به نظر میرسد فراتر از ادعاهایی که خیلی ساده میشود با آمار و ارقام موجود آنها را رد کرد؛ این موضوع هم باید در نظر گرفته شود که دوران مدیریت اقتصاد با درآمد سرشار نفتی به پایان رسیده است و ساختارهای اقتصادی بهجا مانده از آن دوران باید بازطراحی شوند. فارغ از ادعاهای موجود، واقعیت مصرف خصوصی سرانه است که طی دهه ۹۰ کاهشی نزدیک به ۱۱درصد داشته است.
صولت مرتضوی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دو روز پیش در ادعایی نسبتا جدید جلوی دوربین تلویزیون گفت که «بخش قابل توجهی» از فقر مطلق «ریشهکن» شده است.
او همچنین مدعی شد که «در دو سال اخیر، نزدیک به دو میلیون شغل هم ایجاد شده است.» اظهارات آقای وزیر که خودشان زمانی اهل رسانه بودهاند و انجمن روزنامهنگاران مسلمان را تشکیل داده بودند؛ از آن جهت جالب توجه است که قابل «راستیآزمایی» است و البته سه نکته مهم هم دارد: نکته اول آن «بخش قابل توجه» از فقر مطلق است... که به قول ایشان «ریشهکن» (نکته دوم) شده است. ضمن اینکه در نکته سوم، سالی «یک میلیون شغل» هم ایجاد شده است.
در لغتنامه دهخدا درباره واژه «ریشهکن» آمده که «از بیخ و بن برکنده شدن و از بن برانداختن.» بنابراین اگر صحبت آقای وزیر درباره معضلی به نام «فقر مطلق» درست باشد باید گفت که این معضل از «بیخ و بن برکنده» و «برانداخته» شده است. البته «بخش قابل توجهی» از آن! در اینجا قصد داریم با استفاده از فکتها و آمار و ارقامی که وجود دارد، موضوع «ریشهکن» شدن این «بخش قابل توجه» را «راستیآزمایی» کنیم و بدانیم که این ادعای وزیر رفاه چقدر درست است؟
خط فقر مطلق چیست؟
ابتدا اجازه دهید تعریفی از فقر مطلق ارایه دهیم. فقر مطلق (Extreme poverty) وضعیتی است که در آن افراد از منابع ضروری برای ادامه زندگی به کلی محروم هستند و در تداوم زندگی دچار مشکل میشوند. در واقع افرادی که پایینتر از یک سطح درآمدی قرار دارند از تامین نیازهای اساسی از قبیل خوراک، پوشاک و سرپناه ناتوانند. بانک جهانی، این «خط درآمدی» را روزانه ۱.۹ دلار تعیین کرده است. کما اینکه با معیار بانک جهانی، نزدیک به ۸۰۰ میلیون انسان زیر این خط هستند.
سند اول: گزارش مرکز پژوهشهای مجلس
زمستان سال گذشته، بازوی پژوهشی مجلس، در گزارشی عنوان کرد که «خط فقر در سال ۱۴۰۰ با رشدی ۵۰درصدی مواجه شده است.» و «در شهریور سال گذشته برای یک خانوار چهار نفره این رقم برابر با ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان به ثبت رسیده است.» گزارش مرکز پژوهشها جمعیت زیر خط فقر ایران را بین ۲۵ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر تا ۲۶ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر برآورد کرده بود.
این گزارش میگفت با افزایش قیمت مواد غذایی به خصوص از سال ۱۳۹۷ و کاهش درآمدهای خانوار، سهم خوراکی از مصرف خانوار از ۲۹درصد در سال ۱۳۹۶ به بیش از ۳۲درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. همزمان با این رویداد، خانوار نتوانسته سطح قبلی از خوراک را حفظ کند و کالری میانگین دریافتی از سرانه ۲۴۳۱ در روز در سال ۱۳۹۶ به ۲۱۸۲ در سال ۱۴۰۰ کاهش پیدا کرده است.
سند دوم: گزارش مرکز آمار
اخیرا مرکز آمار ایران گزارشی از وضعیت درآمد و هزینه خانوارهای ایرانی ارایه کرده که میتواند شاخصهای مهمی را از نظر بررسی خط فقر ارایه کند. یکی از سادهترین معیارها برای برآورد وضعیت فقر در خانوارهای ایرانی، پیدا کردن سهم «خوراکیها» در سبد مخارج آنهاست. اما چرا؟
وقتی در اقتصاد یک کشور تورم در رقمهای بالایی تثبیت شده و به صورت مزمن در میآید، خانوارهایی که درآمد کمتری دارند، اولویت خود را به «بقا» و «سیر کردن شکم» خود میدهند و پس از آن اگر چیزی باقی ماند به فکر پسانداز میافتند یا کالای غیرخوراکی میخرند. بنابراین، سهم خوراکی در هزینه خانوارهای ایرانی میتواند شاخص سادهای را ارایه کند که براساس آن نشان دهد چه میزان وضعیت فقر بدتر یا بهتر شده است؟ در نگاه کلی این شاخص در شهرها به ۲۷.۵ درصد و در روستاها به حدود ۴۱ درصد رسیده است.
