جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 26 - ۱۶ شوال ۱۴۴۵
۲۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۱

از «عینک آفتابی» رشیدپور تا «خندوانه» رامبد جوان

از مزایای گسترش شبکه‌های تلویزیونی امکان استفاده همزمان از همه برنامه‌سازان مدعی است و آنتن تلویزیون و کنداکتور کلی سیما آنچنان وسعت یافته که اگر می‌توان از بهترین برنامه‌سازان تا بدترین برنامه‌سازان را در یک قاب دید و به قضاوت نشست؛ اتفاقی که اگر قرار باشد برایش مصادیقی در نظر گرفت باید به دو برنامه «خندوانه» و عینک آفتابی اشاره مستقیمی داشت و به تاثیر برنامه‌سازان در گسترش یا کاهش میزان مخاطبان تلویزیون نگاهی دقیق‌تر داشت.
کد خبر: ۶۰۹۰۸
به گزارش «تابناک»، شبکه‌های تازه تلویزیون آهسته آهسته به سمت تولید برنامه می‌روند و شبکه «نسیم» در میان شبکه‌های تازه سیما در تولید برنامه فعال‌تر عمل کرده و موفق شده تا بخشی از مخاطبانی که به عنوان جامعه هدفش تعریف شده بود، به سمت خود جذب کند و می‌توان گفت موفق‌تر از ارزیابی‌های اولیه ظاهر شده که بخش مهمی از این موفقیت به تزریق بودجه و تولید برنامه در این شبکه بازمی‌گردد. با این حال شبکه‌های تازه از جمله شبکه نسیم کارکردهای دیگری نیز داشته‌اند و آن هم امکان ایجاد فضای رقابتی برایمدعیان برنامه‌‌سازی است.

در گذشته به واسطه محدود بودن تعداد شبکه‌ها و کنداکتور، این رقابت شکل نمی‌گرفت اما حالا عرض و طول تلویزیون آنچنان وسعت یافته که اساساً اگر تمام مجری‌ها و برنامه‌سازهای تلویزیون نیز مشغول باشند، همچنان جایی در کنداکتور شبکه‌های مختلف و به خصوص شبکه‌های تازه نفسی چون نسیم برای ایده‌های تازه و برنامه‌سازهای تازه وجود دارد. در چنین فضایی امکان درک بهتر کیفیت برنامه‌های تلویزیون و بهره برداری بهتر از نگاه مقایسه‌ای نیز وجود دارد.


با همین نگاه می‌توان دو برنامه «عینک آفتابی» و «خندوانه» را تماشا کرد و کیفیت نازل و کیفیت بالای قابل قبول برنامه دیگر را قیاس کرد و به این درک رسید که در بهبود جایگاه تلویزیون برنامه‌سازان چه نقس پررنگی دارند و در بسیاری از اوقات حتی موثرتر از مدیران تلویزیون عمل می‌کنند، چرا که آنچه برای تولید عرضه می‌شود ایده‌ای با شکل اولیه است اما آنچه در مسیر اجرای این ایده رخ می‌دهد در اختیار برنامه‌سازان است و طبیعتاً برنامه‌ واجد یا فاقد اصول حرفه‌ای گری به شدت در گسترش یا ریزش مخاطب تاثیرگذار خواهد بود.

این دو برنامه علی رغم آنکه فضای متفاوتی دارند اما از یک ویژگی مشترک برخوردارند و آنها هم وام گرفتن از ایده‌هایی است که پیش از این در برنامه‌های انگلیسی زبان مشهور مورد بهره برداری قرار گرفته و شاید گرته برداری از این ایده‌ها چندان اشکالی نیز نداشته باشد، مشروط به آنکه ایده‌هایی مورد بازآفرینی در برنامه‌های اینچنینی قرار گیرند که نسبت حداقلی با فرهنگ، روحیات و اخلاق ایرانی داشته باشند و به عبارت ساده‌تر برای مخاطب به عنوان بخشی از یک تاک شو یا برنامه آیتمیِ «ایرانی» قابل هضم باشند و بتوان فلسفه‌ای برایشان در نظر گرفت.

