روزنامه دنیای اقتصاد در ادامه نوشت: احتمالا تیترهایی مشابه عنوان این مطلب را زیاد خواندهاید؛ اما واقعیت همین است و گریزی از آن وجود ندارد؛ سندش هم اینکه همین آقای کینگزلی کومان، اهل فرانسه در مدرسه فوتبال پاریسنژرمن تربیت شده، اما درحالیکه تیم پاریسی با جدیت مشغول خرید ستارههای ریز و درشت بوده، به حال خودش رها شد. کومان رفت تا در حساسترین لحظه ممکن، چاقو را در قلب رویاهای مالک پاریس فرو کند. حکایت یار در خانه یا آب در کوزه همین است!
* بازی دو تیم نمایش نزدیکی بود. اگرچه بایرن تسلط بیشتری بر توپ و میدان داشت، اما موقعیتهای تیم فرانسوی خطرناکتر به نظر میرسید. در این میان بدون تردید رکن اصلی موفقیت مونیخ، مقاومت مانوئل نویر بود. دروازهبان اصلی تیمملی آلمان در این بازی در چند نوبت مهار استثنایی داشت و البته استفاده ویژه او از پاهایش باعث شد برخی به نویر لقب «هشتپا» بدهند! دبل سیو او روی فرصت نیمار، واکنش دیدنیاش مقابل مارکینیوش و حتی عکسالعمل عالیاش روی ضربه امباپه که در آفساید هم قرار داشت، نویر را به مرد اول فینال تبدیل کرد.
* دیروز رسانههای جهان مانور گستردهای روی اختلاف هزینههای دو باشگاه دادند. این مساله بیهوده نیست. کافی است تنها به یاد بیاورید که نیمار و امباپه از تمام تیم بایرنمونیخ گرانتر بودند. با این همه اما ناصرالخلیفی، مالک قطری پاریسنژرمن واکنشی معقول و متمدنانه به شکست تیمش نشان داد: «ما بسیار غمگین هستیم اما چیزهایی که در طول این فصل به دست آوردیم را فراموش نخواهیم کرد. ما برای قهرمانی در این مسابقات به چیزهای کوچک دیگری هم نیاز داریم. این اولین فینال ما بود درحالیکه بایرن این اتفاق را ۱۱ بار تجربه کرده است.»
* یک درس دیگر؛ در شرایطی که بسیاری از اهالی فوتبال در ایران عادت دارند هر اتفاقی را به چشم «مانع» ببینند و در مورد کرونا هم چنین کردند، سرمربی بایرنمونیخ بعد از قهرمانی در اروپا، شیوع ویروس تاجدار را عاملی در جهت بهتر شدن بایرن توصیف کرد. هانس دیتر فلیک گفت: «وقتی ما در ماه نوامبر (آبان) کارمان را در بایرنمونیخ شروع کردیم، اوضاع خوب نبود، اما ما بهترین استفاده ممکن را از همه چیز از جمله وقفه به وجود آمده به علت شیوع کرونا کردیم.»
* و البته یک نکته دیگر؛ بعد از شکست پاریسنژرمن برخی هواداران المپیک مارسی به خیابانهای فرانسه ریختند و بدون در نظر گرفتن محدودیتهای کرونایی شادی کردند. مارسی رقیب پاریس است و طبعا آنها دوست نداشتند حریف سنتیشان یک کامیابی مهم بینالمللی را تجربه کند. این احساس، همه جای دنیا وجود دارد؛ بین یونایتدیها و لیورپولیها، میلانیها و اینتریها و بارساییها و رئالیها. فقط در ایران است که به زور میخواهیم تیمهای باشگاهی را هم «ملی» جا بزنیم و هواداران را وادار کنیم برای موفقیت رقیب سنتیشان در آسیا دست به دعا برداند. آقا رها کنید این کلیشههای سنتی را.