ایران اکونومیستپلاس: تنوع پوشش اسلامی همیشه یکی از دغدغههای نسل جدید فعالان حوزه حجاب و عفاف و پوشش اسلامی بودهاست. طراحی لباس و پوششهایی که در عین رعایت عفاف و حجاب مورد پسند نسل جدید و تنوع طلب امروزی هم باشد و تمایلات آنان را نیز در انتخاب لباس مناسب و زیبا برای حضور در اجتماع در نظر بگیرد. موضوعی که گاهی محل اختلاف نیز میشد. سالها قبل وقتی چادرهای مدلدار وارد بازار پوشاک اسلامی شدند در ابتدا با گاردهای تند و تیزی از سوی برخی به خصوص قشر سنتیتر و قدیمیتر روبرو شدند. اما چیزی نگذشت که چادرهای مدلدار به سبب سهولت استفاده و راحتی هرچه بیشتر خانمها به خصوص در نسل جدید جای خود را باز کرد و میان آنها محبوب شد و حتی داشتن این پوشش موقر را برای خانمها در محافل عمومی دلپذیرتر کرد.
تنوع در طراحی پوشاک اسلامی همیشه یکی از گلههای قشر محجبه در جامعه ایرانی بوده است. قشری که میخواسته زیبا و متنوع لباس بپوشد و حجاب زیبا و تازهتری را به دختران نوجوان خود نشان دهد اما در انتخابهای محدود موجود در بازار دچار چالشهای جدی میشد و حتی در بسیاری مواقع نسل جدید پوشش محجوب را پس میزد و به سمت مدلهای متنوعتر، خوشرنگ و لعابتر اما با پوشش آزادتر گرایش پیدا میکرد.
این روزها مساله حجاب و تربیت نسل محجوب یکی از دغدغههای جامعه مسلمان ایرانیاست. اما متاسفانه این کلیدواژه این روزها به جای یادآوری حجب و عفاف بیشتر با کلماتی مانند گشت ارشاد و اعتراضات گرهخوردهاست. سراغ منصوره مصطفی زاده فعال فرهنگی و نویسنده و کارشناس کودک و نوجوان رفتیم. کسی که سالها در عرصه روزنامهنگاری درباره تنوع پوشش، تنوع رنگ و تنوع حجاب فعال بوده و نوشتهاست.
به نظر شما چرا تنوع پوشش اسلامی در گذشته بین خانمهای محجبه کم بود و یا برخی نسبت به آن گارد داشتند؟
به نظرم بیشتر به ترس از قضاوت شدن توسط بقیه برمیگردد، که خب خیلی هم ترس بیجایی نیست! من خودم دقیقا از پانزده سال پیش شروع کردم به پوشیدن چادر رنگی، یادم هست که آن زمان تازه چادر ملی به بازار آمده بود و اتفاقا ثبت ملی هم شده بود. خیلیها از آن استقبال کرده بودند چون واقعا راحتتر از چادرهای معمولی بود. اما باز نسبت به آن هم در ذهن بعضی از افراد گارد عجیبی وجود داشت. چیزی که موتور خود من را روشن کرد این بود که، من دانشکده هنرهای زیبا دانشجو بودم. خب در آنجا تیپ و ظاهر غیر معمول کم نبود. ریشهای بلند و کوتاه، دامنهای بلند، شلوارهایی که پاچهشان زیادی گشاد بود و خلاصه ظاهر عجیب وغریب زیاد بود که خب در آن فضا هیچکدامشان خیلی جلب توجه نمیکرد. چون اصولا تنوع در ظاهر در دانشکده به رسمیت شناخته شده بود. من هم با خودم فکر کردم چرا من حجابی که دلم میخواهد داشته باشم را نداشتهباشم؟ چیزی که هم حدود شرعی در آن رعایت شود و هم ارزشهای شخصیام درباره پوشش را داشته باشد.
