این مبلغ، به دلایلی که در بالا گفته شد، توقیف نخواهد شد. از سوی دیگر، اگر بخواهیم در کره جنوبی خریدی انجام دهیم و فروشنده هم یک شرکت کرهای باشد، به راحتی میتوان خرید را با همین پول انجام داد. اینها همه از مزایای نگهداری ارزهای محلی هستند. اما وقتی که بخواهیم این ارز را به خارج از کره منتقل کنیم یا با آن از فروشنده غیرکرهای خرید کنیم، مشکلات آغاز میشوند. فرض کنیم حسابی در بانکی در چین افتتاح کردهایم و میخواهیم 100 میلیون وون کره را به آن حساب منتقل کنیم. بانک چینی در صورتی میپذیرد که این 100 میلیون وون کره را قبول کند و به عبارت دیگر، به ما بهعنوان صاحب حساب، 100 میلیون وون کره بدهکار شود که بتواند به کسی 100 میلیون وون کره تسهیلات بدهد. انتقال وجهی به حساب ما نزد بانک چینی، به این معنا است که بانک چینی به اندازه آن وجه را از ما سپرده گرفته باشد و این به نوبه خود، به آن معناست که بانک چینی به اندازه آن مبلغ به ما بدهکار است. بانکها در صورتی میپذیرند به کسی بدهکار شوند که بتوانند به همان مبلغ، از شخص دیگری بدهکار شوند. هیچ بانکی خود را بیدلیل به مشتریان خود بدهکار نمیکند. بانکها در صورتی از مشتریان خود سپرده میگیرند که بتوانند با آن سپردهها به مشتریان دیگر خود تسهیلات بدهند. هیچ بانکی علاقهای ندارد که بدهیهای خود (سپردهها) را افزایش دهد؛ اما در مقابل آن داراییهای آن (تسهیلات) افزایش پیدا نکند. چنین کاری عاقلانه نیست و در نظام مالی دنیا انجام نمیشود. از این رو بانک چینی تنها در صورتی و به میزانی سپردهای را به وون کره قبول خواهد کرد که بتواند با آن تسهیلاتی به مشتریان بالقوه خود که خواهان دریافت چنین ارزی هستند، اعطا کند.
تبدیل ارزها، جادوگری نیست
اگر بانک چینی حاضر به دریافت وون کره نباشد (که معمولا در مورد ارزهای غیر جهانروا چنین درخواستی وجود ندارد) آنگاه راهکار دیگر این است که از بانک کرهای درخواست شود که وون کره را به ارز دیگری مثلا یوآن چین تبدیل و سپس آن را به بانک چینی منتقل کند. برای انجام این کار، بانک کرهای باید وون کره را به شخصی که خواهان وون کره است و یوآن چین دارد بفروشد و از وی یوآن چین بخرد. یعنی باید یک ارز فروخته شود و ارز دیگری خریداری شود. برخی گمان میکنند که تبدیل ارزها به یکدیگر به این صورت است که بانک، نرخ تبدیل ارزها به یکدیگر را در اینترنت پیدا میکند و سپس در دفاتر خود به جای 100 میلیون وون کره، معادل آن به یوآن چین را یادداشت میکند و به این صورت، تبدیل را انجام میدهد. متاسفانه چنین شیوه تبدیلی تنها از عهده جادوگران ساخته است، نه از عهده بانکداران. در نظام بانکی مکانیزم تبدیل، خرید و فروش است نه پاک کردن اسم یک ارز و نوشتن اسم ارز دیگر به جای آن و تا زمانی که خریدار و فروشندهای نباشد، تبدیلی هم صورت نخواهد گرفت. اگر میشد به این سادگی ارزها را به یکدیگر تبدیل کرد، هیچ بانکی در نتیجه نوسانات نرخ ارزها دچار مشکل نمیشد؛ چون هر گاه ارزش ارزی در بازار پایین میآمد، آن بانک در دفاتر خود نام ارز را خط میزد و ارز دیگری که ارزش آن رو به بالا بود را جایگزین میکرد و آنگاه این همه بازارهای مشتقات ارزی و سوآپ نرخ ارز و سفتهبازان و سوداگران ارز هم معنا نداشتند. منتقدان مقامات بانکی و مالی دولت که اظهار میکردند همه ارزها به سادگی قابل تبدیل به یکدیگر هستند، در این زمینه درک درستی از نظام مالی بینالمللی ندارند.
