به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه خراسان نوشت: «هوا سرد است، پیادهروی سخت شده، رفتوآمد با تاکسی دربست و اینترنتی هم که هزینهاش بالاست. برای همین خیلی وقتها باید برویم سراغ استفاده از حملونقل شهری مثل اتوبوس که بیشتر اوقات توأم میشود با گلایههایی از رفتار دیگران. در حالی که ممکن است همزمان که از کارهای دیگران رنجیده شدهایم، خودمان به شکل دیگری رعایت حال بقیه را نکرده باشیم. فضای کوچکی مثل اتوبوس که همزمان میزبان تعداد زیادی از آدمها از نسلها، فرهنگها و روحیات متفاوت است ظرفیت زیادی برای دلخوریهای عیان و مخفی دارد. تمرکز بیشتر ما هم که بر مواردی است که دیگران رعایت نمیکنند و چون همیشه رفتار خودمان را درست فرض میکنیم، احتمال اشتباه را از خودمان دور میدانیم و طبق عادت یک رفتار تکراری داریم. غافل از اینکه شاید عادتهای همیشگی ما برای بقیه آزاردهنده باشد. برای همین همیشه بهمرور جامع رفتارهای اشتباه در محیطهایی مثل اتوبوس نیاز داریم تا از زاویه افراد مختلف هم به ماجرا نگاه کنیم و درنتیجه همه کنار هم تجربه بهتری از سفرهای درونشهری داشته باشیم. پس لطفا با تصور اینکه همه چیز را درباره فرهنگ اتوبوسسواری میدانید این نوشته را کنار نگذارید! دست کم این است که یک مرور دوباره با زبان طنز خواهید داشت.
دیگران را در ماجرای طلاق نوه خالهمان شریک نکنیم
نفر کناری نیممتر هم با شما فاصله ندارد اما چون فردی که پشت گوشی شماست، ممکن است صدایتان را خوب نشنود مدام فریاد میزنید و میگویید: «این همه سر عقد خرجکردن، حالا دختره پررو میگه من از اول پدرام رو نمیخواستم، خب چرا همون موقع نگفتی؟» البته حق دارید نگران آینده فکوفامیل باشید اما این ماجراها به دیگران ربطی ندارد و برایشان جذاب هم نیست. پس اگر ناچار به استفاده از تلفن همراه هستید، کوتاه و آرام صحبت کنید. این موضوع شامل هر نوع استفاده از گوشی میشود. برای گوشدادن موزیک، پادکست، تماشای فیلم و کلیپ هندزفری داشته باشید. راستش اگر همه پادکست انگیزشی شما درباره راههای میلیاردرشدن را گوش بدهند، دست زیاد و مسیر شما در موفقیت شلوغ میشود.
درخواست کنید اما بدون دادوهوار!
صندلی آخر اتوبوس نشستهاید. بخاری روشن است و دستگیره پنجرهها هم برداشته شده و هر آن ممکن است ته بگیرید. توی فصل گرما همین ماجرا را به شکل دیگری با کولر داریم. در دمای ۴۰درجه، کولر اتوبوس خاموش است و از پنجره همچنان باد داغی میوزد که ابرو و مژههای آدم کز میخورد. بعضیها در این موقعیت، همان طور نشسته روی صندلی، خطاب به راننده فریاد میکشند که «آقا بخاری/کولر رو خاموش/روشنکن!» صدای زیاد ماشین و سروصدای خیابان، صدای شما را به راننده نمیرساند و فقط گوش بقیه مسافرها را آزار میدهد. به علاوه اگر امکان شنیدهشدن صدایتان هم باشد، اصلا صورت خوشی ندارد با دادوهوار و لحن طلبکارانه چیزی را از راننده بخواهید. پس لطفا از جایتان بلند شوید و درخواستتان را آرام و محترمانه به گوش راننده برسانید.
خانمها را معذب و ناراحت نکنید!
