حال آن که بحث مبادله نفت و کالا میان ایران و روسیه طرح جدیدی نیست، از سالها پیش در حوزه روابط اقتصادی دو کشور مطرح و قرار بوده این کار تا سقف 500 هزار بشکه در روز انجام شود. در سالهای گذشته نیز این کار به شکل محدودتری اتفاق افتاده است.
اینکه اکنون به صورت کاملتر و به صورت مدون مطرح میشود، میتواند به کم اثر کردن تحریمهای امریکا کمک بیشتری کند. زیرا بخش اعظمی از تحریمهایی که امریکا پیگیری میکند، مبتنی بر تحریمهای نفتی و ممانعت از صدور نفت و دیگر منابع انرژی از ایران به کشورهای دیگر است.
در چنین شرایطی فروش نفت آن هم در حجم 500 هزار بشکه به روسیه میتواند موقعیت مناسبی را برای اقتصاد ایران فراهم کند که نه تنها به کم اثر کردن تحریمهای امریکا بینجامد بلکه اثبات کننده این باشد که کشورهایی حتی با وجود تحریمهای امریکا حاضر به همکاری با تهران هستند.
حالا اینکه در ازای صادرات این میزان نفت به روسیه ایران کالاهای استراتژیک وارد میکند و یا کالاهای متعارف و مصرفی؛ بحثی جداگانه است. اما در روسیه این ظرفیت وجود دارد که دست کم تأمین کننده بخشی از کالاهای استراتژیک مورد نیاز ایران باشد.
موضوع دیگری که این روزها رابطه ایران و روسیه را در بوته آزمایش قرار داده، خواست امریکا و اسرائیل برای همراهی روسیه با آنها با هدف خروج نیروهای ایران از سوریه است.
در چند ماه گذشته امریکا با واسطهگری اسرائیل طرحی را مطرح کرده که بر اساس آن میخواهند از طریق اعمال فشار بر روسیه ایران را مجاب کنند که فعالیت خودش را در سوریه محدود کند و حتی کاملاً نیروهای خودش را از این کشور خارج کند.
البته آنها در ازای این، پیشنهادی را هم مطرح کردهاند که امریکا تحریمهایی که در جریان بحران اوکراین علیه روسیه وضع کرده است لغو کند. برخی منابع فراتر از این گفتهاند که امریکا حاضر است حتی الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه را نیز به رسمیت بشناسد.
اما واقعیت این است که چنین معاملهای در دیدار پیش روی پوتین و ترامپ در هلسینکی به چند دلیل شکل نخواهد گرفت. دلیل نخست اختلافات متعدد ژئوپلتیکی میان روسیه و امریکا است.
وسعت و عمق اختلافات به قدری است که دو طرف نمیتوانند به سادگی به یک تفاهم بزرگ دست پیدا کنند و چنین معاملهای انجام دهند. دلیل دوم ساختار سیاسی امریکا است. ترامپ تنها شخص تعیین کننده در آن ساختار نیست.
اگر چه ترامپ تمایل دارد خودش را به عنوان یک فرد قدرتمند که توانایی انجام هر کاری از مذاکره با کره شمالی تا معامله کردن با روسها را دارد اما توانایی اینکه در داخل امریکا هم ساختار سیاسی و هم نهادهای نظامی و امنیتی را با خود همراه کند، ندارد. زیرا اینها کاملاً دیدگاهی ضد روس دارند و برداشته شدن تحریمها علیه روسیه که اغلب توسط کنگره وضع شدهاند، نیازمند رأی کنگره است که ساده به نظر نمیرسد. حال آنکه بسیاری از سناتورها حتی مخالف دیدار پوتین و ترامپ بودند. اینها واقعیتهایی نیستند که از نظر روسها دور مانده باشد.
در نهایت حضور ایران در سوریه به واسطه دعوت روسیه یا توافق دیگر کشورها شکل نگرفته است که حالا مخالفتشان مانع از آن باشد. ایران به واسطه دعوت دولت سوریه در این کشور حضور دارد و تا وقتی آن دعوت پا برجا است این حضور نیز ادامه دارد. بنابراین حتی توافق احتمالی روسیه با هر کشور دیگری در این مورد بی اثر است.
مجموعه این دلایل باعث میشود که بگوییم دیدار آتی رؤسای جمهوری روسیه و امریکا فارغ از تبلیغات سیاسی نه در مورد ایران و نه در مورد خود روسیه دستاورد سیاسی بزرگی نخواهد داشت.
متأسفانه آنچه در رسانهها و بخشی از نخبگان فکری و سیاسی جامعه ما درباره روابط ایران و روسیه توأم با شکاکیت بازتولید میشود چندان جایگاهی ندارد. البته که تجربه تاریخی مثبتی از روابط ایران و روسها در ذهن ایرانیان وجود ندارد، اما در حال حاضر نه ایران، ایران دوره قاجار است و نه روسیه روسیه تزاری. نظام بینالملل متحول شده است.
ایران به یک کشور باثبات و با نفوذ منطقهای بالا تبدیل شده است. روسیه هم اگرچه دیگر در جایگاه ابرقدرتی همانند اتحاد جماهیر شوروی نیست اما دارای پتانسیلهایی است که هر کشوری را به همکاری با آن ترغیب میکند.
علاوه بر این در شرایطی که رقبای منطقهای ایران از عربستان و ترکیه و حتی اسرائیل سعی میکنند روابط خودشان را با مسکو گسترش دهند مسلماً طرف ایرانی نباید با سطحی نگری به رابطه خود با روسیه نگاه کند.
شعیب بهمن کارشناس مسائل روسیه