شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 18 - ۹ ذی القعده ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۰۳ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۵:۵۶

ابراهيم شيباني: ساختارشكني كردم

ابراهيم شيباني را با فيلم «زهر عسل» مي‌شناسيم. فيلمي كه در سال 81 اكران شد. بعد از آن «صحنه جرم، ورود ممنوع!» را در سال ۱۳۸۴ ساخت. شيباني به عنوان كارگردان جوان سينما توانسته اسم و رسمي براي خود دست و پا كند.
کد خبر: ۳۳۰۳۳
ابراهيم شيباني را با فيلم «زهر عسل» مي‌شناسيم. فيلمي كه در سال 81 اكران شد. بعد از آن «صحنه جرم، ورود ممنوع!» را در سال ۱۳۸۴ ساخت. شيباني به عنوان كارگردان جوان سينما توانسته اسم و رسمي براي خود دست و پا كند.

او در سومين ساخته بلند سينمايي‌اش روايتي متفاوت را نمايش داده كه به گفته خودش به نوعي ساختارشكني بوده! اما فيلم او در جشنواره سي و يكم با استقبال خوبي از طرف اهالي مطبوعات و منتقدان روبه‌رو نشد. با او درباره ساخته جديد سينمايي‌اش گفت‌وگو كرديم!




فيلم شما به عنوان اولين فيلم جشنواره اكران شد. اين اتفاق براي شما مثبت بود يا منفي؟

برخلاف اينكه دوستان دفتر جشنواره معتقد بودند اين اتفاق مي‌تواند براي فيلم ما خوب باشد، اما اينطور نبود. دومين باري بود كه فيلمي از من در جشنواره فجر به نمايش در مي‌آمد شايد تجربه چنداني نداشتم. در همان زمان هم، وقتي با دوستاني كه تجربه بيشتري داشتند صحبت مي‌كردم ارزيابي‌شان برخلاف نظر دفتر جشنواره بود و مي‌گفتند اين فيلم نبايد در روز اول به نمايش درمي‌آمد.

چرا؟


به دليل نوع روايت متفاوت فيلم و اينكه معمولا در روزهاي اول و دوم، جشنواره هنوز شكل جدي به خود نگرفته بود. بايد چند روز از اكران فيلم‌ها مي‌گذشت و تماشاگران و اهالي مطبوعات با فضاي جشنواره آشناتر مي‌شدند بعد «هيچ‌كجا، هيچ‌كس» اكران مي‌شد. نه اينكه اين افراد فضاي جشنواره را نمي‌شناسند؛ بحثم سر اين است كه هر سال، فضايي بر جشنواره حاكم و نوع نگاه فيلمسازان ممكن است خيلي متفاوت از سال‌هاي گذشته باشد.

تا الان از استقبال راضي بوديد؟

با توجه به آمار فروش فيلم، از استقبال راضي‌ام اما حمايت‌هاي لازم از فيلم «هيچ‌كجا، هيچ‌كس» نشد.

فكر نمي‌كنيد اگر قرار باشد فيلمي به خودي خود مخاطب‌پسند باشد و سروصدا كند در هر ساعت و روز از جشنواره كه پخش شود مي‌تواند اين كار را انجام دهد؟

من هم همين تصور را داشتم و فكر مي‌كردم شايد بد نباشد اين اثر به‌عنوان فيلم افتتاحيه جشنواره فجر اكران شود اما همانطور كه گفتم دوستان رسانه‌‌اي مي‌‌گفتند اين فيلم براي روز اول و اكران اول مناسب نبود. البته همانطور كه پيش‌تر اشاره كردم و تجربه نشان داد، شايد نظرشان درست باشد و به زماني نياز است تا جشنواره خودش را در دوره جديد پيدا كند.

اظهارنظري درباره جابه‌جايي زمان اكران فيلم در جشنواره نداشتيد؟


به هرحال وقتي آقاي عباسيان به عنوان دبير جشنواره اعلام كرده بودند كه تغييري در روز و ساعت اكران فيلم‌ها به وجود نخواهد آمد، كاري نمي‌شد كرد.



