به گزارش ایران اکونومیست، خراسان نوشت: آن چیزی که در خواب تجربه میکنید توهم و رویا نیست؛ بلکه ذهن شما به کالبدتان در جهانی موازی شیفت کرده؛ چون ذرات کوانتومی هرجایی میتوانند باشند و انرژی مغز در خواب رها از بند این جهان است. اگر فردی در خواب ترسید زیر بالشتش نمک بگذارید تا خواب بد نبینید چون علم ثابت کرده که نمک میتواند روی سلولهای مغز در خواب اثرگذار باشد! اگر میخواهید موفقیتهای بزرگی کسب کنید سعی کنید به آنچه میخواهید فکر کنید تا جذبش کنید؛ رویاهای ما باعث میشوند انرژی ما با کائنات همسو شود. بعد از تزریق واکسن کرونا بیماریهای عجیبی و غیرقابل درمان زیاد شده. اگر وقتی در خانه تنها هستید دچار تشویش و نگرانی میشوید علتش وجود موجودات ماورایی است؛ حضور یک حیوان خانگی، این موجودات متافیزیکی را از ما دور میکند و...
هر کدام از ادعاهایی که بالا خواندید در نگاه اول بسیار عجیب، غیرقابل باور و اثبات و حتی مضحک هستند؛ اما اگر در پوششی خوب به بسیاری از ما منتقل شوند قابل باور و حتی جذاب خواهند بود. نمونهاش کلی پیج و کانال در شبکههای اجتماعی است که مخاطبان چندصدهزار نفری دارند؛ با فروش پکیجهایی در زمینه قانون جذب، ارتعاشات کائنات، موفقیت کوانتومی و اسرار سلامت و... کسب درآمد میکنند. متاسفانه همانطور که خیلی از ما تصور میکنیم جملههای شاعرانه مربوط به حسین پناهی است و چندان هم کاری به درست و غلطی ماجرا نداریم؛ در مواجه با ادعاهای کانالهای ترویج خرافه و شبه علم، ذهن پرسشگری نداریم؛ حتی وقتی میبینیم کانالی را به پروفسور سمیعی منتسب کردهاند و خارج از تخصص ایشان و موضوع کانال، درباره همهچیز در آن صحبت میشود باز هم نسبت به پذیرش آن محتوا حساسیت لازم را نداریم. در این پرونده سراغ این موضوع رفتیم که تفاوت شبه علم و خرافه چیست؟ چرا بعضی از ما راحت این موضوعات را قبول میکنیم و راهحل ماجرا چیست؟ در ادامه چند مصداق از این موضوعات را هم بررسی خواهیم کرد.
تصور کن تا جذب کنی!
بهطور خلاصه قانون جذب به شکل متداول آن در شبکه های اجتماعی میگوید هرچیزی را میخواهی به آن فکر کن تا جذبش کنی. البته در ظاهر به آن شکل رایج دیگر این قانون روی بورس نیست. اما در حقیقت به اشکال جدیدی مدام مرکز توجه قرار میگیرد. برخی از موضوعات جالب در دنیای فیزیک کوانتوم و... هم دستاویز علمی جلوه داده این موضوع و زیرشاخههای آن هستند. درحالیکه اتفاقات کوانتومی در مقیاس خودش فقط ممکن است نه از زندگی عادی ما. در کل تا امروز هیچ مدرک علمی برای حمایت از این ایده وجود ندارد که افکار مثبت یا منفی مستقیم بر دنیای فیزیکی تأثیر میگذارند. از طرفی قانون جذب اغلب با عبارات مبهم توصیف میشود که آزمایش یا اندازهگیری آن دشوار است. مثل همه موضوعات شبه علمی، قانون جذب ابطالپذیر هم نیست، یعنی نمیتوان با آزمایش یا مشاهده اشتباه بودن آن را اثبات کرد. بد نیست بدانید این قانون تکیه عجیبی بر سوگیری تایید دارد؛ یعنی معتقدانش شواهدی را برای حمایت از باور به این موضوع انتخاب میکنند، در حالیکه شواهدی را که با آن در تضاد است نادیده میگیرند.
