با اعلام اینکه بخش کمی از جامعه صرفا از دریافت یارانه انصراف دادهاند باید اذعان کرد که دولت در دست یابی به هدف مورد نظرش مبنی بر انصراف حداقل 10 درصد جامعه از دریافت یارانه شکست خورد. تحلیل چرایی این شکست از اهمیت بسزایی برخوردار است.
پیش از هر چیز باید به خاطر داشت که عدم انصراف رفتاری طبیعی است. انسان عقلایی بیشتر را به کمتر، داشتن را به نداشتن و دریافت یارانه را به عدم دریافت ترجیح میدهد. تنها دو چیز میتواند مانع چنین رفتاری شود: یکی انگیزههای خیرخواهانه، دیگری ترس از مجازات در صورت دریافت یارانه وقتی فرد از حداقل درآمد برخوردار است. متاسفانه به شرحی که خواهد رفت دولت در هر دو بعد بد عمل کرد و نتوانست این دو انگیزه را در مقابل آن انگیزه طبیعی اول بر انگیزاند.
برای اینکه انگیزه خیرخواهانه افراد برانگیخته شود بهتر بود به جای راه اندازی سیستم ثبت نام مجدد، سیستم انصراف داوطلبانه ایجاد میشد و حول آن تبلیغات صورت میگرفت. این وضع حالت بهتری داشت و در بدترین حالت، به همین نتیجه موجود منجر میشد و هزینه کمتری را به جامعه تحمیل میکرد. در عین حال به اعتقاد اینجانب میتوانست با راهکارهایی به نتایج ملموستر و بهتری منتهی گردد. آن چیزی که افراد از این خیرخواهی منصرف میکند آنست که افراد نگران آن هستند که اگر از دریافت یارانه انصراف دهند، این مبلغ در مخارج دولت که گاه حیف و گاه میل میشود گم شود. دولت میتوانست در هنگام انصراف گزینههای کاملا شفاف و مشخصی را ایجاد کرده و از فردی که اعلام انصراف میکرد در مورد راهکار هزینهکرد سوال کند. مثلا میپرسید ترجیح شما کدام است: صرف هزینه ایمنسازی مدارس مناطق محروم؟ حملونقل عمومی شهرتان؟ سوبسید به داروهای بیماران خاص؟... . این شیوه شک و تردید افراد را به موثربودن انصرافشان کمتر میکرد. متاسفانه اگرچه اعتماد عمومی نسبت به دولت آقای روحانی هنوز بالاست، اما عدم اعتماد تاریخی نسبت به سلامت دستگاه اداری و دولتی هنوز شدید است و این امر به خوبی خود را در این قضیه نشان داده است کما اینکه بسیاری میگفتند ترجیح میدهیم خود یارانه را دریافت کرده و خود به نیازمندان برسانیم.
انگیزه دوم ترس از اظهار غیرواقعی درآمد است. مجازات جریمه سه برابری و مبنا قرارگرفتن درآمد خانوارها برای دریافت وام بانکی به شرطی میتواند موثر باشد که عده زیادی آن را باور کنند و صرفا یک اقلیتی تخلف کنند. اگر هر کس با خود بیاندیشد که اگر متخلفین زیاد شوند، تهدید مذکور بیفایده خواهد شد در این صورت ترجیح خواهد داد که جزو متخلفین شود چون میداند که دیگران نیز همین حساب و کتاب را با خود خواهند کرد. برای درک بهتر به این مثال در اقتصاد بخش عمومی توجه کنید. اگر منطقهای در مسیر سیل قرار داشته باشد دولت به مردم بگوید که اینجا خانه نسازید چرا که برق و آب نخواهم داد و در شرایط اضطراری مشمول امداد نخواهید شد، آیا این تهدید موثر میشود؟ تجربه نشان داده که موثر نیست زیرا مردم میدانند که اگر اکثریتی در این منطقه ساکن شوند دولت ناگزیر از دادن آب و برق و ارسال امداد در شرایط اضطراری است. چون همه چنین فکر میکنند عملا همه ساکن میشوند و دولت هم آب و برق و گاز را به ناچار وصل خواهد کرد.
در قضیه ثبت نام یارانه تهدید دولت عملا ناکام ماند در حالیکه دولت میتوانست به جای مواجهه با 20 میلیون خانوار و متقاعد کردن آنها با اجزای مختلف جامعه جداگانه مواجه شود و اینگونه کار را جلو میبرد. مثلا در یک اقدام اعلام میکرد که مالکین خودروهای بالای 70 میلیون به طور اتوماتیک از لیست دریافت خط خوردند. بعد مالکین خانههای بالای100 متر در منطقه 1 و 2 تهران حذف میشدند و در عین حال یارانه مذکور به شکل آشکار صرف یک اقدام نمادین مثل ایمن سازی مدارس دورافتاده میشد. چنین روشهایی شاید موثرتر از شیوه به کار گرفته شده واقع میشد.
در هر حال، دولت در برانگیختن هر دو انگیزه ناکام ماند و با شکست آشکاری مواجه شد.
می گرفت . بعضی اوقات کمی پول و مواد غذایی غنیمت گرفته از
مردم را به مادر پیرش می داد . مادرش می پرسید اینها را چه کسی
میدهد؟ سارق جوان میگفت: مردم میدهند! پیرزن میگفت: با رضایت
می دهند؟ پسر می گفت آنقدر کتکشان می زنیم تا رضایت دهند!