نتایج یک بررسی آماری که از طریق جمعآوری اطلاعات با پرسشنامه از سوی یک نهاد خصوصی در کشور منتشر شده، حاکی از این است که تنها 11 درصد از شاغلان مورد بررسی، از وضعیت شغلی خود رضایت دارند و سایرین، گزینههایی مثل جستوجوی کار در شرکت جدید، ارتقای شغلی در شرکت خود، راهاندازی کسبوکار جدید یا مهاجرت از کشور را بهعنوان برنامه اصلی خود در سال جدید اعلام کردهاند. این یافتهها حاکی از این است که «دارندگان مدرک تحصیلی فوقلیسانس نسبت به لیسانس»، «دانشآموختگان دانشگاههای دولتی نسبت به آزاد»، «مردان در مقایسه با زنان» و «افراد مسلط به زبان انگلیسی در مقایسه با افراد غیرمسلط»، تفاوت درآمدی قابل توجهی داشتهاند. این یافتهها حاکی از این است که شاغلان مورد بررسی، در سال گذشته نزدیک به 22 درصد افزایش درآمد تجربه کردهاند که نرخ این افزایش در شرکتهای دولتی حدود 21 درصد و درشرکتهای خصوصی نزدیک به 25 درصد بوده است.
عوامل موثر بر اختلاف سطح درآمدی
نتایج یک بررسی تحت عنوان «گزارش آماری حقوق و دستمزد در سال 1394» که از سوی یک نهاد خصوصی در کشور بهصورت سالانه تهیه و منتشر میشود، دادههای جالبی را از شرایط کاری برخی گروههای نیروی کار در کشور ارائه کرده و به ارزیابی حقوق و دستمزد متخصصان و مدیران در 22 گروه شغلی پرداخته است. البته این گزارش بر اساس پرسشنامه آنلاین از حدود 36 هزار نفر تهیه شده و ممکن است خطاهایی از نوع خوداظهاری، نمونهگیری یا استنباط دادهها در آن وجود داشته باشد. این دادهها از سوی پایگاه اطلاعرسانی «ایرانتلنت» تهیه و بهصورت عمومی منتشر شده و در اختیار «دنیای اقتصاد» نیز قرار گرفته است. بخش نخست این گزارش، تعدادی از عوامل اثرگذار بر تفاوت درآمدی افراد دارای سمتهای شغلی مشابه را نشان میدهد.
اثر مدرک تحصیلی: بر اساس دادههای این گزارش، افراد با تحصیلات «فوقلیسانس» در سمتهای سازمانی بهطور متوسط حدود 15 درصد بیش از افراد با تحصیلات «لیسانس» درآمد داشتهاند. البته این فاصله، در حوزههای مختلف تخصصی متفاوت است و بهعنوان مثال برای مدیران مالی، فاصله بین متوسط دریافتی از لیسانس تا فوقلیسانس به حدود 43 درصد میرسد. برای برخی از سمتهای دیگر مثل «مدیر فنی» یا «سرپرست تحقیق و توسعه» و «مدیر شبکه» نیز این فاصله حقوقی وابسته به مدرک، نسبتا بالا و بیش از 25 درصد بوده است. حال آنکه برای سمتهایی مثل «مهندس شیمی»، «سرپرست منابع انسانی»، «کارشناس فروش» و «مسوول خرید» این فاصله حدود 10 درصد یا کمتر بوده است. بهعنوان مثال افراد با سمت «مسوول خرید» دارای مدرک فوقلیسانس، بهطور متوسط حدود 5 درصد بیش از همشغلهای خود که دارای مدرک لیسانس هستند، دریافتی داشتهاند.