کلیگویی به روش استرولوژی
استرولوژی را میتوان نوعی طالعبینی مدرن و شیک توصیف کرد که در اینستاگرام طرفدار زیادی پیدا کرده و مدعی است اتفاقات نجومی روی زندگی ما تاثیرگذار هستند. بهطور مثال آرزو کردن در ساعات و روزهای خاصی باعث جذب انرژی کیهان و برآورده شدن رویاهای ما میشود. این جنس ادعاها اغلب مبهم و قابل تفسیر هستند که آزمایش صحت آنها را دشوار میسازد. از طرفی مکانیسم دقیق و اثبات شدهای وجود ندارد که نشان دهد اجسام آسمانی چهطور میتوانند بر رفتار یا رویدادهای زندگی انسان روی زمین تأثیر بگذارند. اما از آنجایی که استرولوژی ویژگیهایی را به زندگی، رفتار و خصوصیات اخلاقی ما نسبت میدهد که در حالات زیادی قابلیت ملموس بودن دارد پرطرفدار میشود. چیزی شبیه رفتار یک فالگیر که آنقدر کلمات زیاد، مبهم و کلی میگوید که بهنوعی میتواند روی هرکسی مصداق پیدا کند. در کل برای برخی از ما خیلی راحت است که فکر کنیم اگر ساعت ۱۱:۱۱ رویایی را از ذهنمان بگذرانیم کیهان مقدمات تحققش را برآورده میکند یا انرژی کائنات همسو با ما میشود؛ غافل از اینکه اگر ساعتمان عقب جلو باشد تکلیف انرژی کائنات چه میشود؟
خواب نبودی، رفتی جهان موازی
یکی از جدیدترین و عجیبترین موضوعات حول شبه علم که شبیه موضوعات فیلمهای علمی تخیلی هم هست بحث «شیفت در خواب» است که در مرز شبه علم و خرافه قرار دارد. این دیدگاه ادعا میکند وقتی در خواب تجربهای را از سر میگذرانیم که بسیار واقعی است در حقیقت یک رویا را از سر نگذراندیم؛ بلکه وقتی جسم ما در خواب بوده؛ ذهن و آگاهی ما در جهانهای موازی حاضر شده. اما ریشه چنین ادعایی کجاست؟ جهانهای موازی طی چند دهه اخیر و با رونق فیزیک کوانتوم، اصل عدم قطعیت، آزمایش گربه شرودینگر، اثر مشاهدهگر و... رونق گرفته و توسط دانشمندان بزرگی هم در سطح فرضیههای علمی مورد توجه قرار گرفته است. اما هنوز شواهد ملموس و علمی یا آزمایشگاهی برای این موضوع نداریم. ایده جهانهای موازی میگوید با هر تصمیم ما یک جهان که ناظر به نتیجه متفاوتی است که ممکن بود از تصمیم ما حاصل شود شکل میگیرد. در حقیقت بینهایت نسخه از ما و زندگیمان وجود دارد. حالا اگر یک خواب بسیار واقعی باشد و حتی به مرحلهای برسد که به آن «خواب شفاف» میگویند یعنی فرد میداند درحال تماشای خواب است ماجرا جذاب میشود و عدهای که فیلم و سریال زیاد تماشا کردهاند پای سفر در جهان موازی را به میان میکشند. یعنی ما خواب هستیم اما ذهنمان دارد یک زندگی دیگر را تجربه میکند. برای عبور از این موضوع باید خواب شفاف را درک کنیم که طی آن فرد میتواند تا حدودی بر محتوا و رویدادهای خواب کنترل داشته باشد. رویاهای شفاف میتوانند بسیار واضح و غوطهور باشند و ممکن است مانند زندگی بیداری واقعی به نظر برسند. رویای شفاف میتواند یک تجربه مفید هم باشد، چرا که به فرد اجازه میدهد ضمیر ناخودآگاه خود را کشف کنند، با ترسها مقابله کنند و حل خلاقانه مسائل را تمرین کنند. اما به فرض که روزی جهان موازی اثبات شود؛ بازهم شیفت به این جهانها در خواب تایید نمیشود چون امکانی برای اینکه در ابعاد دیگر حرکتی کنیم؛ آنهم در خواب وجود ندارد؛ اما اگر ما با موضوع شیفت در خواب یا خواب شفاف آشنا باشیم فکر کردن به همان موضوع در خواب باعث میشود چنین تصوری از خوابمان داشته باشیم؛ همانطور که وقتی در رویا به فیل فکر کنیم جلویمان سبز میشود.
