محمد باقر قالیباف و محسن رضایی، دو سردار سابق هستند که از مدتها پیش ردای جنگ و جبهه از تن بیرون آوردهاند و یکی سکان قانونگذاری در دست دارد و دیگری وارد کار سیاستگذاری اقتصادی شده است. از میان این دو، یکی در کرمان وعده اصلاحات اقتصادی داده و دیگری در گناباد قول داده در پنج سال آینده ثبات اقتصادی را به کشور بازگرداند. هر دو فرمانده سابق در حالی مردم را به صبر و آرامش و همراهی بیشتر با سیاستهای اقتصادی کشور دعوت کردهاند که خود جزو بانیان اصلی نااطمینانی و ابهام به شمار میروند و نقش ویژهای در شکلگیری «وضع موجود» دارند. هرچند سیاستمدارانی که این روزها سکان قدرت را در دست دارند به تکذیب وضع موجود میپردازند اما آمارها نشان میدهد، تورم حال حاضر رکورد تاریخ ثبت تورم در کشور را شکسته و جامعه ایران را گرفتار التهابی بیسابقه کرده است. آتش این التهاب را سیاستمدارانی نظیر محسن رضایی و محمدباقر قالیباف برافروختهاند که سالهاست، راه را بر هر اصلاح و تغییری بستهاند. موضوع فقط اصلاحات سیاسی نیست یا اصلاحات اجتماعی که نسبت به آن حساسیت وجود دارد؛ موضوع اندک اصلاحات اقتصادی برای کاهش فشارهای اقتصادی است که همسنگران دو سردار حتی همین را هم نپذیرفتهاند. در این گزارش به دو پرسش پاسخ میدهیم، یکی اینکه چرا وعده قالیباف مبنیبر بازگشت ثبات، شعاری بیش نیست و دیگر اینکه چرا اصلاحات اقتصادی مورد نظر محسن رضایی، اصلاحات واقعی نیست.
ثبات چگونه به اقتصاد باز میگردد؟
محمدباقر قالیباف در گناباد گفته: «زمانی میتوانیم به پیشرفت سرعت دهیم و رشد تولید و مشکلات تورمی که با آن روبهرو هستیم را حل کنیم که همه به یک فهم مشترک در موضوعات اقتصادی برسیم.»
آقای قالیباف با اشاره به اینکه مگر «افراد چقدر فرصت برای شغل و مسکن دارند؟» اضافه کرده: «نباید بگذاریم پروژهها زمانبر شود. ۱۵ هزار کیلومتر راهآهن داریم و ۴ هزار کیلومتر راه اما هیچ استفاده مفیدی از آن نمیکنیم و تنها هزینه نگهداری میپردازیم اگر این ۴ هزار کیلومتر در یک مسیر مانند کریدور شمال جنوب و چابهار به سرخس دو خطه شود زمان کمتر مصرف میشود.»
رئیس مجلس شورای اسلامی با انتقاد از ناهماهنگی در نظام حکمرانی کشور گفته: «در نفت و گاز قطب تولید در جهان هستیم ولی در زمستان گاز نداریم و فولاد و پتروشیمی ما به خاطر گاز تعطیل میشود؛ ۴ برابر استاندارد دنیا گاز مصرف میکنیم که این سرمایه متعلق به مردم است و ضعف مدیریت باعث شده به این شکل از آن استفاده کنیم؛ لذا در برنامه هفتم دولت و مجلس مصمم است در این مسیر گام بردارد».
رئیس مجلس در نهایت گفته: « قول میدهیم در یک برنامه ۵ ساله به ثبات اقتصادی برسیم و بر گرانی و تورم غلبه پیدا کنیم چراکه مسیر الان درست نیست. وظیفه ما در مجلس همراهی دولت است تا بخشی از مشکلات را با حکمرانی بهتر سامان دهیم و حل مسکن و آب را بهطور ویژه دنبال میکنیم.»
ما صبور به دنیا نمیآئیم
کلیدواژه سخنان آقای قالیباف «صبر» است و اقتصاددانان در مدح صبر، زیاد پژوهش کردهاند. یک اقتصاددان با نام «گرت جونز» نشان داد؛ افرادی که ضریب هوشی بالایی دارند، ترجیح میدهند برای پاداش بزرگتر بیشتر صبر کنند. او نشان داد؛ شخصی که دوستان و نزدیکان صبور و دارای عقل معاش داشته باشد خود نیز صبورانه و عاقلانه رفتار خواهد کرد. ما صبور به دنیا نمیآبیم و در جوانی بیشتر به دنبال بر طرف کردن آنی نیازها هستیم. اما انسان میتواند صبوری را بیاموزد و پاداش آن را بگیرد. در پژوهشهای اقتصادی زیاد گفته شده که صبر لازمه توسعه است و حتی در سرمایهگذاری هم آدمهای صبور بازدهی بیشتری به دست میآورند. همه اینها نشان میدهد عقل، صبر و خویشتنداری و آیندهنگری نه تنها برای افراد که برای جامعه نیز صفات بسیار خوبی هستند به شرطی که این وسط سیاستمداران با وعدههای فریبنده در صدد گول زدن مردم نباشند.