سعی کنید از مناظر خیابان لذت ببرید. اصلا گوشی را دربیاورید و جوکهای بیمزه گروه فامیلی را بخوانید، کتاب صوتی گوش بدهید، مجله بخوانید، حتی اگر نفر بغلی حوصله ندارد شما هی برایش خاطره از دوران سربازیتان تعریف کنید، خلاصه هر کاری دوست دارید انجام دهید اما اگر در حالت ایستاده یا نشسته ناچارید روبهروی قسمت خانمها قرار بگیرید با نگاهتان، با نوع شوخیها یا به هر شکل دیگری آنها را آزار ندهید. قرار نیست فقط در کوچه با موتور جلوی خانمها بپیچید یا زیر پایشان ترقه بیندازید که مزاحم شده باشید. هر کاری که فرد مقابل را اذیت کند یا باعث معذبشدنش شود، مزاحمت است.
اتوبوس برای همه است
آفرین که «منکارت» میزنید و هزینه خدمات را پرداخت میکنید تا امکان استمرار آن باشد اما با این کار شما مالک اتوبوس نشدید و همچنان اتوبوس برای همه است. پس هر چقدر هم حس شاعرانه دارید، هر چقدر دلتان برای عشق سابقتان تنگ شده، هر چقدر تحلیل سیاسی جذابی دارید روی در و دیوار و بهویژه پشت صندلیها چیزی ننویسید. این موضوع شامل هر کاری که جمع را اذیت کند میشود. به طور مثال شوخی بلند و خندههای دستهجمعی، حتی باز و بسته کردن پنجره بدون در نظر گرفتن شرایط دیگران و ... باعث میشود خدماتی را که باید به همه داده شود با مشکل مواجه کنید. در ضمن زانوها را به صندلی روبهرو نزنید و پایتان را مثل حالت ویبره تلفن همراه به صندلی جلو نزنید.
وارد مسابقه قویترین مردان نشدید!
خسته هستید، کلی پیادهروی کردید، از سر کار برمیگردید، همه اینها قبول ولی بقیه هم از سفر تفریحی برنگشتهاند و به اندازه شما خسته هستند. برای یک صندلی خالی جنگ جهانی راه نیندازید. هُل ندهید. برای ردشدن هم لازم نیست دیگران را شرحهشرحه کنید و از روی جنازهها رد شوید. بدون برخورد فیزیکی و با خواهش لسانی میشود از دیگران خواست مسیر را باز کنند. متقابلا سعی کنید مسیر دیگران را بهویژه به سمت در خروجی باز نگه دارید تا حتی همان خواهش لسانی را هم نشنوید. تجمع بیدلیل جلوی در یکی از آزاردهندهترین اتفاقات اتوبوسسواری است.
موقع دیدن سالمندان خودتان را به خواب نزنید
وقتی سالمند یا فردی بچهبغل وارد میشود، سرتان را به علامت خواببودن و ندیدن تکیه ندهید و به این فکر کنید که یکی از وابستگان سالخوردهتان وارد اتوبوس شده است. دوست داشتید دیگران چه واکنشی نشان میدادند؟ اگر هم حال ایستادن ندارید و ریزهمیزه هستید، کوچکتر بنشینید تا آن فرد جا شود. راه حل دیگری هم هست. دست کم عذرخواهی کنید و از فرد سالمند بخواهید وسایلش را به شما بدهد یا اگر بچه فردی که ایستاده بیقراری نمیکند بچه را روی صندلی جا بدهید. هر چند بهتر است در این حالت جایتان را به طرف مقابل بدهید ولی اگر به هر دلیل نشد یا نخواستید به ابتکارات جایگزین فکر کنید.