اتصال ارتعاشات مغز به کائنات
مغز امواج الکترومغناطیسی دارد درست، در تمام کیهان نیروهای قدرتمند فیزیکی برهمکنشهایی دارند درست؛ اما این ارتباط و اثرگذاری مکانیزمی دارد و نمیشود عبارتهای درست را با نیات عجیب ترکیب کرد تا نتیجهای غلط را به مخاطب القاء کنیم. ماجرای اتصال مغز ما به کائنات، از همین جنس است؛ و هرازگاهی به اشکال مختلف با چیزهای دیگر ترکیب میشود تا تبدیل به قانون راز و شبهعلمهای دیگر شود. اما دلیل رد موضوع چیست؟ فعالیت مغز ما از جنس الکترومغناطیسی است؛ فعالیتی قابل رصد، اندازهگیری و اثبات. بوی گل، عطر، دیدن منظره خوب، صحبت با یک نفر و... میتواند روی امواج مغزی و مکانیزم آن موثر باشد. اما اول اینکه امواج مغزی ما هیچ تاثیری روی محیط بیرون ندارند؛ یعنی نمیتوانند داشته باشند و آنچه در فیزیک کوانتوم بهعنوان اثرمشاهده؛ تابع موج و ... بیان میشود مبنی بر اینکه حضور یک مشاهدهگر رفتار ذرات را تغییر میدهد در همان مقیاس است نه اینکه امواج مغزی ما با تمرکز بتواند موانع بزرگ را بدون برنامهریزی و تلاش رفع کند. اساساً موضوع اثرمشاهدهگر هم ناظر به رفتار یک ذره زیراتمی است. دوم اینکه به شکل معکوس، امواج الکترومغناطیسی کائنات و... هم روی مغز ما اثر ندارند. مکانیسم اثر بوی غذا، تصویر زیبای یک منظره یا دیدن یک دوست روی حس، واکنش و مغز ما، ملموس و قابل رصد است؛ اما میدانهای انرژی فرضی کیهان، زمان، شکل قرارگیری اجرام آسمانی و... به هیچ روش قابل اثباتی روی ذهن ما، فرآیند درآمدزایی و چیزهای دیگر اثری ندارند. آنچه بهعنوان «درهم تنیدگی کوانتومی» و... از آن یاد میشود مربوط به ذراتی است که میلیونها سال این درهم تنیدگی را داشتند و تغییر وضعیت یکی، فارغ از بُعد مسافت، موجب تغییر آن یکی در هر حالتی میشود. برای همین ما و دنیای بیرون چنین اثری را نمیتوانیم با تمرکز، فکر کردن یا هر روش دیگری روی هم داشته باشیم.
از ۱۰۰ درصد مغزت استفاده کن!
