احتمالاً تمام ایرانیان از نتیجه شهرآورد دیروز میان پرسپولیس و استقلال
خبر دارند و گل های مهدی طارمی(2)، محسن مسلمان و رامین رضاییان برای
قرمزها و امید ابراهیمی و جابر انصاری برای آبی ها را دیده اند.
پس از قریب به نیم قرن یک تیم موفق شد چهار گل به حریف بزند؛ دومین شهرآورد پرگل تاریخ.
آنچه می خوانید 10 نکته از حاشیه و متن این دیدار پرشور است:
1-
« همه از دیدن این بازی لذت بردند». جمله زیبایی است. مثل نشان دادن عکس
بره بریان شده به آدم گرسنه ای که در حسرت تکه نان خشکی است!
اما
باید یک عصر جمعه بارانی باشد و هوادار سرسخت استقلال باشید تا بدانید در
این بازی «لذتی» وجود نداشت! وقتی تیم محبوبت می بازد، لذتی وجود ندارد.
شکست تلخ است، تلخ.
استقلال بزرگ است، مثل کوه. می شود در دل کوه
تونل زد، جاده کشید، سنگ هایش را جابجا کرد اما کوه هنوز کوه است. آنها
دوباره برمی گردند، دوباره لبخند می زنند اما بعید است آنها از یادآوردن
شکست 4-2 در 27 فروردین ماه 95 هرگز لذت ببرند!
2-
در کنار پرفسور حسابی، پرفسور سمیعی و پرفسور بالتازار، پرفسور برانکو
حالا یک نام قابل اعتماد برای ایرانیان است. حتی آنها که بازی های یکنواختش
با تیم ملی را دوست نداشتند حالا ایمان آورده اند که او فوتبال را خیلی
خوب می داند.
در آغاز فصل وقتی پرسپولیس ته جدول دست و پا می زد،
برانکو ایوانکوویچ از قهرمانی می گفت. حرف هایی که شاید حتی بعضی از
بازیکنان پرسپولیس باورش نداشتند و توی دلشان به هم می گفتند: «فکر می کنه
اینجا خارجه!» او با فاصله زیاد از پرویز مظلومی سبقت گرفت که پنهان نمی
کرد از لقب «سوبله، چوبله» ذوق زده است.
3-
کی روش کجایی؟ دقیقاً کجایی؟! ... استقلال چه یک گل بخورد و چه چهار گل در
هر صورت مهدی رحمتی یکی از بهترین بازیکنانش است! او در روزی که ممکن بود
تراژدی تاریخی شش تایی ها تکرار شود، با مهار پنالتی طارمی در لحظه ای
حیاتی و شکننده و چند واکنش خارق العاده باز هم درخشید. مهدی رحمتی مستحق
دعوت شدن به تیم ملی است.
با احترام تمام به کارلوس کی روش، باید
گفت در طول این چند سال رحمتی به اندازه کافی تنبیه شده است. در این مدت
حتی بعضی از آنها که مرتکب قتل عمد شده بودند هم بخشیده شدند، رحمتی در
تمرینات تیم ملی چند نفر را کُشته است که قرار است تا ابد بخشیده نشود؟
برای لحظه ای تصور کنید او دروازه بان پرسپولیس باشد؛ آن وقت ممکن بود از
نیم فصل این تیم قهرمان لیگ می شد!
4 -
دو ساعت مانده به آغاز بازی درها را بستند و اعلام کردند ک ظرفیت ورزشگاه
تکمیل شده است. هزاران نفر- از جمله نگارنده- که بلیت اینترنتی خریده
بودند از دیدن بازی محروم شدند. چه کسی روی صندلی رزرو شده ما نشسته
بودند؟! در نتیجه تلاش برخی از این هواداران خشمگین برای ورود به ورزشگاه
یکی از درها شکسته شد، عزیزان وظیفه شناسی که می گفتند مامور هستند و
معذور، آنها را با باتوم نواختند! دقیقاً به چه جرمی؟!
داشتم فکر
می کردم اگر کسی باید کتک بخورد مدیرانی هستند که قادر به مدیریت یک مسابقه
فوتبال نیستند بعد ادعا می کنند برای مدیریت دنیا برنامه دارند!
تماشاگرهایی که از لرستان،
شیراز، بوشهر و ... آمده بودند، بلیط
خریده بودند و حالا نه فقط اجازه نداشتند بروند و روی صندلی شان بنشینند که
باتوم می خوردند. چرا انتظار دارید یک جوان بیست و چند ساله بیکار که با
قرض و قوله آمده بود به ورزشگاه آزادی و حالا کتک می خورد همچنان عاشق شما
باشد و به مدیریت تان اعتقاد داشته باشد؟ خودتان اگر برای سفرهای خارجی تان
بلیت هواپیما بخرید و بعد یک نفر دیگر روی صندلی تان نشسته باشد و به
هواپیما راه تان ندهند و با باتوم هم بزنند چه حالی پیدا می کنید؟
5
- چند سال پیش سعید شیرینی سرپرست تیم پرسپولیس روی نیمکت این تیم در دربی
چرت می زد! تصویر او به یکی از شمایل شهرآوردها تبدیل شد. کسل کننده و
خمیازه آور! اما این شهرآورد آنقدر پرهیجان بود که خیلی ها چشم هایشان را
مالیدند که نکند خواب می بینیم!