اتوبوس واقعا جای این کارها نیست
یک دختر خوب دیدید مثل قرص ماه که به درد پسر خواهرشوهرتان میخورد. ولی اتوبوس جای خواستگاری و سوال و جواب درباره شغل پدر و میزان تحصیلات خودش و ... نیست. حتی فرصتی هم برای شناخت کافی و تشخیص درست فراهم نیست اما اگر خیلی اصرار دارید مورد خوب از دست نرود خیلی کوتاه و مودبانه از آن دختر بخواهید شماره منزلش را بدهد. اگر هم مایل نبود اصلا اصرار نکنید. علاوه بر این اتوبوس جای بحث سیاسی، گله از روزگار و گرانیها، فروش سُفره، روتختی و ... نیست. هر چند در همه این موارد بهویژه در فروش اجناس حق دارید اما سفر کوتاه، محیط کوچک و افراد زیاد باعث میشود تحمل سفر سخت شود. با این اوصاف مشخص است که جای مرغ، خروس و حیوان خانگی حتی از نوع فهمیده و باتربیت و تمیزش اصلا در اتوبوس نیست. از آن طرف حواستان باشد افراد بچهدار نمیتوانند با اتوبوس بیایند و بچهشان را با اسنپ بفرستند به مقصد. با این هزینه رفتوآمد ناچار به استفاده از اتوبوس هستند و بچه یکساله هم سواد ندارد این مطالب را بخواند تا بتواند رعایت کند. بنابراین اگر بچه کوچکی سروصدا کرد با نگاه و چشمغره والدینش را معذب نکنید.
اعصاب راننده از پولاد نیست
رانندهها مهربان، اهل تعامل و باحوصله هستند، شرایط کارشان را هم پذیرفتهاند اما اعصاب پولادی ندارند. آدمهایی هستند مثل ما که باید حواسشان به رانندگی، ترافیک و خیلی چیزها باشد. پس کارتمان را بزنیم، به جای راننده از بقیه مسافران سوالهایمان را بکنیم، توقع بیجا نداشته باشیم که خارج از ایستگاه با بهانه دستشویی داشتن بچه و ... نگه دارند. رانندههای عزیز هم قول میدهند یک اتوبوس با ۴۰ مسافر را برای خرید نان کنار خیابان معطل نکنند.
خفهمون کردی داداش!
هوا سرد شده، پنجرههای اتوبوس بسته است و اگر قرار باشد هر کسی با بوی بد پا، دهان، زیر بغل و ... فضا را معطر کند، ماشین به اتاقک شکنجه به سبک آلمان نازی در جنگ جهانی دوم تبدیل میشود. قبول دارم که اگر کفش را دربیاورید و پاها را روی هم بیندازید صفای دیگری دارد اما برای دیگران هیچ صفایی ندارد. حتی گاهی بوی خوب هم آزاردهنده است مثل بوی غذا، نان تازه و ... خب شما که همت کردید و دو پرس کوبیده خریدید با اهل منزل میل کنید زحمت بکشید، با وسیلهای به غیر از اتوبوس به منزل بروید تا قاروقور شکم بقیه را درنیاورید. شاید هم در شرایطی دیگر حسابی گرسنهاید و اگر فوری دستبهکار نشوید، احتمالا در ترافیک دوام نمیآورید و به مقصد نخواهید رسید. خب در این شرایط طبیعی است که ساندویچ ژامبونتان را از توی کیف دربیاورید تا حالی به معدهتان بدهید اما خب حضار را هم از خرتخرت جویدن خیارشور و بوی ژامبون، بهرهمند خواهید کرد. اگر مسیر رفتوآمدتان طولانی است و وسط راه به تجدید قوا نیاز دارید، بیخیال خوردنیهای بودار و صدادار شوید. فکر هم نکنید کار با تعارف الکیزدن به دیگران یا عذرخواهی از آنها بابت آلودگی بویایی و شنوایی، جمع میشود. از همه اینها مهمتر شاید شما قبل از سوارشدن سیگار بکشید اما بوی سیگار روی بدن و دهان شما هست و باعث آزار جدی دیگران میشود.
و اما نفر بغلی
شاید نفر بغلی ما حوصله گپزدن یا شنیدن خاطرات ما را نداشته باشد. خلوتش را به هم نریزیم. حریم فیزیکیاش را حین نشستن و ایستادن رعایت کنیم. هر چه در گوشیاش میبیند، کاملا به خودش مربوط است. کیف روی صندلی کناریمان نگذاریم. برای کسی که ایستگاه بعدی میخواهد سوار شود، جا نگیریم. اگر کسالت داریم، ماسک بزنیم حتی اگر درحد یک عطسه ساده باشد.»