حتماً با پیجها و کانالهایی مواجه شدید که مدعی میشوند ما از یک تا ۵ درصد ظرفیت مغزمان استفاده میکنیم و بیشتر تواناییهایمان بلااستفاده مانده؛ پس باید برای اینکه بتوانیم بیشتر از توانایی مغزمان استفاده کنیم باید یا در کلاسهای آنها شرکت کنیم؛ یا پکیجهای آموزشی را بخریم. واقعیت این است که مغز همیشه در حال فعالیت است؛ ظرفیت خاصی هم ندارد، بلکه قدرت و کارکرد دارد؛ ما میتوانیم با روشهایی ظرفیت مغزمان را افزایش دهیم؛ بهرهوری ذهنیمان را بهبود دهیم؛ زمانهای مناسب و روشهای درست را برای تصمیمگیری شغلی یاد بگیریم، مهارتهای عاطفیمان را ارتقا دهیم؛ اما در حالت عادی اگر مهارتها را بهبود ندهیم از صددرصد ظرفیت مغزمان بهره بردیم و بس. هیچ حرف شعاری و اتصال ذهن به کائنات یا بازکردن چاکرا و... هم نمیتواند امکان استفاده بیشتر از مغز را فراهم کند. اگر دقت کنید میبینید این موضوع هم مثل بیشتر مسائل شبه علمی، قابل آزمایش و ابطالپذیر نیست، از همین نکته میتوان شبه علمهایی این چنینی را پیدا کرد. نکته بعدی اینکه هدف شبه علم و علم یکی نیست؛ علم در محیط دانشگاهی طرح میشود و هدفش رسیدن از مجهول به معلوم است؛ اما شبه علم یک فرض معلوم دارد و براساس آن کلی اصطلاحات را بالا و پایین میکند. در دنیای سلامت هم با این چیزها سروکار داریم، بهطور مثال کندن موی سفید باعث زیاد شدنش میشود؛ یا کچل کردن نوزاد باعث پرپشتی موهایش میشود، جدیدترین ادعا هم این است که بعد از واکنش کرونا بیماریهای عجیب زیاد شده است. پشت بیشتر شبه علمها هیچ دستاورد علمی و آزمایشگاهی که توسط پژوهشگران اعلام شده باشد نیست و صرفاً با ادعاهایی بدون منبع طرفیم که چون گاهی حس ما را تقویت میکند یا به کنجکاوی ما به شکل سادهای پاسخ میدهد برایمان جذاب است و باورشان میکنیم.
شباهتها و تفاوتهای خرافه و شبهعلم
۱- خرافه مبتنی بر باورهای قدیمی است؛ رنگ و روی علمی ندارد و حتی تلاش هم نمیکند خودش را بهعنوان موضوعی برگرفته از دانش جا بزند. اما «شِبهعلم»، حتی اگر خرافی باشد در ظاهر خودش را به لباس علم درمیآورد.
۲- در خرافه گاهی با اصطلاحات و کلماتی عجیب و دور از بیان روزمره طرفیم؛ اما وقتی با شبه علم طرفیم کلیدواژهها در ظاهر ادبیاتی علمی و حتی دانشگاهی دارند اما کنار هم ردیف شدن کلمات علمی به معنای آن نیست که با یک گزاره علمی درست سروکار داشته باشیم.
۳- خرافه از اساس کاری با علم ندارد و با دست فرمون ثابتی جلو میرود حتی اگر برای مخاطبانش قابل پذیرش نباشد. اما شبه علم چیزهای درست و غلط را با هم مخلوط میکند. بهطور مثال خرافهها از ستاره انسانها میگویند و تاثیر اجرام بر سرنوشت ما. اما آسترولوژی که نوعی شبهعلم است همان حرف را با کمی ظاهرسازی متفاوت میگوید.
۳+۱ هر دو اما در یک چیز مشترک هستند؛ خرافه و شبه علم بهما آرامش میدهد؛ مغز ما دوست دارد حس کند دنیا را کشف کرده، خوب میشناسد و تحت کنترل دارد برای همین سراغ این چیزها میرود یا اگر با چنین محتوایی روبهرو شود نسبت به آن اقبال خوبی نشان میدهد. خلاصه در دنیایی که ممکن است احساس بینظمی و غیرقابل پیش بینی بودن به ما منتقل شود آشفته میشویم؛ پس، این باور که ما میتوانیم بر دنیا تأثیر بگذاریم، می تواند حس کنترل و توانمندی را ایجاد کند.
۳+۲ اشتراک دیگر خرافه و شبه علم در جذابیت آنهاست؛ باورهای خشک علمی، پیچیده هستند، اما در شبه علم و خرافه جذابیت فراوانی وجود دارد. تخیل و فانتزی ما بیشتر اوقات در برابر دنیای علم است که به مستندات زیادی نیاز دارد؛ اما خرافه و شبه علم در مسیر تایید ذهن بازیگوش ما انسانها کار میکنند. برای همین ما اشتباهات خرافه و شبه علم را چون در تایید چیزهایی است که دوست داریم میپذیریم و علم را راحت نادیده میگیریم.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایران اکونومیست به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.