
اجلاس گروه 7 که زمانی گروه 8 خوانده میشد با کنار رفتن روسیه، به 7 کشور تقلیل یافت و اینک با اختلاف شدیدی که امریکا در سیاست های اقتصادی و بینالمللی با دیگر اعضا پیدا کرده است، به تعبیر رئیس جمهوری فرانسه، شاید ناگزیر از موضعگیری به عنوان گروه 6 شود.
رئیس جمهوری امریکا از امضای بیانیه نهایی اجلاس امتناع کرد و کشورهای اروپایی و کانادا در مقابل تعرفههای جدید امریکا بر واردات فولاد و آلومینیوم موضعگیریهای تندی داشتند که با تهدید به مقابله بیشتر امریکا در وضع تعرفه خودرو روبهرو شد.
حملات تند و شخصی ترامپ به ترودو، پس از پایان اجلاس هم ادامه پیدا کرد تا این اجلاس را به نمایشی از شکاف و واگرایی در این گروه که بیش از 60 درصد ثروت جهان و نزدیک به 50 درصد تولید جهانی را در اختیار دارد، تبدیل کند.
فضای عمومی گروه 7 هم با عهدشکنیهای امریکا در توافق جهانی آب و هوا، توافق برجام و نفتا، دچار تشتت و سردرگمی شده است.
در مقابل، اجلاس شانگهای که زمانی با تأکید بر ملاحظات امنیتی شکل گرفت، اینک تأکید خود را بر همکاریهای اقتصادی گذاشته و از یک گروه اولیه 5 کشور به 8 کشور ارتقا یافته است. با عضویت کامل هند و پاکستان و عضویت ناظر ایران، این سازمان، اکنون، نزدیک به نیمی از جمعیت جهان و نزدیک به 20 درصد تولید جهانی (و حدود 30 درصد تولید بر اساس برابری قدرت خرید) را نمایندگی میکند و کشورهای دیگری نیز علاقهمند عضویت در آن شدهاند.
ویژگی اقتصادهایی که در این سازمان گرد هم آمدهاند، نرخ بالای رشد برخی از آنهاست. در حالی که گروه 7، با نرخ رشدهایی کمتر از نرخ رشد متوسط جهانی (2 درصد) پیش میروند، کشورهایی مثل چین و هند در گروه دوم، نرخ رشدهای نزدیک 10 درصد را در دوره طولانی بیست ساله اخیر تجربه کردهاند و چین در تولید ناخالص داخلی بر اساس برابری قدرت خرید، به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شده است.
پیشبینیهای آینده پژوهانه، خبر از جابهجایی رو به رشد جایگاه این کشورها در اقتصاد جهانی میدهد. بر عکس گروه 7، همه نشانههای رشد پایدار، همافزایی و همگرایی را در سازمان شانگهای میتوان یافت.
نکته بارز و شگفت انگیز در مقایسه این دو اجلاس، جدا از مقایسه پتانسیل رشد و دینامیزم حرکت این دو مجموعه، در محتوای گفتوگوها بود. گفتمان اجلاس کانادا، اختلاف داخلی و جنگ تجاری بود و گفتمان اجلاس چین، همکاری و گسترش تجارت و سرمایهگذاری در ابر پروژههای زیرساخت و حمل و نقل و ارتباطات جهانی.
شگفت آور این بود که رئیس جمهوری چین بهعنوان رئیس بزرگترین حزب کمونیست باقی مانده در جهان، از تجارت آزاد و رقابت جهانی و بهرهمندی همگان از جهانی شدن اقتصاد، سخن میگفت و رئیس جمهوری امریکا، بهعنوان کشوری که دیرزمانی شعار آزادسازی اقتصادی میداده است، اینک از دیوار تعرفهها دم میزند و در شیپور جنگ تجاری با رقبا و حتی همپیمانان سیاسی خود میدمد.
آقای ترامپ باید از مشاوران اقتصادی خود شنیده باشد که همه جنگهای تجاری تاریخ اقتصاد جهان، نتیجه باخت - باخت داشته است. ظاهر فریبنده سیاستهای فشار به همسایه، که در کوتاه مدت، کاهش واردات را نتیجه میکند، بلافاصله با اقدامات تلافی جویانه شرکای تجاری، به کاهش حجم تجارت و نتیجتاً تولید و درآمد همه کشورهای درگیر میانجامد.
کسری مزمن تراز تجاری امریکا، همزاد سلطه مالی و دسترسی آن به بازار سرمایه جهانی است و با نالیدن از آن و اقدامات هیجانی، حل شدنی نیست. چین در همان حال که بیشترین مازاد تجاری با امریکا (375 میلیارد دلار) را دارد، بالاترین حجم یعنی 19 درصد بدهی عمومی امریکا به یک کشور خارجی(معادل 1190 میلیارد دلار) را در شکل اوراق قرضه خزانهداری امریکا را خریداری کرده است.
اهداف کوتاه مدت و انتخاباتی آقای ترامپ در افزایش اشتغال، اگر با تشدید جنگ تجاری، بازارهای مالی را درگیر کند، بازنده نهایی آن، اقتصاد امریکا خواهد بود که از مزیت بالاتری در این بازار بهره جسته است.