منظورتان از ارزشهای شخصی چیست؟
ببینید! من در یک خانوادهای بزرگ شدهام که هم حجاب جزئی از ارزشهایش بوده و هم شاد و رنگی لباس پوشیدن. از وقتی بچه بودم یادم میآید که پدر و مادرم دوست داشتند به عنوان یک دختر بچه، همیشه لباسهای رنگی بپوشم. خودم هم سلیقهام همواره رنگی پوشیدن بود. خصوصا صورتی، که هنوز هم رنگ مورد علاقهام است. اتفاقا اولین چادر رنگی هم که سرم کردم گلهای صورتی داشت. از همان بچگی هم رنگ مشکی را فقط در عزاداریها میپوشیدم و باقی وقتها همه مرا با لباسهای صورتی و سرخابی و رنگهای دیگر میدیدند.
شما ترس از قضاوت شدن و واکنش منفی گرفتن را مهمترین عامل رد نکردن دوگانه چادرمشکی و مانتو روسری گفتید، تجربه خودتان از این قضاوتها چیست؟
من تا دلتان بخواهد واکنشهای متناقض گرفتم! از ابتدا تا همین الان هم مسخره شدم، هم تشویق شدم و هم انتقاد شنیدم. روزهای اول خیلی به نقدها فکر میکردم، البته هنوز هم بعضیهایشان چالش ذهنی برایم ایجاد میکنند. اما نه به اندازه پانزده سال پیش.
مسخره شدن اولین و بیشتر واکنش بود، اولین بار که محل کار چادر رنگی سرم کردم یکی از همکارها تا من رو دید گفت « این بقچه چیه سرت کردی؟» یا اوایل که چادر ملی رنگی میپوشیدم در خیابان یک نفر گفت «شما هم تیم ملی دعوت شدی؟» من کلا مورد تمسخر واقع شدن خیلی برایم اهمیتی نداشت و الان هم ندارد! اوایل بیشتر به این حرفها میخندیدم الان دیگر برایم عادی شده است که کسی بگوید این ملافه یا پتو مسافرتی چیه روی سرت یا چرا خودت رو بقیچه پیچ کردی و از این دست حرفها
درباره نقدها بیشتر توضیح دهید و پاسخی که برایشان داشتید.
به نظر من اصولا نقدها درباره حجابی که خارج از عرف هست دو دسته هستند. یا در اعتقاد تو به حجاب شک میکنند و سعی میکنند به دل خودت هم شبهه بیندازند یا خودشان هم دوست دارند حجاب دلخواهشان را داشته باشند و دوست دارند از طرف من دلیل محکمی برای آن بشنوند. البته این را هم بگویم که چادر غیر مشکی خارج از عرف نیست! ما فقط چند سالی است که از آن فاصله گرفتهایم و در قدیم اتفاقا این نوع پوشش خیلی زیاد در همه جا بوده است. دسته اول داشتن هر نوع پوششی غیر از پوشش معیار یعنی چادر ساده مشکی را نوعی بدعت در حجاب اسلامی معیار میدانند. یا اصلا من را به راحت طلبی متهم میکنند. خیلیها هم آن اوایل میگفتند این مقدمه کنار گذاشتن پوشش اسلامی است که خب پیش بینیشان تا اینجای کار که غلط از آب درآمده است. من همیشه پاسخم به این دسته اول همان است که گفتم! پوشیدن فقط چادر مشکی ساده بدعت است! خیلی از پوششها را ما در جوامع دیگر یا همین ایران خودمان میبینیم که تاریخچهشان خیلی قدیمیتر از چادر مشکی ساده است. مثل لباسهای زنهای عشایری یا پوشیدن عبا در زنهای لبنانی که اتفاقا این آخری یعنی عبا هم در این چند ساله در جامعه ما جا افتاده است اما آن اوایل نسبت به عبا هم گارد وجود داشت.