جامعه ایران سالهای طولانی است که صبر پیشه کرده اما یاداشی که دریافت کرده، تورم فزاینده بوده و رکود فراگیر. مردم سالهای طولانی به این نسل از سیاستمداران اعتماد کردهاند اما چه چیزی عایدشان شده؟ آقای قالیباف سه سال پیش چنین وعدهای داده و پنج سال پیش هم چنین سخنانی بر زبان رانده و اگر بیشتر جستوجو کنیم احتمالاً رد چنین وعدههایی را یک دهه پیش هم پیدا کنیم، اما چه چیزی عایدمان شده؟ یکی دیگر از کلیدواژههای سخنان رئیس مجلس، «ثبات اقتصادی» است. در ادبیات اقتصادی «ثبات» دارای تعریف مشخص است و به وضعیتی گفته میشود که در آن متغیرهای اقتصادی نظیر نقدینگی، تورم، نرخ، ارز و ... دچار نوسانهای شدید نشوند و قابل پیشبینی باشند. همینطور سیاستهای پولی و مالی دولت هم منجر به اتفاقات نگرانکننده در آینده نشود؛ مثل خلق مستمر نقدینگی که معنیاش بروز تورم در آینده است. اما آنچه این روزها مشاهده میکنیم قطعاً ثبات اقتصادی نیست و در چشمانداز سیاستهای اقتصادی هم آنقدر که نااطمینانی و انواع ریسک وجود دارد، از ثبات خبری نیست و افرادی که از بهبود شرایط سخن میگویند، شهرت خوبی میان آحاد اقتصادی ندارند.
موضوع این نیست که این افراد در سیاستگذاری اقتصادی مهارت ندارند، موضوع این است که در سابقه این افراد کنشهای ضدثبات اقتصادی به ثبت رسیده و سالها طول میکشد که این تصویرها از ذهن مردم پاک شود. این یک واقعیت است که برای کارکرد درست اقتصاد، نیاز به تعامل مثبت با جهان داریم و تعامل مثبت با جهان نیز نیاز به پایداری وضعیت سیاسی و دیپلماتیک دارد. اگر کشوری وضعیت دیپلماتیک ناپایداری داشته باشد بهطور طبیعی زنجیره جهانی تولید، آن کشور را نمیپذیرد. وقتی کشورها به سمت ترسیم شفاف دیپلماسی و خطوربطهای بینالمللی گام برمیدارند و سیاستهای اقتصادی با ثباتی را پیاده و اجرا میکنند، این قابلیت را دارند که به زنجیره تولید جهانی بپیوندند اما سیاستمدارانی که به تسخیر سفارتخانهها شهرت دارند، نمیتوانند این مسیر را هموار کنند.
اکنون زمان مناسبی برای اصلاحات اقتصادی است؟
محسن رضایی، دیگر سیاستمداری است که در یک شهرستان محروم، وعده اصلاحات اقتصادی داده است. آقای رضایی با بیان اینکه از مردم میخواهیم صبر و حوصله داشته باشند تا جلوی اقدامات نمایشی بایستیم، گفته: «تلاش داریم تحولات و اصلاحات اقتصادی عمیقی در کشور انجام شود.» معاون اقتصادی رئیسجمهوری با اشاره به اینکه «ایران همیشه به دنبال صنعتی شدن بوده» گفته: «ما فقط کارخانهداری و بنگاهداری کردیم. بیش از ۸۰ سال است که کارخانه و بنگاه اقتصادی تاسیس میشود اما سیر نزولی آنها را بعد از تاسیس شاهد بودیم.» وی با بیان اینکه «مدیران عمدتاً صنعتی شدن را فقط در وزارت صنعت، معدن و تجارت میبینند، در حالی که امروز کشاورزی، پزشکی و محیط زیست صنعتی در جهان داریم» ادامه داد: «صنعتی شدن فقط در صنایع دفاعی ایران اتفاق افتاد و در این زمینه موفق بودیم». معاون اقتصادی رئیسجمهور با اشاره به اینکه در حوزه اقتصادی درد تاریخی داریم و تنها دولت نمیتواند آن را برطرف کند، گفت: «تلاش داریم تحولات و اصلاحات اقتصادی عمیقی در کشور انجام شود اما فشارهای اجتماعی مانع این تحولات میشود چراکه به هر حال این تحولات باعث سروصدای زیادی در کشور میشود».
وقتی مقامات اقتصادی دولت از اصلاحات اقتصادی سخن میگویند، منظورشان اصلاحات واقعی اقتصاد نیست و تغییرات قیمتی را نوعی اصلاحات اقتصادی میدانند. اواسط اردیبهشت سال گذشته بود که دولت سیزدهم ناگزیر به واکنش ناگهانی در برابر قیمت برخی کالاها نظیر آرد، گندم و شیر شد. واکنشی که البته برخی از آن با عناوینی چون «اصلاحات اقتصادی» یا «جراحی اقتصادی» یاد کردند اما اقتصاددانان گفتند تغییرات قیمتی، اصلاحات اقتصادی نیست. اقتصاددانان معتقدند، اقدامی که دولت مثلاً در زمینه حذف ارز ترجیحی انجام داده، اصلاحات واقعی نیست و از منظر اقتصاد سیاسی هم آسانترین شکل اصلاحات است. در حال حاضر اغلب اقتصاددانان به دولت توصیه میکنند در کنار اصلاحات بازار، اصلاحات ثباتساز را هم در دستور کار قرار دهد.
به عقیده اقتصاددانان، مجموعهای از اصلاحات بازار باید در کنار اصلاحات ثباتساز صورت گیرد که مهمترین آن هم مساله کنترل تورم است.» به این ترتیب، توصیه این است که دولت با اقدام به کاهش و کنترل کسری بودجه در کنار کنترل و نظارت شدید بر بانکها، رشد شدید نقدینگی را کنترل کند. این فرآیند به کنترل تورم منجر میشود و این اصلاح جزو ضروریات امروز اقتصاد ایران است.
جمعبندی
هر سیاستمداری که به قدرت میرسد، ادعا میکند مشکلات موجود را دولتهای قبل ایجاد کردهاند اما خود نیز همان راهی را میرود که دیگران با صرف هزینه بسیار پیمودهاند. این چرخه آنقدر تکرار شده که امیدها در حال رنگ باختن است و انگار مردم باور کردهاند هیچ دولتی نمیتواند ابر چالشهای موجود را حلوفصل کند.
در این میان وضع مردم روزبهروز بدتر میشود و اصلاحات اقتصادی هم شرایط دشوارتری پیدا میکند. بدونشک، تنها کسانی که حرف قالیباف و محسن رضایی را جدی گرفتهاند ما هستیم که این گزارش را مینویسیم اما اگر نظام حکمرانی قرار است اصلاحات واقعی را دنبال کند باید چند قدم مثبت بردارد.
اول اینکه، رابطه غیرقابل پیشبینی با جهان را به رابطه قابل پیشبینی و باثبات تبدیل کند و به سوی رفع تنشهای داخلی گام بردارد. همه کشورهایی که دست به اصلاحات اقتصادی زدهاند، دسترسیهای بسیار کم هزینهای به بازارهای جهانی فراهم کردهاند. از سوی دیگر به طور طبیعی نقطه کانونی اصلاحات اقتصادی، خارج شدن دولتها از قیمتگذاری است که به آن «آزادسازی قیمتها» میگویند. گام بعدی که باید به عنوان یک بخش جداییناپذیر و بسیار مهم اصلاحات اقتصادی مدنظر قرار گیرد، «ثبات اقتصاد کلان» است. بدون این سیاست، ممکن است آزادسازی قیمتها در اقتصادی که سالیان سال به تعیین دستوری و اداری قیمتها توسط مقامات دولتی عادت داشته به نتایج بدی بینجامد. ثبات اقتصاد کلان به زبان واضحتر همان «کنترل تورم» است. یعنی دولت در سطح اقتصاد خرد قیمتها را رها میکند تا قیمتهای نسبی تنظیم مجدد شوند اما متوسط سطح عمومی قیمتها را بهوسیله یک ابزار اصلی یعنی «رشد حجم نقدینگی» کنترل میکند. رشد نقدینگی باید با حداکثر سختگیری تحت کنترل درآید تا این نگرانی وجود نداشته باشد که اگر قیمتها رها شود چه نتایجی به بار میآید چون سطح متوسط قیمتها بهوسیله ابزار اصلی خودش کنترل میشود. گام سوم، داشتن یک برنامه موثر حمایت از گروههایی است که قدرت درآمدی پایینی دارند و در جریان اصلاحات اقتصادی آسیب میبینند. دولت باید برای جبران فشاری که روی زندگی این گروه وارد میشود، برنامه دقیقی با در نظر گرفتن منابع و هزینهها داشته باشد.
اگر چنین سیاستهایی در دستور کار قرار گیرد، مردم نیز همراهی میکنند و کشور رفتهرفته از چاه فعلی بیرون میآید؛ در غیر این صورت هر کار دیگری توسط دولت سیزدهم انجام شود، اسمش اصلاحات اقتصادی نیست.
منبع: سازندگی