همان طور كه از متن خبر يادشده برميآيد- و در صورتي كه قيمت يادشده درست يا حتي 5 درصد پايين يا بالا باشد- اولا و برخلاف اراده اعمال شده از سوي بانك مركزي، بازار ارز «تكنرخي» نشده است، ثانيا فاصله نرخ دلار در بازار آزاد هنوز 50 درصد بالاتر از نرخ اعلام شده توسط بانك مركزي است. چرا بازار ارز با حرف و فرمان تصميمسازان پولي با بياعتنايي برخورد ميكند؟ آيا همان طور كه مقامهاي دولتي ميگويند، گروههايي از افراد آنقدر قدرت سياسي، اقتصادي و تبليغاتي دارند كه ميتوانند بازار ارز را برخلاف اراده مقامهاي پولي، مالي و ارزي و سياسي آرايش دهند؟ به نظر ميرسد كساني كه اين فرضيه را قبول كنند به دلايل گوناگون شمارشان زياد نخواهد بود. چرا؟
واقعيت اين است كه در همه دهههاي پس از تاسيس بانك مركزي از سال 1339 تا امروز، دولت و بانك مركزي انحصارگر كامل در عرضه ارز به حساب ميآيند. علاوه بر اين، موسسهها، شركتها و سازمانهاي دولتي در سمت تقاضا نيز بازيگر پرقدرتي به حساب ميآيند. از سوي ديگر و با توجه به توزيع قدرت سياسي در جامعه ايراني اين احتمال را كه دولت و دستگاههاي نظارتي و سازمانهاي پرقدرت ديگر توانايي كنترل كاركرد يك گروه ناشناخته را نداشته باشند كم و اندك ميكند. بنابراين براي شناخت تلاطم و عدم تعادل در بازار ارز بايد به سمت عرضه و تقاضاي ارز در بازار رفت. تا وقتي كه اين دو نيرو در بازار به تعادل نرسند، تك نرخي شدن ارز در شرايط عدم تعادلي كنوني يك آرزوي ناكام خواهد بود. با توجه به اينكه عرضهكننده ارز مشخص است، به نظر ميرسد سمت تقاضاي ارز بايد با دقت بيشتر بررسي شود و عنصر ناشناس وارد شده به اين بازار و رفتار و حركات آن را شناخت. در حالي كه تا چند ماه پيش، تقاضاي ارز به فعالان اقتصادي دولتي، شبه دولتي و دولتي منحصر ميشد و تا اندازه زيادي قابل شناسايي و مهار بودند، در ماههاي اخير، گروه پرشماري از «خرده پاها» در سمت تقاضاي ارز خودنمايي ميكنند. اين خريداران خرده پا توانايي خريد ارز در اندازههاي بالا را ندارند، اما آنها پرشمارند و برخلاف فعالان اقتصادي و صنعتي، با احساس عمل كرده و تقاضاي خريد ارز را به ميزان قابلتوجهي افزايش دادهاند. واقعيت اين است كه اين گروه پرشمار تا زماني كه بازار ارز جذابيت درآمد آني و قابلتوجه براي آنها دارد و همچنين تا زماني كه آنها تصور ميكنند با خريد ارز از ارزش پساندازهاي خود حفاظت ميكنند از بازار خارج نخواهند شد. سخنان رييسكل بانك مركزي و ساير مقامات مبنيبر اينكه ذخاير ارزي ايران پرقدرت و نيرومند است و به هر ميزان كه در بازار تقاضا وجود داشته باشد، ارز عرضه خواهد شد، نه تنها كمكي به بيرون رفتن خريداران خردهپا نميكند، بلكه آنها را مشتاق به حضور پايدارتر خواهد كرد.
اين گروه پرشمار تنها زماني از بازار و سمت تقاضا بيرون ميروند كه بازارهاي جانشين براي حفظ ارزش پولشان را پيدا كنند. كاش دولت توضيح ميداد چرا به سخنان اقتصاددانان كه خواستار منطقي شدن نرخ سود سپردهگذاري با نرخ تورم بودند عمل نكرد تا كار از كار بگذرد؟ اكنون نيز راه كاهش تقاضاي ارز، جذابتر كردن ساير بازارها است و تا اين كار براي شهروندان محسوس و ملموس نشده باشد، بازار ارز به تعادل بلندمدت نميرسد. اگر به هر دليل، بازار ارز بر خلاف اراده دولت و بانك مركزي حركت كند و داوريها و پيشنهادها و توصيههاي اين مسوولان را بياثر كند، پيامدهاي ناشناس را مشاهده خواهيم كرد. رفتار دستوري با بازار ارز به دلايل تاريخي و جهاني شايد در كوتاهمدت موثر باشد – كه البته اين روزها خلاف آن را ميبينيم – اما در بلندمدت بايد با ابزارهاي اقتصادي از متلاطم شدن بازار ارز جلوگيري كرد. تنها راه، به تعادل رسيدن عرضه و تقاضا است و دنبال راههاي ديگر رفتن جز خستگي و فرسودگي چيزي به ارمغان نميآورد.