دولت سیزدهم را اعتقادی به ادامه بحث برجام نبود و استدلال آنان چنین مینمود که موضوع برجام امری تمام شده و غیرقابل بحث است و اگر مذاکراتی باید، صرفا این مذاکرات میبایست حول موضوع رفع تحریمها باشد و سخن راندن از برجام کاری است بیمعنی و ناپسند، حتی در بیان مواضع و یا هر گفتار و سخنی در درون کشور به نظر میرسید کلمه برجام یک کلمه «ممنوعه» تلقی میگردد و بر این روند اصرار و ابرامی بود به غایت جدی. و در سفر معاون سیاسی وقت وزارت خارجه به پایتختهای سه کشور اروپایی بعد از مدتها وقفه (ظاهرا سفر به ابتکار طرف فرانسوی و در هماهنگی با دو پایتخت دیگر تحقق یافت) سعی وافری شد تا از بکار بردن کلمه برجام امتناع گردد و تنها سخن از بر سر رفع تحریمها بود و دیگر هیچ.
جهان درهم تنیده و پیچیده عصر حاضر همواره با تحولاتی لحظهای، سریع و سرنوشت ساز روبروست و کشورها را در آن چنان فرایندی به چالش میکشاند که تمامی اولویتهای در دست اجرا را با خود برای مدتها به فراموشخانه بیرحم برآمده از دست تقدیر زمانه روانه میسازد. جهان، جهان لحظهها و فرصتهاست، و نهایتا با سوگیری دیگرگونه دولت سیزده و مجموعه حوادثی که بر ما و بر آنان رفت و حمله روسیه به اوکراین (از دید اروپای شهروند یا دولتمرد بخوانید اروپا) و انتشار سخاوتمندانه اخباری مبنی بر کمک نظامی ایران به روسیه که در مقاطعی بر صدر اخبار رسانههای روسیه و اروپا مینشست اروپای دل شسته از تفاهم با ایران را روز به روز جریتر و نومیدتر و عدم هرگونه تماس و گفتگوی رو در رو در کنار دیگر موضوعات لاینحل آوار شده و بازمانده از روزگاران رفته از یاد گفتگوکنندگان از نو برآمده و از سوی دیگر نبود هیچگونه تماس اقتصادی و همکاری و آمد و شد و نبود هیچ منفعت اقتصادی و انگیزهای و کششی و کوششی در روابط، مواضع منطقه ای ایران و از دست رفتن بیش از حد توازن و تعادل در روابط خارجی ایران و دهها عنصر دیگر روابط ایران و اروپا را تا حد ممکن به قهقرا برد.
بیهرگونه تردیدی در یک باز سنجی تاریخی روابط ایران و اروپا در پس انقلاب ۵۷ در هیچ دورهای به اندازه امروز برغم فراز و نشیبهای فراوان تا این حد به سردی و انجماد و تنش و شکنندگی روبرو نبوده است. در طی این دوران یعنی از ۱۴۰۱ به بعد تمامی پیوندهایی که میتوانست یک اندک ضمانتی را در پویایی و حیات روابط سامان بخشد از میان برداشته شد، برخی پیوندها از دیرباز گسسته و به بار ننشسته بود و برخی در سالهای دورتر. در آن چیزی که میتوان آن را روابط خواند اعم از عناصر فرهنگی، مطالعاتی، هنری، اقتصادی و بازرگانی، نفت و انرژی، بانکی، سرمایهگذاری، تا تبادل اساتید و نشستهای آکادمیک و اندیشکدهای بین پژوهشگران طرفین و ... همه و همه محو و از میانه روابط رخت بربسته و هیچ جذابیتی برای استمرار عینی و ملموس روابط بر جای نمانده است.