رامبد جوان که مشخصاً در تولید «خندوانه» از برنامه جیمی فالون گرته برداری‌هایی کرده، توانسته روح ایرانی را در این برنامه بدمد و مخاطب با تماشای این برنامه تصور نمی‌کند یک برنامه آمریکایی را می‌بیند که آنچه در آن رخ می‌دهد ربطی به روحیات ایرانی ندارد. این کارگردان و مجری پرسابقه در این برنامه همچنان تا ایده آل مورد انتظار فاصله دارد اما بی‌شک به هدف‌گذاری صورت پذیرفته پیرامون گسترش شادی در فضای عمومی از این دریچه دست یافته و مخاطبان برنامه‌اش نیز رو به فزونی است.

رضا رشیدپور نیز که روزگاری در تلویزیون غایب بود و پس از انتخابات اخیر به تلویزیون بازگشت، برنامه «عینک آفتابی» را تولید می‌کند که دقیقاً نقطه معکوس «خندوانه» در نمودار کیفی است؛ برنامه‌ای که عملاً تلاشی برای تکرار برنامه «ساعت خوش» البته با افت کیفیت قابل توجه است و متاسفانه فاقد حداقل استانداردهای کیفی است. با این حال تنها نقطه ضعف «عینک آفتابی»، آیتم‌های ضعیف طنز که فاقد حداقل بار کمیک هستند، نبوده و این برنامه در نوع خود یک پدیده است.


بخش دیگر این برنامه که بر روی آن تاکید می‌شود، مسابقه تشابه چهره با بازیگران یا فوتبالیست‌های مشهور است. در واقع اگر شما شبیه رضا داوودنژاد یا محمدرضا شریفی نیا و یا هر چهره دیگری باشید، در این مسابقه شرکت می‌کنید و در صورت برنده شده و شباهت ویژه، به این برنامه دعوت می‌شوید و با شما گفت و گو می‌شود! واقعاً شبیه بودن به یک بازیگر چه ارزشی دارد که باید بابتش مسابقه گذاشت و در نهایت شبیه‌ترین‌ها به بازیگران را دعوت و با آنها گفت و گو کرد؟!

اگر چنین برنامه‌ای در آمریکا تولید شود چندان عجیب نیست اما اینکه در ایران چنین برنامه‌ عجیب و فاقد حداقل بار فلسفی روی آنتن برود و تولیدکننده‌اش هم دقیقاً شخصی باشد که تلویزیون را در طول چند سال به هر روش ممکن به توپ بسته بود و درباره کیفیت و کارکرد تلویزیون هر آنچه بلد بود بر زبان آورده بود، جای تامل دارد. شاید بازگرداندن رشیدپور به تلویزیون بزرگ‌ترین ضربه‌ای بود که به او زده شد، چرا که مشخص شد او دیگر برنامه‌ساز موفق مثلث شیشه‌ای نیست و تمام دغدغه‌اش در نهایت منجر به تولید برنامه‌ای ضعیف چون «عینک آفتابی» می‌شود.

در این میان شاید با مقایسه گذرای همین دو برنامه بتوان به یک تفسیر تازه دست یافت و آن هم نقش پررنگ برنامه سازان در افزایش یا کاهش اعتبار تلویزیون باشد و چه بسا در بسیاری از اوقات این نقش از مدیران شبکه‌های تلویزیونی نیز پررنگ‌تر می‌شود. در خارج از این دایره می‌توان به برنامه‌های دیگری نیز اشاره کرد که با تغییر سازندگانش به سرعت سقوط کرده و برنامه سینمایی «هفت» نمود عینی این اتفاق است؛ برنامه‌ای که در دوران جیرانی با سطح بسیار بالایی عرضه می‌شد و حال گروهی از سینماگران رغبتی برای گفت‌وگو با آن ندارد و به محل عرضه مونولوگ‌های تکراری مجری‌اش بدل شده است.

در چنین فضایی شاید تنها نقش موثر مدیران تلویزیون حفظ برنامه‌سازان امتحان پس داده و حذف سریع برنامه‌سازان ضعیف باشد، چرا که با حجم وسیع فعالیت‌های شبکه‌ها بعید است بتوان بر نقش حداکثری مدیران در تولید برنامه‌ها تاکید کرد و همین نوع کنترل کیفی توان افزایش اعتبار تلویزیون را خواهد داشت؛ رویکردی که البته چندان مرسوم نیست و مدیران تلویزیون به سختی حاضر به تعطیلی برنامه‌ با کیفیت پایین یا تغییر عوامل برنامه را می‌دهند و این رویکرد همواره پاشنه آشیل‌شان می‌شود.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار