گرچه میزان آسیبی که بیماری عالم گیر کرونا به جهان وارد کرده است دور از ذهن است، فرصتی استثنایی پدید آمده است!
در حال حاضر، یک سوال بزرگ در انتظار پاسخ است. موضوع چگونه رونق بخشیدن دوباره به اقتصاد نیست. خوشبختانه پاسخ این سوال را می دانیم. بارها، فرایند مدیریت بهبود شرایط اقتصادی را تجربه کرده ایم. سوال اصلی که باید پاسخی برای آن بیابیم این است: آیا قرار است جهان را به نقطه پیش از ورود ویروس کرونا بازگردانیم؟ یا آن که می خواهیم طرحی نو دراندازیم؟ تصمیم با ما است.
بدون شک، جهان پیش از کرونا جهان خوبی نبود. پیش از آن که ویروس کرونا، خبر اول تمام رسانه ها شود، فریاد و فغان جهان و هشدارها در مورد به وقوع پیوستن آینده ای اسفناک به گوش می رسید. به نوعی گویی در حال روزشماری برای رسیدن به لحظه ای بودیم که تغییر اقلیم، امکان حیات را از ما برباید؛ لحظه ای به بیکاری گسترده ای که زاییده هوش مصنوعی بود بیاندیشید؛ به این که تمرکز ثروت رفته رفته فاجعه میآفرید. به یکدیگر گوشزد می کردیم که این دهه، آخرین شانس ما است. با به پایان رسیدن این دهه، تمام تلاشهای ما بی فایده خواهد بود و کمکی به نجات کره زمین نخواهد کرد.
آیا باز هم باید به همان جهان بازگردیم؟ انتخاب با ما است.
ویروس کرونا ناگهان تمام محاسبات جهان را برهم زد. فرصت هایی پدید آورد که پیشتر هرگز اثری از آنها نبود. ناگهان گویی همه به لحظه تولد، یعنی زمانی که هیچ محتوای ذهنی نداشتیم، بازگشتیم. حال می توانیم در هر جهتی که دلخواه ما است پیش رویم. چه آزادی اختیار فوق العاده ای!
پیش از راه اندازی دوباره موتور اقتصاد، ابتدا باید به توافق برسیم که خواستار چه نوع اقتصادی هستیم. مهم ترین نکته این است که اقتصاد یک ابزار است. راه را برای رسیدن به اهدافی که در سر داریم هموار می سازد. نباید آن را تله مرگ بدانیم که توسط یک نیروی برتر الهی برای مجازات بشر طراحی شده است. فراموش نکنید که اقتصاد، ابزاری ساخته دست خود ما است. باید آنقدر آن را طراحی و بازطراحی کنیم تا بتوانیم بیشترین خوشبختی جمعی را پدید آوریم.
اگر احساس کردیم ما را به جایی که می خواهیم نمی برد، باید به نرم افزار یا سخت افزاری که برای آن به کار برده ایم شک کنیم. تنها کاری که باید انجام دهیم "تعمیر" آن است. نباید بهانه بیاوریم که "متاسفانه با چنین نرم افزار یا سخت افزاری نمی توانیم به اهداف خود دست یابیم". اگر بخواهیم به جهانی بدون انتشار کربن برسیم، باید سخت افزار و نرم افزار درست برای آن تعبیه کنیم. اگر خواستار جهانی بدون بیکاری هستیم، باید همین کار را انجام دهیم. اگر جهانی بدون تمرکز ثروت می خواهیم، باز هم چاره همین است. در هر حال، نیازمند نرم افزار و سخت افزاری مناسب هستیم. قدرت در دستان ما است. کافی است انسان بخواهد کاری انجام دهد و روی آن تمرکز کند. هیچ چیز برای بشر غیرممکن نخواهد بود.
خبر خوش این است که ویروس کرونا به ما بی نهایت فرصت برای شروعی تازه داده است. می توانیم سخت افزار و نرم افزار خود را با آزادی کامل طراحی کنیم.
بازطراحی پسا-کرونا باید با اشراف به مسائل اجتماعی و زیست محیطی صورت گیرد:
یک تصمیم ساده جهانی می تواند کمک چشمگیری نماید: دستورالعملی شفاف که نخواهیم به نقطه ای که از آن آمده ایم بازگردیم. ما نمی خواهیم به نام بهبود اوضاع، دوباره به درون همان چاله بزرگ بپریم.
حتی نباید آن را برنامه "بهبود" اقتصاد بنامیم.
برای شفاف سازی هدف خود می توانیم آن را برنامه "بازسازی" بنامیم. کسب و کارهایی برای این بازسازی ساخته خواهد شد. نقطه شروع برنامه بازسازی پسا-کرونا باید شناخت تمام دغدغه های اجتماعی و محیط زیستی بوده و این خودآگاهی در تمام تصمیم گیری ها لحاظ شود. دولت ها باید قول دهند حتی یک دلار به کسی ندهند مگر آن که مطمئن باشند آن یک دلار، در مقایسه با دیگر گزینه ها، بیشترین مزایای اجتماعی و محیط زیستی را برای جامعه به ارمغان خواهد آورد. تمام اقدامات بازسازی باید منجر به خلق اقتصادی شود که به مسائل اجتماعی، اقتصادی، و محیط زیستی هر کشور خاص و هم چنین کل جهان، واقف است.