حوادث نامیمون و دردآور خاورمیانه و جنایت بشری و نسلکشی رژیم اشغالگر و سیاستهای خاص و کاملا متفاوت منطقهای ایران، و دولتمردان اروپایی مدعی حقوق بشر و دیگر رویدادهای بیشمار ناپخته و از سر عدم شناخت و آگاهی از سیر تحولات جهان و منطقه، روز به روز اروپای آکنده از غرور و تعصب را تا حد نابخردانهای به اقدامات خصمانه ای چون تحریم چند شرکت هواپیمایی ایران و در پس آن کشتیرانی ایران را تحریم نمودند. مجموعه اقدامات نابایسته و بداندیشانه و با موضعگیری خاص جدید ناصواب و کینهتوزانه آنها در مورد جزایر ایرانی در نشست سران کشورهای حوزه خلیج فارس و اتحادیه اروپا و یا در آخرین گام نابهنگام دیگری با ارائه پیشنویس یک قطعنامه علیه ایران در اجلاس اخیر شورای حکام و ... بر پیچیدگیهای هر چه بیشتر این روابط افسون شده افزودند.
بازبینی و بازسنجی سالیان اخیر نشانگر آن است که ما به عنوان یک کشور و ملت که تحت فشارهای پر شمار تحریمها زیستی مشقتبار داشتهایم نباید برای لحظهای از حضور موثر خود در عرصه جهانی بکاهیم و حتی گه گاه نباید خود را درگیر برخی پروتکلهای کم اهمیت کنیم.
آن چه مهم است بهرهمندی از همه ابزارها و در همه لحظهها در مقابله با نامرادیها و صیانت از منافع ملی است، دقیقا در ابتدای دولت سیزدهم و در اجلاسی منطقهای که در گذشته ایران از آن برداشتی منفی و یک سویه داشت با ابتکار فرانسه در بغداد اجلاسی در سطح سران کشورهای منطقه برگزار گردید و ایران نیز در سطح وزیر خارجه در آن شرکت جست، در حاشیه این اجلاس رییس جمهور فرانسه از وزیر خارجه ایران برای سفری به پاریس دعوت به عمل آورد و این دعوت توسط «لودریان» وزیر خارجه فرانسه تکرار شد و دیرتر باز این اصرار و ایده باز تکرار شد اما پاسخی از سوی ایران داده نشد گویی طیفی یا تفکری در تهران به این نتیجه رسیده بودند که روابط با این کشورها احتمالا به مصلحت نیست و البته تمامی داستان میتوانست بگونهای دیگر نیز عیان و بیان گردد، آنهم در بیان مواضع اولویت سیاست خارجی ایران در این دولت که بارها با واژگان و کلامهای گوناگون اما همه با یک مفهوم اعلام گردد.
اولویتها از همسایگان آغاز و از آنجا و بعد از روسیه و چین و آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین نامی از اروپا در انتهای لیست اولویتها مطرح و برغم این باز تاکید میشد که اروپا تنها چند کشور نیست. این بیان صریح و مکرر مفهوم و معنای نوعی تحقیر را با خود برای اروپاییان و بخصوص کشورهای عمده به همراه داشت و آنان که با حوزه اروپا آشنایند میدانند آنان با توجه به غرور و تکبر و نخوت خاصی که دارند شنیده را به سادگی از یاد نمیبرند، هر آن چه در همان ماههای نخست گذشت کافی بود که از اروپای گذشته اروپای دیگری را بر سر راه ایران قرار دهد، آنها میخواستند با دولت سیزدهم هم کار حرفهای خود بر اساس منافع اروپایی را پیگیرند اما شرایط دیگر شرایط پیشین نبود و دیرتر که سعی وافری از سوی دولتمردان و دیپلماتهای ما به جد برای تماس و نشست و گفتگو صورت پذیرفت حاصلی جز هیچ نداشت، تحولات دیگری نیز تیر خلاص را بر این روابط بیمار شلیک نمود و روابط به اوج سردی و تیرگی هر چه بیشتر پیش رفت.
حالا طرفین در آستانه نشستی دوباره خود را برای یک دیدار با موضوعاتی تماما چالشی آماده مینمایند، مهم دیدار و بیان دیدگاههاست. هر دیداری هر چند دشوار اما بیحاصل نخواهد بود. مذاکرات میتواند طولانیتر از آنی که میخواهیم و میخواهند زمانبر و طولانی گردد، این نیز هرگز نمیتواند بهانهای برای عدم مذاکره باشد. مهم آن است که در مذاکرات رو در رو و چشم در چشم میتوان همواره معجزاتی یافت که با تماسهای تلفنی یا توئیت و ... هرگز حاصل نخواهد شد.
