به گزارش ایران اکونومیست: هم عقل و هم دین تایید می کنند و تاکید دارند که انسان موجودی اجتماعی است و رشد و تکامل آن در اجتماع ممکن است. به همین دلیل بسياري از اهداف و نيازهاي ديني و دنيوي انسان با كمك ديگران حاصل مي گردند و بدون معاشرت و در آميختن با ديگران بدست نمي آيند. پس آنچه با معاشرت با ديگران به دست مي آيد با گوشه گيري و عزلت گزيني از دست مي رود و طبيعي است كه از دست دادن آن منافع، از جمله زيانها و آفات عزلت و گوشه گيري است.
به نقل از مهر:معاشرت با ديگران فواید و آثار تربیتی و شخصیتی بی شماری دارد که اگر انسان در بلندمدت از آن محروم شود رشد و تکاملش بدون شک دچار مشکل می شود. این امر در مورد انسانهایی که به طور خاص از جامعه جدا مانده اند دیده شده است. این افراد حتی در نوع خوردن و پوشش بیشتر شبیه حیوانات شده اند و در نهایت با ورود به اجتماع انسانی حتی نتوانسته اند خود را سازگار کنند و بقایشان هم دچار خدشه شده است.
یکی از اولین آثار تربیتی معاشرت با دیگران آموختن و آموزش است كه اهميت آن براي همه روشن است و بدون معاشرت و در آميختن با مردم حاصل نمي گردد. كسي كه عزلت مي گزيند و انزوا اختيار مي كند از وظيفه مهم تعليم و تعلم باز مي ماند و مسلما اگر انسان با گوشه گيري از فراگيري علوم ديني و دنيايي باز ماند و احكام دينش را فرا نگرفت،به زبان و خسران غير قابل جبراني مبتلا گرديده است.
فایده دیگر معاشرت بهره وري از ديگران و بهره رساني است. طبيعي است كه بهره بردن از مردم با كسب و تجارت و تعامل با آنان حاصل مي گردد و اين مهم ميسر نيست جز با معاشرت با مردم و كسي كه مي خواهد از ديگران استفاده برد بايد انزوا طلبي را ترك كند و براي ارتباط و معاشرت با مردم تلاش كند.البته تلاش و كار او بايد در راستاي خواست خداوند انجام گيرد.
نفع و بهره رساني به ديگران به اين است كه شخص با مال و جسم و فكر خود به ديگران بهره رساند و نيازهاي آنان را رفع كند.به واقع قيام براي رفع نيازهاي مردم داراي ثواب است و اين بدون مخالطه و در آميختن با مردم حاصل نمي گردد. كسي كه بتواند باري از دوش مردم بردارد و در پي رفع مشكلات آنان برآيد به فضيلت بزرگي نايل شده است و اين مهم با انزوا خواهي حاصل نمي گردد. انسان در انزوا تنها مي تواند به عبادت فردي و انجام كارهاي شخصي برسد.
تاديب و تربيت پذيري هم از دیگر آثار معاشرت است که به معنای كوشش و تلاش براي علاج و تحمل خوي هاي ناشايست مردم و سعي در تحمل اخلاق ناشايست مردمان و تحمل آزارهاي آنان، جهت سركوبي نفس و پايمال ساختن شهوات و خواسته ها است. اين امر تنها در پرتو معاشرت و آميزش با مردم حاصل مي گردد.براي كسي كه به تهذيب نفس و خود سازي نپرداخته است و نمي تواند با رعايت حدود شرعي شهواتش را كنترل كند معاشرت سازنده با مرم بهتر از انزوا طلبي و گوشه گيري است.
رفاقت و انس با ديگران هم در معاشرت ممکن است. البته بايد از رفاقت و انسي كه به حرام مي انجامد دوري گزيد و موانست و دوستي بر اساس خواست خداوند و دستور شرع انجام گيرد. بايد به دنبال همنشيني بود كه مجالست او موجب بالارفتن كمال و دانش انسان مي شود،نه اينكه موجب تضييع وقت و به هدر دادن استعدادهاي مادي و معنوي شود.چه اينكه دوست و رفيق نقش مهمي در نايل گشتن انسان به سعادت و كمال و يا شقاوت و بدبختي دارد،از اين جهت بايد در انتخاب او نهايت دقت و مواظبت را داشت.
پيامبر(ص) مي فرمايند؛انسان بر دين دوستش هست،پس هر يك از شما بنگرد با چه كسي دوست مي شود. لقمان در اهميت همنشيني با علما و دانشمندان به فرزند خود مي گويد؛ فرزندم با علما همنشين شو و در برابر شان زانوان تواضع بر زمين نه،همانا قلبها با حكمت زنده مي شوند،چنانكه زمين مرده با قطرات باران زنده مي گردد.
سود بردن از تجربه دیگران هم از معاشرت و همنشيني و همراهي با مردم حاصل مي گردد. چون انسان بر حالات، افكار و اعمال مردم واقف مي شود و پس از آگاهي از كردار آنها و افت و خيزهايي كه در مجاري زندگي دارند براي خود توشه اي جهت پيمودن مسير صحيح زندگي بر مي گزيند. مسلما عقل غريزي به تنهايي در فهم مصالح ديني و دنيايي كافي نيست و تجربه آن را كمك مي كند و در برابر به كسي كه تجربه نيندوخته،گوشه گيري و انزوا سود نمي رساند.
در نتيجه مي توان گفت كه با آنکه نمي توان به طور كلي عزلت و گوشه گيري هدفمند، موعدی و موقت را نفي كرد، اما به طور كلي مطلوب در معاشرت و در آميختگي با ديگران است. البته توازن بین هر دو به روحيه و حالات هر فرد و حالات و روحيه همنشين او و انگيزه دوستي و معاشرت بستگی دارد. بنابر اين انسان در هر حال بايد اعتدال بين گوشه گيري و معاشرت با مردم را رعايت كند.