طی سه دهه گذشته رشد تولید سرانه کشورهای پردرآمد ۶۲ درصد بوده، اما کشورهای متوسط خیلی سریعتر رشد کردهاند؛ کشورهای متوسط به پایین (طبق طبقهبندی بانک جهانی) ۱۲۶ درصد و کشورهای متوسط به بالا، ۲۱۰ درصد رشد اقتصادی داشتهاند.
تئوری رشد هم میگوید در سطوح بالای درآمدی رشد اقتصادی میتواند سختتر شود، در حالی که کمدرآمدها هنوز به میوههای توسعه که چیدنشان آسانتر است، دسترسی دارند. برخی از مدلهای مطرح رشد اقتصادی با مطرحکردن بازده کاهنده، پیشبینی میکنند که نوعی همگرایی بین رشد اقتصادی کشورها به وجود میآید. کشورهای کمدرآمد سریعتر رشد میکنند و خود را به ثروتمندها نزدیک میکنند، در حالی که کشورهای ثروتمند با سرعت کمتری درآمد خود را افزایش میدهند.
مقایسه وضعیت کشورهای متوسط و پردرآمد در نمودار بالا هم نشان میدهد تا حدی این همگرایی رخ داده است. هر چند که کشورهای «کمدرآمد» احتمالاً تحت تأثیر شرایطی مثل دولت ورشکسته، جنگ داخلی یا ضعفهای نهادی شدید در تله فقر باقی ماندهاند و رشد اقتصادی کمتری نسبت به سایر گروهها -حدود ۴۵ درصد- داشتهاند.
مشکل برای ایران این است که رشد اقتصادی هماندازه پردرآمدها بوده است، در حالی که سطح درآمدی در حدود متوسط جهان بوده است. این رشد پایینتر از همگروهها باعث شده ایران که مدتها در گروه کشورهای بالاتر از متوسط بوده، حالا پایینتر از متوسط باشد و از قافله عقب بماند. تداوم این وضعیت به این معنا خواهد بود که ایران از میانگین کشورهای متوسط به پایین جهان هم عقبتر بماند.
در نتیجه ایران نتوانسته از فرصت همگرایی رشد اقتصادی در جهان استفاده کند که از طریق روندهایی مثل انتقال ارزان تکنولوژی از کشورهای پیشرفته به در حال توسعه ممکنتر هم شده بوده است. رشد اقتصادی با نرخ مشابه کشورهای پردرآمد بدین معناست که فاصله ایران از سال ۱۹۹۰ با این کشورها تقریباً ثابت مانده است، در حالی که رقبا به سرعت سبقت گرفتهاند.