اگرچه نشست آتی ایران و سه کشور اروپایی بسیار دیر هنگام صورت میپذیرد، اما ما باید از همان ابتدای دولت جدید در ایران پیدا یا پنهان آنان را پای میز مذاکره میآوردیم ، اما هنوز فرصت باقی است، و راست است که دولتمردان ایرانی بدرستی عنوان مینمایند هرگز میز مذاکره را ترک نکردهاند اما این تنها یک بخش و نما از مساله ای است که پای منافع ما در میان است، نشست آتی بعد از صدور و تصویب قطعنامه آنها در شورای حکام چهره دیگری از ایران را به نمایش میگذارد اگر چه گفتهاند قرار این دیدار در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر گذشته نهاده شده است. اما شاید میشد زمان دیدار را پیشتر از زمان اجلاس شورای حکام تعیین و یا جابجا نمود. اما در دیپلماسی گاهی زمان و شرایط همواره همساز و همراه نیست.
در بیانی دیگر با آمدن آقای ترامپ و افزایش احتمالی برخی چالشهای اروپا و آمریکای ترامپ احتمال فراوانی وجود دارد که اروپا بدنبال افزایش تنش با ایران برای بهرهبرداری در مذاکرات طرفین در آینده باشد. اروپا در هر صورت از بازگشت ترامپ خشنود نیست و اقدامات غیرمسئولانه و حتی خصمانه و تند و پی در پی آنها نسبت به ایران که در ماههای گذشته شدت یافته است جدای از این روند و نگرانی و نیاز آنها نمیتواند باشد. اروپا حتی این بار میتواند از تماسهای احتمالی و گشایشی در ارتباطات ایران و آمریکای ترامپ سخت نگران باشد. لذا مذاکرات آتی با اروپا اگرچه دیر و دور اما اقدامی شایسته و بایسته و ضروری است و اگر به بحث و جدال دیرینه بحث هستهای و برجام نیز بنگریم که موضوعی بسیار مهم و تعیین کننده است و زمان زیادی برای حفظ برجام وجود ندارد باید در مدیریت کار و زمان با آنها کوشا بود و باید به آنها این فهم و درک درست از سیاست ایران نسبت به روسیه و اوکراین را به آنها داد.
نه روسها و نه اروپاییان حق ندارند در جنگ بین خود ایران را هر کدام به شکلی وجه المثالحه قرار دهند. یکی با هدف یارگیری و دیگری از سر توهم و یا یافتن سوژهههایی برای ایجاد فشار و بهرهبرداری از نتایج آن در موضوعی دیگر.
اما برغم همه این قصههای پر غصه از یک سویه نگری خود در سادهانگاری و بلاتصمیمیهای گذشته و زیاده خواهی و طماعی اروپا باید بپذیریم و بپذیرند که روابط ایران و آن قاره روابطی تاریخی و آکنده از همکاریهای همهجانبه بوده است و ثبات و امنیت منطقه و حتی جهان در گرو روابطی مبتنی بر احترام متقابل و عدم مداخله آنان در امور یکدیگر میباشد. آن چه امروز برای ما مهم و پر اهمیت است در مرحله نخست عبور از این روابط به خاکستر نشسته دوجانبه و باز آفرینی دیدارها و گفتگوها و رسیدن به حدی از تفاهمات و بحث هستهای و قطعنامه ۲۲۳۱ با توجه به زمان بازمانده و باقی است که کاری است بس سترگ و سخت و امید آن که این دیدار آن قطره ای نباشد که تنها لیوان باقی مانده را لبریز نماید. که سرریز آن سزاوار نیست. و تاریخ بخوبی به ما آموخته است که در نبود به هنگام و موثر ما در عرصههای بینالمللی، منطقهای و مجامع جهانی رقبا و معاندین این مرز و بوم در نبود ما عرصه جولان یافته و از هیچ تلاشی علیه ما فروگذار نخواهند کرد.
**کارشناس ارشد اروپا و سخنگوی پیشین وزارت خارجه