هان اى آتش! كشندگان حسين را از روى زمين برچين! و آن درياى آتش، آن فرومايگان را بى درنگ بسان باز شكارى برمى چيند ...
کد خبر: ۴۹۳۱۴
از پيامبر گرامى(ص) آورده اند كه فرمود: هنگامى
كه روز رستاخيز فرا مى رسد، دخت فرزانه ام، فاطمه عليها السّلام، در
ميان گروهى از بانوان بهشتى وارد صحراى محشر مى گردد و با آمدن آن حضرت،
ندا مى رسد كه: هان اى فاطمه! به بهشت پرطراوت و زيباى خدا در آييد! امّا
او پاسخ مى دهد: بار خدايا! به بهشت پر طراوت و پر نعمت وارد نخواهم شد،
تا بدانم پس از من با فرزند ارجمندم، حسين عليه السّلام، چه كردند؟
آن
گاه ندا مى رسد كه: هان اى دخت سرفراز پيامبر! بنگر! و او نگاه مى كند
كه حسين عليه السّلام را با قامتى برافراشته و بدون سر مى بيند؛ و با ديدن
آن منظره تكاندهنده و جانسوز فرياد برمى آورد؛ و با فرياد او، من نيز
ناله سر مى دهم و فرشتگان نيز پس از ناله جانسوز ما، شيون و فرياد سر مى
دهند! سپس دخت سرفرازم ندا مى دهد كه: هان اى پسرم! فرزندم! حسين جان! به
كدامين گناه، بيداد پيشگان با تو چنين كردند؟
پيامبر گرامى در ادامه
بيان مى افزايد: آن گاه خداى دادگر به خاطر ستمى كه بر ما رفته است،
خشمگين مى گردد و به آتش سهمگينى كه «هبهب» نام دارد و هزار سال بر آن
دميده شده و از شدت حرارت و سوزانندگى به سياهى گراييده و در آن آسايش و
نشاطى نيست و اندوه و عذاب دردانگيز آن پايان ناپذير است، آرى، به آن آتش
فرمان مى رسد كه:
هان اى آتش! كشندگان حسين را از روى زمين برچين!
و آن درياى آتش، آن فرومايگان را بى درنگ بسان باز شكارى برمى چيند و در
كام خويش مى گيرد و نعره و فريادى سهمگين بر مى آورد كه از ميان خروش و
فرياد مرگبار آن، صداى آن تيره بختان دوزخى بر مى خيزد كه با زبانى گويا و
صدايى رسا مى گويند:
پروردگارا! چرا ما را پيش از بت پرستان در خور اين آتش شعله ور و سهمگين ساختى؟ «يا ربّنا! بما اوجبت لنا النار قبل عبدة الاوثان؟» ندا مى رسد: بدان جهت كه آن كسى كه مى داند، بسان كسى نيست كه نمى داند! «إنّ من علم ليس كمن لم يعلم»