ایرانیان در پویش تاریخ خود روزهای اندوهگین و غصهداری را سپری کردهاند. به همین دلیل است که ضربالمثلهای پرشماری در میان ایرانیان پدیدار و جاویدان شدهاند. ایرانیان هرگاه به تنگینفس میرسند و صدایشان به گوش نمیرسد از این ضربالمثلها برای آرامش یا در واقعیت برای سرکوب خود استفاده میکنند.
یکی از این ضربالمثلها «این نیز بگذرد» است. ایرانیان هر جا و هرگاه ببینند حرفشان خریدار ندارد یا در مناسبات با دیگران زورشان نمیرسد که دگرگونی ایجاد کنند، به ناچار میگویند «این نیز بگذرد». اگر همه ایرانیان در دورههایی به این نتیجه برسند که باید بگویند «این نیز میگذرد» یعنی دیگر امیدواری از دست رفته و همه چیز به آینده مبهم یا آیندهای برای دگرگونی به روشهای دیگر فرا رسیده است.
واقعیت این است که جامعه نخبه ایرانی در داخل و خارج و نیز شهروندان عادی در برخورد با پیشنویس برنامه هفتم که قرار است دستکم در حرف و روی کاغذ سرنوشت ایران و ایرانیان را برای ۵ سال از زمان اجرا تغییر دهد به اینجا رسیدهاند که برنامه هفتم نیز میگذرد. این اندیشه و رفتار ایرانیان باعث ناراحتی میشود که چرا جامعه این میزان بیتفاوتی، تلخی و بیاعتنایی را بر خود هموار کرده و چگونه است که مسوولان این را نمیبینند.واقعیت این است که دولت سیزدهم به خود زحمت نداده تا ارزیابی دقیق، بهنگام و کارشناسانه از اجرای برنامه ششم تهیه کند و در اختیار شهروندان قرار دهد تا آنها بدانند اصولا چرا برنامهنویسی باید زنده باشد.
شهروندان ایرانی به اندازهای در سیاهچاله قیمتهای در حال پرش گوشت و مرغ و ماست و پنیر و اجاره خانه و مسکن و… گرفتار شدهاند که اصولا برایشان زادروز و پردهبرداری از پیشنویس برنامه هفتم اهمیتی ندارد. فعالان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خارج از دایره قدرت نیز میدانند حرفشان به جایی نمیرسد و اصولا حرف زدن و داوری کردن برای برنامهنویسان اهمیت ندارد و به همین دلیل میگویند این برنامه نیز بگذرد.
ایران از ۱۳۲۷ تا امروز ۱۱ برنامه توسعه را تدوین و اجرا کرده است؛ ۵ برنامه عمرانی در دوره رژیم شاهی و ۶ برنامه در دوره نظام جمهوری اسلامی، اما ضرورت این برنامهنویسی برای ایرانیان آشکار نشده و حالا در حالی که شهروندان باز هم به برنامه بیتفاوتند مراحل قانونی آن مطابق یک عادت ۷۰ساله در حال سپری شدن است. این نوشته هم باور دارد این برنامه هم بدون اینکه توسعهای ایجاد کند میگذرد.
منبع: ساعت 24