وقت طلایی فرا رسیده است!
باید همین لحظه که در اوج بحران قرار داریم، طراحی را آغاز کنیم. پس از بحران، همان ایده ها و نمونه های همیشگی "نجات مالی" از راه می رسند. ممکن است برای بی فایده نشان دادن طرح های جدید، استدلالهای زیادی شده و این طرح ها را سیاستی بی اساس خطاب کنند (زمانی که پیشنهاد دادیم می توان بازی های المپیک را به شکل کسب و کار اجتماعی طراحی کرد، مخالفان همین استدلال ها را مطرح کردند. حال، المپیک 2024 پاریس درست به همین شیوه طراحی شده است و بسیار هیجان آور است). همه باید پیش از یورش ایده های تاریخ گذشته، آماده شویم؛ وقت را از دست ندهید!
کسب و کار اجتماعی:
در این طرح بازسازی جامع، پیشنهاد می کنم نقش اصلی را به نوع جدیدی از کسب و کار به نام کسب و کار اجتماعی بسپاریم. این کسب و کار صرفاً برای حل مشکلات مردم طراحی شده است، بدون آن که کمترین سودی به جیب سرمایه گذاران برود و صرفاً باید سرمایه اولیه آنها تامین شود. پس از جبران سرمایه اولیه، تمام سود به دست آمده مجدداً به آن کسب و کار تزریق خواهد شد.
دولت ها فرصت بیشتر برای در اولویت قراردادن، گشودن فضا و ترغیب کسب و کار اجتماعی دارند تا مسئولیت بازطراحی بزرگ را به نحو احسن انجام دهند. در عین حال، دولت ها نباید انتظار داشته باشند کسب و کارهای اجتماعی همه جا در زمان و در حدی که نیاز است، ظاهر شود.
دولت ها نباید دست روی دست بگذارند بلکه اگر در جایی کسب و کار اجتماعی هنوز شتاب لازم را نگرفته است، باید برنامه های سابق خود برای مثال رسیدگی به تهیدستان و بیکاران از طریق برنامه های رفاهی قدیمی، ارائه خدمات سلامت، احیای تمام خدمات مدنی ضروری و حمایت از انواع کسب و کارها را شروع کنند.
برای تسریع ورود کسب و کارهای اجتماعی، دولت ها می توانند صندوق سرمایه خطرپذیر را خلق کرده، بخش خصوصی، بنیادها، موسسات مالی، صندوق های سرمایه گذاری را پرورش داده تا صندوق سرمایه خطرپذیر کسب و کار اجتماعی را ایجاد نموده، شرکت های سنتی را ترغیب نمایند که خود به یک کسب و کار اجتماعی تبدیل شده یا وارد شراکت با کسب و کار اجتماعی شوند، بنگاه های تجاری و تمام کسب و کارها ترغیب شوند کسب و کار اجتماعی خاص خود را داشته یا کسب و کارهای اجتماعی به صورت سرمایه گذاری مشترک، با شرکای کسب و کار اجتماعی، ایجاد شود.
تحت برنامه بازسازی، دولت ها می توانند کسب و کارهای اجتماعی را تامین مالی نمایند که شرکت ها را خریداری نمایند و با شرکت های نیازمند همکاری نموده و آنها را به کسب و کار اجتماعی بدل سازند. بانک مرکزی می تواند به کسب و کارهای اجتماعی، مانند دیگر کسب و کارها، اجازه دهد از موسسات مالی، بودجه کسب کرده تا در بازار سهام سرمایه گذاری نمایند.
طی فرایند بازسازی، فرصت های زیادی پدید می آید؛ شاکله دولت ها باید تا حد ممکن متشکل از نقش آفرینان کسب و کار اجتماعی باشد.
سرمایه گذاران کسب و کار اجتماعی چه کسانی هستند؟
سرمایه گذاران کسب و کار اجتماعی چه کسانی هستند؟ آنها را کجا می توان یافت؟
آنها در همه جا هستند. ما آنها را نمی بینیم زیرا درکتاب های اقتصاد موجود نامی از آنها برده نشده است. در نتیجه، عادت به دیدن آنها نداریم. اخیرا در کلاس های اقتصاد شاهد بحث هایی پیرامون موضوعاتی چون کسب و کار اجتماعی، کارآفرینی اجتماعی، سرمایه گذار تاثیری، سازمان های غیرانتفاعی و غیره بوده ایم که به لطف تحسین جهانیان از بانک گرامین و اعتبار خرد، مطرح شده اند.
مادامی که اقتصاد، علمی برای بیشینه سازی سود باشد، نمی توانیم برای برنامه بازسازی که مبتنی بر شناخت مسائل اجتماعی و محیط زیستی است، کاملا به آن تکیه نماییم. استراتژی اصلی باید بزرگ تر کردن سهم کسب و کار اجتماعی در کل اقتصاد باشد.