خیلیها نظرشان این است که پوشش خارج از عرف یعنی چیزی که به چشم افراد جامعه آشنا نیاید به نوعی جلب توجه است و این با اساس فلسفه حجاب در تعارض است. نظر شما چیست؟
اساسا اگر در پوشش حد و حدودی که برای آن در قرآن در نظر گرفته شده رعایت شود، حجاب کامل است و تبرج نیست. این نظر من است! اسلام حرفی از عرف و یکی شدن اجباری سلایق نگفته! حالا چرا ما آنقدر باید دایره حجاب را تنگ کنیم که کمتر کسی در آن بگنجد؟ اینکه بگذاریم هرکس بنا به ارزشها و سلیقهاش طرح و رنگ و مدل آن را انتخاب کند به عقیده من خانمهای بیشتری را تشویق به داشتن حجاب اسلامی میکند و کمتر کسی را از داشتن حجاب زده میکند.
فقط واکنشهای منفی را گفتید. احتمالا واکنش مثبت هم زیاد گرفته باشید. اینطور نیست؟
خیلی زیاد! بارها به من گفتهاند که ای کاش باز این مدل چادرها زیاد شود که ما هم سرمان کنیم. کسانی که اینطور میگویند دوست دارند در پوشش اسلامی تنوع باشد، زیبایی باشد اما خودشان نمیخواهند هزینه گذر از این مرحله را در جامعه بدهند. یا همانطور که گفتم هنوز خودشان هم باورشان نشده که در انتخاب حجاب اسلامی تنوع وجود دارد. لزوما نباید طبق سلیقه دیگران حجاب داشت. یعنی با همان نگاهها و هجمههای اولیه مشکل دارند. اما من فکر میکنم الان شرایط درباره شکل گیری این تنوع خیلی بهتر شده. مثلا در پیاده روی اربعین امسال پوشیدن همین چادرهای رنگی، طرح دار، عباهای اسلامی و... خیلی خیلی به چشمم خورد و بقیه هم خیلی به چشمشان عادی میآمد.
خانم مصطفی زاده، شما چه چیزی را در جا انداختن تنوع پوشش اسلامی بانوان در جامعه ما تسهیل کننده میدانید؟
من فکر میکنم اولین جایی که باید این تنوع را بپذیرد و آن را جا بیندازد صداوسیماست. در برنامههای سازمان ما خیلی کمتر زنانی با پوشش عشایری یا مازنی یا سایر پوششهایی میبینیم که در کشور ما به وفور یافت میشود و در تریبونهای رسمی نمایش داده نمیشوند. نباید فقط چادر مشکی به پوشش معیار در جامعه ما تبدیل شود و در این میان تنوع و انتخاب زنان محجبه در عرف نادیده گرفته شود. بعد از آن به نظرم استفاده از پوششهای متنوع با رعایت حد و حدود اسلامی توسط خانمهای محجبهای که آنها را میپسندند در قسمتهای مختلف جامعه مهم است. به طوری که چشمها به این تنوع عادت کنند. درحال حاضر من خیلی از تولیدیهای حجاب را میبینم که لباسهای مختلف مثل همین چادرهای من را تولید و عرضه میکنند. خب این یعنی تقاضا برای این پوششها زیاد شده است و این مرا خیلی خوشحال میکند. در نمایشگاههای حجاب هم استقبال خوبی از برندهای حجاب اسلامی که فقط به چادر مشکی ساده اکتفا نمیکنند میشود، اگر اینها از سوی رسانههای رسمی هم حمایت بشوند، مسئله تنوع پوشش اسلامی در جامعه ما به یک سطح مطلوبی خواهد رسید. در خانواده من دیگر کلا چادر، چادر رنگی و شاد و طرحدار است و دخترهایم همینها را چادر میدانند. علاوه بر این، حجاب، در ذهنشان امری تعبدیست که زیبا و دوست داشتنی هم هست. حداقل من حجاب را اینطوری فهم کردهام.