از دانشگاه آزاد تا دولتی: شرایط تقریبا مشابهی نیز در خصوص اثر «دانشگاه محل تحصیل» افراد شاغل بر درآمد آنها وجود داشته و دانشآموختگان دانشگاههای دولتی، بهطور متوسط حدود 16 درصد بیش از افراد دارای مسوولیت مشابه، ولی فارغالتحصیل دانشگاه آزاد درآمد داشتهاند. بهطور مشابه، این فاصله برای سمتهایی مثل «مدیر منابع انسانی»، «سرپرست تحقیق و توسعه» یا «مدیر مالی» بیش از 25 درصد بوده و برای شاغلان با سمت «مسوول خرید» یا «مدیر کارگاه» کمتر از 5 درصد بوده است.
نابرابری جنسیتی در بازار کار: یک نکته قابل تامل در این گزارش، اختلاف نسبتا چشمگیر بین درآمد «آقایان» و «خانمها» در سمتهای مشابه است. بر اساس این دادهها، خانمها در سمتهای شغلی خود بهطور متوسط حدود 23 درصد کمتر از آقایان دارای مسوولیت مشابه، درآمد داشتهاند. نکته عجیب این که این فاصله درآمدی در مقایسه با آقایان، برای «مدیران خانم» یا «کارشناسان خانم» بزرگتر بوده و به ترتیب، حدود 36 درصد و 28 درصد بوده است. تنها گروه شغلی که در آن درآمد زنان بیش از مردان گزارش شده، «سرپرست مالی» است که زنان شاغل با این عنوان، بهطور متوسط اختلاف درآمد نسبتا ناچیزی حدود 3 درصد در مقایسه با مردان دارای این سمت داشتهاند.
اثر درآمدی تسلط بر زبان انگلیسی: عامل دیگری که بر اساس یافتههای این گزارش در تفاوت درآمدی افراد اثر داشته، «تسلط بر زبان انگلیسی» بوده است که بهطور متوسط، فاصلهای تقریبا 16 درصدی را بین افراد مسلط و غیرمسلط به زبان ایجاد کرده است. این عامل نیز بسته به نوع مسوولیت شغلی، اثر متفاوتی بر اختلاف سطح درآمدی داشته و برای سمتهایی مثل «مدیر مالی»، «کارشناس شبکه» یا «مدیر فروش»، اهمیت بیشتری در مقایسه با «مدیر برنامهریزی»، «سرپرست منابع انسانی» و «مهندسهای مکانیک یا کامپیوتر» داشته است.
مسالهای به نام افزایش درآمد
بخش جالب توجه دیگری از این گزارش، میزان افزایش درآمد و برنامه تغییر شغل افراد شرکتکننده در پیمایش را نشان میدهد. بر اساس این یافتهها، از بین افراد شرکت کننده در این پرسشنامه، میزان درآمد افراد شاغل در شرکتهای دولتی در سال گذشته حدود 21 درصد افزایش یافته است. این افزایش درآمد، برای شاغلان در شرکتهای خصوصی بزرگتر و به میزان 25 درصد بوده است. همچنین، شاغلان در سمتهایی مثل «برنامهنویسی»، «سرپرست تحقیقات بازار» یا «مدیر فروش» از افزایش بیشتری در درآمد خود در سال گذشته بهرهمند شدهاند، حال آنکه برای سمتهایی مثل «تحلیلگر ارشد» یا «منشی» این افزایش درآمد سالانه با نرخی کمتر از سایر گروههای مورد بررسی رخ داده است.
نکته جالب دادههای ارائه شده این موضوع است که بهطور معمول افراد با «تغییر شرکت» و استخدام در شرکت جدید یا «تغییر سمت در همان شرکت» افزایش درآمد بیشتری را در مقایسه با سایرین تجربه کردهاند. بر اساس این گزارش و در بین شرکتکنندگان در این بخش از پرسشنامه، افرادی که کار خود را عوض کردهاند بهطور متوسط حدود 38 درصد افزایش درآمدی را تجربه کردهاند. همچنین افراد با تغییر سمت در همان شرکتی که کار میکردهاند هم با افزایش درآمدی به میزان تقریبا 30 درصد مواجه شدهاند. حال آنکه این افزایش درآمد برای سایرین (افرادی که سمت خود را در همان شرکت خود حفظ کردهاند) کمتر و به میزان 22 درصد بوده است. هر چند همین افزایش درآمد هم در مقایسه با تورم تقریبا 12 درصدی سال گذشته و نیز افزایش تقریبا 14 درصدی میزان حداقل دستمزد کارگران، قابل توجه به نظر میرسد.