موفقیت کسب و کار اجتماعی زمانی به چشم می آید که نه تنها درصد بزرگتری از اقتصاد را به خود اختصاص دهد، بلکه بر تعداد کارآفرینانی که همزمان هر دو نوع کسب و کار را پیش می برند افزوده شود. این حالت نشانگر به راه افتادن اقتصادی است که به محیط زیست اهتمام دارد.
به محض آن که کارآفرینان و سرمایه گذاران کسب و کاراجتماعی در سیاست های دولت به رسمیت شناخته شوند، مشتاقانه پیش قدم شده تا نقش اجتماعی مهمی که این فرصت تاریخی می طلبد را ایفا نمایند. کارافرینان کسب و کار اجتماعی، اعضای یک اجتماع کوچک خوشنیت نیستند. این یک اکوسیستم جهانی مهم است که شرکت های چندملیتی بزرگ، صندوق های بزرگ کسب و کار اجتماعی، مدیر عاملهای با استعداد، بنیادها، صندوق های امانی با سال ها تجربه در تامین مالی و اداره کسب و کارهای اجتماعی محلی و جهانی را در بر می گیرد.
زمانی که مفهوم و تجربه کسب و کارهای اجتماعی مورد توجه دولت ها قرار گیرد، بسیاری از افرادی که شخصاً متعهد به کسب سود هستند هم خوشحال خواهند شد استعدادی که تاکنون به آن توجه نداشتند را شکوفا ساخته و تبدیل به کارآفرین موفق کسب و کار اجتماعی شده و نقش اجتماعی بسیار ارزشمندی را در زمان بحران های اجتماعی و اقتصادی نظیر بحران اقلیم، بحران بیکاری، بحران تمرکز ثروت و غیره ایفا کنند.
مردم ذاتاً کارآفرین هستند، نه جویای کار!
برنامه بازسازی باید مرزی که در دنیای کار، بین شهروندان و دولت ها وجود دارد را رفع نماید. همه بدون چون و چرا پذیرفته ایم که شهروندان صرفاً مسئول تأمین معیشت خانواده های خود و پرداخت مالیات هستند؛ و در سویی دیگر، این مسئولیت دولت (و تا حدی بخش غیر-انتفاعی) است که به مسائل جمعی نظیر مسائل اقلیمی، ایجاد شغل، ارائه خدمات سلامت و آموزش، تامین آب و غیره رسیدگی نماید. برنامه بازسازی باید این دیوار جدایی را فرو ریخته و تمام شهروندان را ترغیب نماید پیش قدم شده و استعداد خود را برای حل مشکلات اجتماعی از طریق خلق کسب و کارهای اجتماعی بروز دهند. قدرت آنها در بزرگی طرح های ایشان نیست بلکه به تعداد آنها بستگی دارد. هر طرح کوچک ضرب در یک عدد بزرگ، یک اقدام ملی حیرت انگیز خواهد شد.
یک مساله که کارآفرینان کسب و کار اجتماعی می توانند بی درنگ به سراغ آن بروند، مساله بیکاری ناشی از فروپاشی اقتصاد است. سرمایه گذاران کسب و کار اجتماعی می توانند با خلق کسب و کار اجتماعی به ایجاد شغل برای بیکاران بیاندیشند. همچنین امکان تبدیل بیکاران به کارآفرینان نیز به وجود می آید و ذات کارآفرین انسان ها بیش از پیش نمایان خواهد شد. کسب و کارهای اجتماعی می توانند با همکاری دولت، به خلق یک سیستم سلامت قوی بپردازند.
ضرورتی ندارد که سرمایه گذار کسب و کار اجتماعی یک فرد باشد. سرمایه گذاران می توانند نهادها باشند نظیر صندوق های سرمایه گذاری، بنیادها، صندوق های امانی، و شرکت های مدیریت کسب و کار اجتماعی. بسیاری از این نهادها به خوبی می دانند چطور به شیوه ای دوستانه با صاحبان سنتی شرکت ها کار کنند. از دل شرایط اضطراری و نومیدانه پسا-کرونا، فراخوانی به موقع از سوی دولت می تواند زمینه ساز فعالیت هایی شود که پیشتر ناشناخته بود. این آزمون رهبری است و مشخص می شود چطور می توان الهام بخش جهان شد تا با شیوه ای کاملاً جدید، به کمک جوانان، میانسالان، سالمندان، زن و مرد، از نو متولد شود.
جایی برای پنهان شدن نخواهیم داشت!
اگر برنامه ای که به دغدغه های اجتماعی و محیط زیست اهتمام داشته باشد طراحی نکنیم، فاجعه ای چند برابر هولناک تر از کرونا روی خواهد داد. می توانیم در خانه های خود برای فرار از کرونا ویروس پنهان شویم اما اگر چاره ای برای مسائلی که جهان را به نابودی می کشاند نیاندیشیم، هیچ پناهی برای درامان ماندن از خشم طبیعت نخواهیم یافت.
نویسنده: پروفسور محمد یونس- برنده جایزه نوبل صلح
مترجم: دکتر مهدی قربانی- دانشیار دانشگاه تهران