علت تاخیر مبادلات غیر دلاری
با این اوصاف، در فرضی که ارز مورد نظر ما جهانروا نباشد، خریداری هم برای آن پیدا نخواهد شد و تبدیلی هم انجام نخواهد گرفت. مشکل زمانی شدیدتر میشود که هیچیک از دو ارز مبدا و مقصد، جهانروا نباشند و در چنین حالتی، برای تبدیل باید مدتها صبر کرد. اینجاست که نقش دلار بهعنوان یک ارز جهانروای بینالمللی آشکار میشود. اگر برای تبدیل وون کره به یوآن چین، مشتری کمی پیدا میشود، اما برای تبدیل آن به دلار آمریکا به مراتب مشتریان بیشتری پیدا میشوند. در این نکته که خرید و فروش دلار آمریکا از سایر ارزها آسانتر است به سختی میتوان تردید کرد. نتیجه این میشود که برای تبدیل وون کره به یوآن چین نیز یا باید مدتها صبر کرد تا مشتری پیدا شود یا اینکه باید از دلار آمریکا بهعنوان واسطه استفاده کرد و اگر صبر و حوصله را انتخاب کنیم، هر چه مبلغ ارز بیشتر باشد، صبر و حوصله ما هم باید بیشتر باشد. مساله این است که ایران نمیتواند و نباید برای تبدیل داراییهای ارزی خود و انتقال به سایر کشورها صبر کند و منتظر بماند تا روزی مشتری پیدا شود. برای رشد و توسعه کشور، نباید زمان را هدر داد و باید از فرصتها استفاده کرد.
استفاده از دلار، به خودی خود و تا جایی که پای بانکهای آمریکایی به میان نیاید مانعی ندارد؛ اما در آنجا که این دلار در بانکهای آمریکایی نگهداری و تسویه شود، مخاطراتی که در بالا به آنها اشاره شد هم مطرح میشوند. آنچه در روزهای اخیر، مقامات دولتی ایران اظهار کردهاند این است که وقتی کشورهای گروه 1+5 به ایران تعهد دادهاند که جابهجایی و تبدیل داراییهای ارزی ایران از هر محلی به محل دیگر (به غیر از آمریکا) مجاز خواهد بود و در این راستا مانعی وجود نخواهد داشت و خدمات مرتبط با این امر هم برای ایران آزاد خواهد بود، باید هر امری را که برای تبدیل این داراییها لازم است نیز انجام دهند و بستر این تبدیل را فراهم کنند. نمیشود که بگوییم تبدیل و جابهجایی آزاد است؛ اما امری که تبدیل بدون آن میسر نخواهد شد یا بسیار دشوار خواهد بود آزاد نباشد. این تعهدی است که آمریکاییها و سایر کشورهای طرف مذاکره به ایران دادهاند و اکنون، آنها هستند که باید این تعهد را انجام دهند. چگونه؟ این به خود آنها مربوط میشود و باید راهی را پیدا کنند که بیآنکه هیچ مخاطرهای برای ایران ایجاد شود، چنین کاری میسر شود. آنچه بر عهده دولت ایران و مقامات بانکی ایران است مطالبه است و آنچه بر عهده طرف مقابل است، انجام تعهد است. حال در این میان، منتقدان باید موضع خود را روشن کنند که در کجا میایستند، در کنار دولت و مردم ایران و در موضع مطالبه از غرب یا مقابل دولت و مردم و موضع منع از مطالبه؟
آفت دعوای سیاسی برای اقتصاد
هزینه ایجاد کردن برای دیپلماسی اقتصادی ایران، هزینه ایجاد کردن برای اقتصاد و مردم ایران است. اگر مقامات بانکی و مالی ایران، برای هر مطالبهای که از طرف مقابل میکنند، مجبور باشند که در ایران به انواع اتهامات و ایرادات پاسخ دهند، آنگاه مطالبهگریهای آنان به مرور کاهش خواهد یافت و به این ترتیب، امتیازاتی که از طرف غربی دریافت میشود رو به افول خواهد گذاشت. اگر قرار باشد که سرداران و سربازان دیپلماسی اقتصادی کشور، با شجاعت و اعتماد به نفس، خواستههای ملت ایران را پیگیری کنند، لازم است در داخل به آنان شهامت و اطمینان کافی داده شود نه اینکه برعکس، فضایی فراهم شود که آنها قبل از هر مطالبهای نگران سوءتعبیرها و اتهامات داخلی باشند. این موضوع را میتوان با یک مثال توضیح داد، در بهمن ماه سال 92 گفتوگویی تلویزیونی رئیسجمهوری، با تاخیر صورت گرفت. پس از آن مشخص شد دلیل این تاخیر، مخالفت سازمان صدا و سیما با مجری مورد تایید رئیسجمهوری بود. این موضوع باعث سوءاستفاده رسانههای دشمن، از جمله تحلیلگران اسرائیلی شد که مدعی شدند این موضوع نشان میدهد رئیسجمهوری، استقلال کافی برای مذاکرات هستهای نخواهد داشت. موضوعی که میتوانست موضع ایران را در امتیازگیری بیشتر ضعیف کند. بنابراین به نظر میرسد برخی از منتقدان باید فراتر از ملاحظات جناحی و سیاسی، به ابعاد کلان و ملی انتقادهای خود و نحوه طرح آنها بیندیشند و اگر ابهام و انتقادی هم هست آن را به نحوی مطرح کنند که کمترین هزینه را برای دیپلماسی اقتصادی کشور داشته باشد.