شاخص سهم خوراکی در هزینه خانوار طی سالهای ۹۴ و ۹۵ و همزمان با رونق اقتصادی شکل گرفته پس از برجام به ۲۵ درصد هم رسیده بود. اما همزمان با تشدید تحریمها، این شرایط برعکس شد و حالا در شهرها میبینیم که به ۲۷.۵ درصد افزایش پیدا کرده است. در روستاها هم همین تکرار شده است. در روستاها عموما سهم خوراکیها از سبد خانوار بالاتر از شهرهاست. اما در سالهای ۹۴ و ۹۵ این شاخص به زیر ۳۶ درصد هم سقوط کرده بود و حالا ۵ درصد رشد کرده است. نکته دیگری که میتواند روشنگر باشد، میزان هزینهای است که دهکهای درآمدی در سال گذشته داشتهاند.
دهک اول، که ضعیفترین دهک درآمدی محسوب میشود در سال گذشته ۲ میلیون و ۷۱۰ هزار تومان (میانگین) هزینه ماهانه داشته است. دهک دوم، هزینه ماهیانه ۵ میلیون تومانی داشته است. یعنی ۱۰۰ دلار و روزی ۳.۳ دلار. دهک سوم، ۶ میلیون و ۳۲۰ هزار تومان هزینه داشته و دهک چهارم که حداقل حقوق را میگیرد؛ ۶ میلیون و ۴۳۰ هزار تومان را در سبد هزینه خود دیده است. تا دهک دهم که ماهانه بیش از ۳۰ میلیون تومان در ماه هزینه داشته است.
توجه کنید که این محاسبات برای خانوار ۳.۳ نفره بوده است. این در حالی است که اگر گزارش شهریور ماه سال گذشته وزارت رفاه مبنا قرار گیرد، خط فقر تخمینی در دهک پنجم قرار میگیرد که ۷.۴۷ میلیون تومان در ماه هزینه دارند. سه دهک اول تا پارسال هم جزو فقیرترین دهکها قرار گرفته بودند (مگر اینکه در این ۶ ماه به قول آقای وزیر رفاه معجزهای رخ داده و آنها درآمد بیشتری پیدا کرده باشند)، اما با توجه به محاسباتی که وجود دارد؛ ممکن است نسبت فقر از ۳۰ درصد هم عبور کرده و به ۳۵ درصد هم رسیده باشد. (هر چند باید منتظر دادههای بیشتری باشیم)، اما به هر حال باید توجه داشت که در سال ۱۴۰۱ قیمت انواع خوراکیها جهش قابل ملاحظهای پیدا کرد و تحت عنوان «جراحی اقتصادی» قیمتها بهشدت بالا رفت.
سند سوم: اظهارنظرها
در کنار فکتها و گزارشهای آماری، هم مسوولان غیردولتی و هم اقتصاددانان درباره روند حرکتی فقر مطلق در کشور با لحن هشدارآمیزی سخن گفتهاند که از لحن «مدعیانه» و «گل و بلبل» مسوولان دولتی فاصله دارد.
بهطور مثال اواخر اردیبهشت ماه امسال علی آقامحمدی عضو مجمع تشخیص مصلحت در اظهاراتی گفته بود: «دو هزار و ۲۰ محله و ۱۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر جمعیت در سراسر ایران وجود دارد که از امکانات اولیه زندگی مانند مسکن، اشتغال، تحصیلات تا ۱۲ سال، سلامت، خوراک و پوشاک محروم هستند.» یا هادی موسوی نیک، مدیرکل پیشین مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون میگوید: «۵۷درصد از جمعیت ایران سوءتغذیه دارند و حداقل کالری لازم روزانه را دریافت نمیکنند.
در میان این جمعیت حدود ۱۴ میلیون و ۵۰۰ هزار بچه حضور دارند و در واقع یک فاجعه انسانی عجیب در حال اتفاق افتادن است.» (به نقل از خبرآنلاین کد خبر: ۱۷۸۸۲۹۳) یا محسن پیرهادی، نایبرییس کمیسیون تلفیق برنامه هفتم که مرداد ماه امسال با هشدار به ۲۸ میلیونی شدن جمعیت زیر خط فقر، عنوان کرد که این موضوع زنگ خطر حوزه سلامت اجتماعی را به صدا در آورده است. (به نقل از تابناک کد خبر: ۱۱۸۴۸۹۰)
این اظهارنظرها چه کمکی میکند؟
به نظر میرسد فراتر از ادعاهایی که خیلی ساده میشود با آمار و ارقام موجود آنها را رد کرد؛ این موضوع هم باید در نظر گرفته شود که دوران مدیریت اقتصاد با درآمد سرشار نفتی به پایان رسیده است و ساختارهای اقتصادی بهجا مانده از آن دوران باید بازطراحی شوند. فارغ از ادعاهای موجود، واقعیت مصرف خصوصی سرانه است که طی دهه ۹۰ کاهشی نزدیک به ۱۱درصد داشته است.
واقعیت روند درآمد خانوار است که وضعیت بهتری نداشته و واقعیت کاهش پسانداز است که توان تشکیل سرمایه در اقتصاد ایران به شکل چشمگیری کاهش یافته است. اینجور اظهارنظرها نه تنها کمکی به اقتصاد خانوار نمیکند بلکه با دست به دست شدن در فضای مجازی، به خشم عمومی مردم میانجامد که این روزها برای خرید یک کیلو گوشت قرمز باید نیم میلیون تومان (معادل ۱۰ دلار) هزینه کنند درحالی که ماهیانه کمتر از ۲۰۰ دلار درآمد دارند.
منبع: فرارو