افت و خیزهای این بازی هیچ چیزی دستکم
از ال کلاسیکو و دیدار لیورپول – دورتموند نداشت. برای همین روی خیلی از
کُری های کشدار معمول سایه انداخت. حالا کسی نمی گوید شانس آوردید که ...
اگر اون یکی توپ از دفاع رد شده بود، اگر داور... بچه ها متشکریم!
6 -
سال ها پیش هوشنگ نصیرزاده در نوشتاری سبک دویدن محسن ترکی جوان را به
«گام های معلق لک لک» تشبیه کرد. برگرفته از نام یک فیلم سینمایی یونانی،
ساخته «تئو آنگلوپولوس». او برای هفتمین بار شهرآورد را سوت زد. کم عیب و
نقص، مسلط و مثل همیشه جاه طلبانه. ترکی که زاده شهر بشرویه خراسان جنوبی
است، اردیبهشت ۱۳۸۹ از سوی شورای اسلامی این شهر به عنوان شهروند نمونه
انتخاب شد. در پرگل ترین شهرآورد پس از انقلاب این داور 43 ساله یکی از
ستاره های میدان بود. سوت های او در حساس ترین بازی فصل، یک بار دیگر به
داوران ایرانی اعتباری تازه بخشید.
7
- مدافعان حرم در سوریه علیه زامبی های داعش می جنگند و اینجا مهدی طارمی
پسر ترکه ای پرسپولیس در یکی از پرهیجان ترین لحظه های زندگی اش آنها را
فراموش نمی کند و بعد از هر دو گلش، عکس یکی از آنها را رو به دوربین ها
نشان داد.
او دو سه هفته ای است که گل هایش را به این شهید مدافع
حرم تقدیم می کند. محمد احمدي جوان. اهل روستای باشی از شهرستان تنگستان که
روز تاسوعای امسال در حال امدادرسانی و کمک به یک مجروح در حلب سوریه توسط
تکفیریها مورد اصابت ترکش قرار گرفت و پس از ۴۳ روز به خیل شهدای حرم
پیوست. ایران پسران رشیدش را که در راه آزادی می جنگند، هرگز فراموش نمی
کند.
8
- «غم انگیزترین شادی دنیا»! این شاید بهترین تیتر برای شادی «هانی
نوروزی» پسر کاپیتان فقید پرسپولیس بعد از پیروزی قرمزها در شهرآورد بود.
او
در آغوش پرسپولیسی ها سر از پا نمی شناخت. عکسی از او در شبکه های اجتماعی
دست به دست می چرخد، کودکی که هنوز به خوبی نمی داند جای خالی پدر را نه
چهار گل که یک گلستان هم پر نمی کند. پرسپولیسی ها مدتهاست با 12 نفر بازی
می کنند. روح هادی نوروزی با آنها به زمین می رود.
9 -
فتح سمبل استقلالی ها. بعد از سوت داور، قرمزها در شبکه های مجازی شوخی
هایشان را با عدد«4» آغاز کردند. عددی که استقلالی ها آن را به دلیل آنچه
چهار برد پی در پی در شهرآورد می دانند به عنوان سمبل در برابر «6» برگزیده
بودند.
خیلی زود عکس شادی بازیکنان پرسپولیس از رختکن بیرون آمد
که رو به دوربین با انگشت هایشان عدد «4» را نشان می دادند. « استقلالیا از
این به بعد میتونن عدد پی رو نشون بدن»، « من جای استقلالیا بودم یکی دیگه
آخر بازی میزدم به خودمون که 5تا شه.
5تا بهتر از اینه که دیگه
همین 4م نتونیم نشون بدیم»، « اینکه نماد ۴ استقلالیا از بین رفت درد نیست،
درد اینه که میشه از عکسای ۴ که خودشون با دست نشون دادن استفاده کرد»!
نمونه هایی از شوخی های توئیتری. هیچ عددی برای همیشه در اختیار هیچ کسی
نمی ماند!
10 -
مرگ... بعد از شکست تلخ استقلال، خیلی از هواداران این تیم مثل هوای بهاری
عصرجمعه آرام گریستند اما آنکه برای این بازی جان باخت یک هوادار پرسپولیس
بود.
پایگاه خبری جنوب نیوز از مرگ محمود تگین هواداران 47 ساله
پرسپولیس در شهر تنگ ارم دشتستان خبر داد که بعد از گل دوم این تیم از فرط
شادی سکته کرد ...
هزار افسوس! فوتبال برای زندگی است، برای لذت آفرینی. هزار اندوه که این بار پیام آور مرگ شد.
عصر ایران؛ احسان محمدی