مساله قابل تامل دیگری که با بررسی این دادهها مشخص میشود، این موضوع است که از بین شرکتکنندگان در این پرسشنامه، تنها 11 درصد از شاغلان از شرایط شغلی خود رضایت داشتهاند. میزان رضایت نتایج نسخه قبلی این پرسشنامه برای سال 1393، به میزان17 درصد گزارش شده بود. طبق این دادهها، حدود 36 درصد از افراد اعلام کردهاند که در تلاش و جستوجو برای یافتن کار جدید هستند و 33 درصد آنها نیز برنامه خود برای سال جاری را تلاش برای ارتقای شغلی عنوان کردهاند. 11 درصد از افراد نیز اعلام کردهاند که بهدنبال شروع یک کسبوکار شخصی در سال جدید هستند و درنهایت، مشابه سال گذشته، حدود 8 درصد از این شاغلان هم اعلام کردهاند که برنامه اصلیشان در سال 1395، اقدام برای مهاجرت از ایران است. نتایج این بخش از دادههای این گزارش، وضعیت نسبتا نامطلوب شغلی و نارضایتی گسترده را بین شاغلان نشان میدهد. هر چند احتمالا افراد شرکتکننده در این پرسشنامه، از قبل نوعی نارضایتی از وضعیت شغلی خود و انگیزه برای یافتن فرصتهای شغلی و درآمدی مطلوبتر را داشتهاند و نسبت به متوسط جامعه، کمتر از شغل فعلی خود راضی و به درآمد آن قانع بودهاند.
یک بخش جالب دیگر از این یافتهها، رابطه بین «فاصله درآمدی تا عرف
بازار» و «رضایت شغلی» را نشان میدهد. بهعنوان مثال در بین مدیران،
بهطور متوسط افرادی که 19 درصد بیشتر از عرف بازار درآمد داشتهاند از
شرایط شغلی خود راضی بوده و تمایل به حفظ آن را داشتهاند. این در حالی است
که مدیرانی که میزان درآمد آنها بهطور متوسط تقریبا 3 درصد کمتر از عرف
بازار بوده، «تلاش برای ارتقای شغلی» را بهعنوان هدف اصلی در سال جدید
اعلام کردهاند. در نهایت، مدیرانی که تقریبا 8 درصد کمتر از عرف بازار
دریافتی داشتهاند، از شرکت خود ناراضی بوده و بهدنبال جستوجوی کار جدید
هستند. بهصورت مشابهی، این وضعیت برای افراد غیرمدیر یعنی «کارشناسان» نیز
وجود دارد. با این تفاوت که فاصله درآمدی مورد انتظار برای آنها که به
رضایت شغلیشان منجر شود، حدود 33 درصد اعلام شده است. علاوه بر این
کارشناسانی که بهطور متوسط حتی 12 درصد هم بیشتر از عرف بازار دریافتی
داشتهاند، بهدنبال ارتقای شغل در شرکت خود بودهاند. کارشناسان شاغل با
دریافتی تقریبا 7 درصد کمتر از عرف بازار نیز، خروج از شرکت فعلی و تلاش
برای جستوجوی کار جدید را در پیش خواهند گرفت. نکته قابل توجه دیگر در این
گزارش، این موضوع است که تقریبا 35 درصد از شاغلان کشور (با فرض دقت تعمیم
نتایج این آمارگیری به کل کشور) بهصورت ماهانه برای مسکن خود «اجاره»
پرداخت میکنند. این مساله همانطورکه احتمالا قابل حدس است، برای مردان
شاغل بیشتر مطرح بوده و نسبت مردان شاغلی که اجاره پرداخت میکنند در
مقایسه با زنان، بین 10 تا 15 درصد بیشتر بوده است.