امروز صبح، استادی با من تماس گرفت و با خجلت تمام از من 200 هزار تومن پول قرض خواست. گفت: صفر، صفر شده ام…
این
استاد محترم که تمام زندگی اش را برای این مملکت و انقلاب اسلامی(!)
گذاشته مثل من نیست. فقط از آقایان دفاع کرده و فقط تسلیم بوده. هرگز نه
انتقادی کرده و نه ایرادی گرفته و هرگز کوچکترین اعتراضی نداشته است.
آنقدر
دلم گرفت و آنقدر حالم بد شد که به او گفتم: تو که تمام عمرت را برای
تأیید اینها و حمایت اینها قلم زده ای، باید الان لنگ 200 تومن باشی؟!
تُف
به شرف نداشته کسانی که خود را همان «اسلام» میدانند و وقتی کوچکترین
انتقادی میشنوند، خودشان و بادنجان دور قابچین هایشان، برایت خط و نشان
میکشند.
برای همین وقتی کسی از من میپرسد مساحت ایران چقدر است،
میگویم: 1 میلیون وششصد هزار کیلومتر "مکعب”. باید ضخامت کثافتی که بر روی
این زمین نشانده اند را نیز محاسبه کرد…»