به گزارش ایران اکونومیست؛ طلوع شمس آقاجانی، از شاعران پیشرو معاصر مورخ 4 تیرماه 1347 و غروب شمس 17 شهریور 1402 ثبت گردید. رویا تفتی همسر شمس آقاجانی که خود شاعر است در صفحه شخصی خود خبر درگذشت او را اعلام کرد.
از من درازتر است خیابان
و دود از تو غلیظتر
و از هر چه قدم میزنم بیشتری
...
............................................... شمس آقاجانی
شمس آقاجانی از منتقدان ادبی در دهه هفتاد و از شاگردان رضا براهنی است. کتابها و آثاری با نام «سخن رمز دهان»، «مخاطب اجباری»، «درسهای ادبی»، «چرا آخرین درنا باز میگردد»، «راوی دوم شخص»، «گزارش ناگزیری» از این شاعر به یادگار مانده است.
آقاجانی در بررسی جریان شعر دهه هفتاد و اینکه چه اتفاقی افتاد که شعر دهه هفتاد تا امروز بر سر زبانها بماند و چه امری باعث شد تولد شعر دهه هفتاد ثبت شود در نشریه الکترونیکی ارغنون مصاحبه ای از او به یادگار مانده است. او درس بزرگی را به ما می آموزد و گفته است:
«هرگز درک حضور هرکسی که به شما میآموزد و با هم میآموزید را از دست ندهید.»
«حضور در هر جایی که ادبیات و تئوری ادبی در آن جا به صورت جدی جریان دارد، باید اشتیاق هرکسی باشد که در ادبیات جدی است. چرا بعضیها آن را نکتهای منفی تلقی میکنند؟ عجیب است که اخیرا دیدم در یکی از روزنامهها هم کسانی این تلقیِ خود را بر زبان آورده حقیر را به حیرت واداشتهاند! مهم این است که هر کدام از ما که در چنین کلاسهایی شرکت کردیم، چه کسب کردیم و مهمتر این که بعد از آن چگونه به کارش بستیم. پس مهم رفتار حرفهای خود ماست.
زدودن ذهنیت بدوی و کپک زده (به قول کاراکتر فیلم تحسین شده هامون) انگار اصلا کار سادهای نیست و مدعیان سطحی آوانگاردیسم و مدرنیسم را به سادگی لو میدهد. استاد شاگردی کدام است؟ آن استادی بزرگتر است که شاگرد بهتری باشد. هرگز درک حضور هرکسی که به شما میآموزد و با هم میآموزید را از دست ندهید. بقیهاش مسائل و روابط شخصی و اخلاقی است که البته در جای خود ضروری و ارزشمند است.»
بخشهایی از شعر «چرا آخرین درنا باز میگردد؟» از شمس آقاجانی را بخوانید:
با من آسوده صحبت کن
من نه شاعر بزرگی هستم
نه پادشاهی ستمگر
من پسر زنی هستم نزدیک دریا
که دریا را خوب ندید
و هر روز زیاد فکر می کنم
و وقت کمی دارم
و گرفتاری های فراوانی
آسوده حرف بزن!
حیف بودی و صد حیف و هزار افسوس
حیف بودی و صد حیف و هزار افسوس