به گزارش ایران اکونومیست, روزنامه هاآرتص می نویسد: برای تماشای آنچه ممکن است در روابط میان اسراییل و فلسطین در سال آینده رخ دهد، نیاز به یک گوی بلورین نیست. جان کری وزیر جسور امور خارجه ایالات متحده، مصمم است که تا بهار و تابستان سال ۲۰۱۴ به یک توافقنامه دایمی در این زمینه دست پیدا کند.
اما با تردیدهای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل، و محمود عباس، رییس حکومت خودگردان فلسطین امکان دستیابی به یک سازش دایمی غیر ممکن به نظر میرسد و این روند دیر یا زود به بنبست خواهد رسید.
این مساله که امریکاییها پیشنهادی ارایه کنند که اسراییلیها و فلسطینیها را در موقعیتی بحرانی برای تصمیمگیری قرار دهد، کاملا امکانپذیر است. اما در هر صورت هر دو رهبر از پذیرش حقیقت فرار خواهند کرد و نتیجهای که در انتظار آن هستیم به یک بحران جدی منجر خواهد شد. احتمال کمی وجود دارد که در سالهای آینده، جان کری به عنوان وزیر سابق امور خارجه امریکا، برنده جایزه صلح نوبل شود. احتمال اینکه از او به عنوان متهم یاد شود، بسیار بیشتر خواهد بود.
برای تماشای آنچه احتمالا در سال آینده با توسعه روابط بین ایالات متحده و ایران رخ خواهد داد، نیز نیازی به یک گوی بلورین نیست. از یکسو در واشنگتن همه تمایل دارند تا تهران روحانی را مانند یک پکن جدید ببینند: گشایش، گفت و گو و اعتدال همراه با دیپلماسی جذاب پینگ پنگ. از سوی دیگر در تهران همه تمایل دارند تا واشنگتنِ اوباما را همانگونه ببینند که واشنگتنِ کلینتون بود: کسی که به کره شمالی اجازه داد به انرژی هستهای دست پیدا کند. بنابراین امریکاییها به توافقی نوشته یا نانوشته دست پیدا میکنند که برای هر دو طرف مناسب خواهد بود.
امریکا با یک ایران خوشحال و راضی که پیشرفت در برنامه هستهایاش پیچیده، تدریجی و بدون سرپیچی است، مواجه میشود، و ایران با یک امریکای مهربان که به این کشور اجازه داده تا با کمی تاخیر به یک قدرت هستهای تهدیدآمیز تبدیل شود. تنها صهیون هیچ نجاتدهندهای نخواهد داشت. بدینترتیب اسراییل در مسیر تبدیل شدن به یک تایوان خشمگین، با وضعیتی دشوار مواجه خواهد شد: یا به شکست شرمآور در مقابل ایران اعتراف کرده یا به این کشور حمله کند که در اینصورت جهان او را به چشم یک دیوانه نگاه خواهد کرد.
درست است، شگفتیها همواره امکانپذیر است. شاید جان کری در آخرین لحظه، این چارچوب دیپلماتیک آرمانگرا را با یک نگاه واقعگرایانه، تغییر و بهبود بخشد. شاید در آخرین لحظه، تهران مرتکب اشتباهاتی شود که واشنگتن را از توهم خارج کرده و قاطعانه در برابر ایران بایستد. اما در حال حاضر اسراییل در وضعیت بدی قرار دارد: از یکسو در معرض تهدید از سوی فلسطین است و از طرف دیگر در معرض تهدید از سوی ایران. اسراییل، هم زمان در هر دو جبهه دیپلماتیک و استراتژیک در حال شکست خوردن است. دولت صهیونیسم در حالی که از خورشید طلایی پاییز در ماه اکتبر لذت میبرد، در یک وضعیت دیپلماتیک- استراتژیک خطرناک، در آستانه نابودی قرار دارد.
یک دهه قبل، زمانی که اسراییل در وضعیتی بحرانی قرار داشت، وارد عمل شد و نیروهای خود را از غزه خارج کرد. این گام جسورانهی اسراییل - با هدف منحرف کردن خطر انزوای شدید بینالمللی- همه چیز را تغییر و این کشور را نجات داد. در حال حاضر مشکل مضاعف شده و بنابراین، اقدامات نیز باید مضاعف و چهار برابر شود. حقیقت این است که آنچه نتانیاهو همواره در سخنان خود تکرار میکند کافی نیست. عدالتی که او مدعی آن است و مدام پشت درهای بسته میماند، نیز کافی نیست. طرح بلندپروازانه «توقف در برابر توقف» مورد نیاز است.
توقف کامل ساخت و ساز در شهرکهای یهودینشین که پشت مرزها قرار دارند، توقف کامل سانتریفیوژهای در حال چرخش، توقف کامل سرمایهگذاری در شهرکسازی اسراییل و توقف کامل برنامه هستهای ایران. هریک از این تعلیقها که برای ایجاد یک خط قرمز مشخص ضروری است، از سوی طرفین باید اجرا شود و اجرای همزمان آنها منجر به نتیجه خواهد شد.
این امر، مشروعیت و توجه بینالمللی را به اسراییل بازگردانده و تهدیدهایی را که یک دولت دوملیتی و یک ایرانِ هستهای در پی دارد، از بین میبرد.
افکار نیوز