هجدهم اسفند یادآور سالروز درگذشت بانوی اول داستان نویسی ایران است.
سیمین
دانشور همسر یک نویسنده مشهور هم بود اما پس از مرگ جلال آل احمد نیز 42
سال زندگی کرد. نوشت و به فعالیت اجتماعی و فرهنگی پرداخت.
از خانم
دانشور می توان به عنوان نخستین زن ایرانی یاد کرد که به صورتی حرفهای در
زبان فارسی داستان نوشت. مهمترین اثر او رمان «سووشون» است که نثری ساده
دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است. رمانی که از جمله پُرفروشترین آثار
ادبیات داستانی در ایران به شمار میرود.
سیمین دانشور، پس از مرگ پدر در ۱۳۲۰ خورشیدی، دررادیو تهران و روزنامه ایران با نام مستعار «شیرازی بینام» مقاله می نوشت.
7 سال بعد مجموعه داستان کوتاه آتش خاموش را منتشر کرد؛ نخستین مجموعه
داستانی که به قلمِ زنی ایرانی چاپ شدهاست مشوقین او برای داستاننویسی
فاطمه سیاح - استاد راهنما در دانشگاه- وصادق هدایت بودند.
در
همین سال، در حالی که در اتوبوس از تهران راهی شیراز بود با جلال آلاحمد
نویسنده و روشنفکر ایرانی آشنا شدو دو سال بعد با او ازدواج کرد.
در
سال ۱۳۳۸ استادِ دانشگاه تهران در رشتهٔ باستانشناسی و تاریخ هنر شد.
اندکی پیش ازمرگ آلاحمد در ۱۳۴۸، رمان سَووشون را منتشر کرد که از جملهٔ
پرفروشترین رمانهای معاصر است.
از شگفتی های روزگار این که پس از
پیروزی انقلاب و در سال 1358 او را از دانشگاه تهران بازنشسته و در واقع از
ادامه خدمت در این عرصه محروم کردند در حالی که همچنان امکان کار و خدمت
داشت.
تاکید بر شگفت آوری به این خاطر نیست که تنها او مشمول چنین
حکمی شد. بلکه به این سبب که همسر «جلال آل احمد»ی بود. نویسنده ای که به
خاطر کتاب «غرب زدگی» که با الهام از آرای احمد فردید نوشته بود ، مقبول
نیروهای انقلابی بود و به خاطر جدا شدن از روشنفکران سکولار نماد تعهد
معرفی می شد و قرار بود در دانشگاه ها امثال آل احمد پرورش داده شوند که با
غرب میانه ای نداشت یا چنین می نمود.
سال ها گذشت تا بانو دوباره دل و دماغ نوشتن پیدا کند و در سال ۸۶ کار نوشتن را از سر گرفت و داستانی تازه نوشت.
4
سال پیش و در 18 اسفند 1390 سیمین دانشور پس از یک دوره بیماری آنفلوآنزا و
درست در روز ۸ مارس که زنان در تمام دنیا به فعالیت اجتماعی می پردازند و
در۹۰ سالگی در خانهاش در شهر تهران درگذشت و پیکر او درقطعه هنرمندان (88)
ردیف ۱۵۰، شماره ۳۱ به خاک سپرده شد.
با این که خانم دانشور
همواره قدر دید و مورد احترام بود اما از برخی اتفاقات و رفتارها نیز
رنجیده خاطر بود. یکی به خاطر این که در محافل رسمی تنها بر وجه همسری او
تاکید و به آیین های مربوط به جلال آل احمد دعوت می شد و نه به عنوان
نویسنده مستقل که آوازه ای هم سنگ جلال داشته است.
دوم به سبب
محدودیت هایی که برای کانون نویسندگان اعمال می شد هر چند برای او احترام
قایل بودند. موضوع سوم اختلاف با شمس آل احمد بود. هم به خاطر مسوولیت
حقوقی آثار جلال و هم اصرار شمس بر این که جلال به دست ساواک کشته شده و
مرگ او طبیعی نبوده است. حال آن که سیمین خانم می گفت : در «اسالم» بودیم و
جلال کنار من و به شکل طبیعی درگذشت.
انتشار کتاب «سنگی برگوری»
که درباره فرزند دار نشدن او و جلال بود نیز خاطر او را مکدر ساخت زیرا
نکاتی از زندگی خصوصی را بازگفته بود که معمولا افراد و حتی نویسندگان به
این عرصه ها نمیپردازند.
سیمین دانشور 90 سال زندگی کرد و 4 سال
پیش در 18 اسفند در همان خانه که یادآور جلال و در همسایگی خانه نیما یوشیج
بود چشم از جهان فرو بست. نمونه ای کامل از مهر و وقار زن ایرانی که هر
چند طعم مادری را نچشید اما روحی مادرانه داشت و در فقدان او بسیاری چون
مادر از دست داده ها سوگوار شدند.