وقتي قرار بود فيلم ابراهيم شيباني به عنوان اولين فيلم جشنواره اكران شود همه انتظار داشتند فيلمي بهتر نسبت به فيلم‌هاي قبلي شيباني ببينند. ولي چند دقيقه‌‌اي كه از فيلم گذشت به نظر مي‌‌آمد از اين فيلم راضي نبودند. فكر مي‌كنيد چرا اين نارضايتي پيش آمد؟

تا دو سوم فيلم همه به خوبي داستان را دنبال مي‌كردند ولي در دقايق پاياني يكسري اتفاقات مي‌افتد كه شايد براي تماشاگر ديگرخيلي اهميت نداشته باشد. اين اتفاق دليل دارد. زيرا مخاطب ما عادت به اين نوع از روايت فيلم ندارد و آنچه در «هيچ‌كجا، هيچ‌كس» مي‌بيند برخلاف روايت‌هاي معمولي است كه با آنها انس گرفته. به هر حال هر چيزي كه برخلاف عادت هميشگي افراد باشد هميشه با برخوردهاي متفاوتي روبه‌رو مي‌شود و ممكن است در ابتدا مورد قبول قرار نگيرد و به زماني نياز است كه براي مخاطب شناخته شود تا بتواند با آن مانوس شود.

يعني چه؟!

«هيچ‌كجا، هيچ‌كس» به لحاظ نوع قصه‌پردازي و روايت، فيلم متفاوتي در سينماي ايران است. اين فيلم برخلاف همه فيلم‌هايي است كه به ديدنشان عادت داريم. من اين عادت‌كردن را به شخصه نمي‌پسندم. سينماي ايران و مخاطب ما اين قابليت را دارد كه با انواع مختلف روايت و قصه‌پردازي آشنا شود. به همان دليلي كه ما فيلم‌هاي مختلف دنيا را مي‌بينيم، از بعضي خوشمان مي‌آيد و از بعضي خوشمان نمي‌آيد. من صرفا درباره نوع روايت حرف مي‌زنم. اصلا نمي‌خواهم بين آن فيلم‌ها و فيلم خودم مقايسه‌اي انجام بدهم فقط درباره نوع روايت در سينماي خودمان حرف مي‌زنم. من ريسك كردم و قصه‌اي را انتخاب كردم كه بر اساس قصه‌اش روايتم تغيير كرده.

فيلم ما دو قصه دارد كه كاملا خطي هستند و طول آنها به‌دنبال هم زياد بوده و من براي اينكه زمان را كم كنم اين دو قصه را به موازات هم تعريف كردم. اين براي تماشاگري كه به اين نوع روايت عادت ندارد، كمي سخت است. از آنجايي‌كه اين اثر جزو تجربه‌هاي اول است حتما ايراداتي دارد ولي قدم بزرگي در سينماي ايران برداشتم كه نوع ديگري از روايت را تجربه كنيم. من به عنوان يك فيلمساز جوان فكر مي‌كنم الان فرصت دارم گونه‌هاي مختلف سينما و روايت‌هاي متفاوت را تجربه كنم؛ هم براي خودم و هم براي تماشاگر سينماي ايران كه يك نوع سينماي ديگر را در حد و اندازه‌هاي سينماي ايران ببيند. من با علم به اينكه ممكن است تماشاگر ارتباط خيلي خوبي با اين نوع روايت برقرار نكند باز ساختمش و فكر مي‌كنم اين اثر بايد با درنظر گرفتن تجربه‌ام و اين نوع فيلم در سينما بررسي شود.


يعني در مقايسه با فيلم‌هاي ديگر نبايد اين فيلم را بسنجند؟!


نبايد اين مقايسه با نمونه آثار خارجي انجام شود. برخي دوستان اين فيلم را با «21 گرم» يا «پالپ فيكشن» مقايسه مي‌كنند كه به نظرم قياس درست و عادلانه‌اي نيست زيرا آنها در فرهنگ ديگري ساخته شده‌اند در حالي كه «هيچ‌كجا‌، هيچ‌كس» در اندازه خودش و با درنظر گرفتن فرهنگ ايراني ساخته شده و همين امر باعث ايجاد تفاوت‌هاي بسيار زيادي در آثار مي‌شود. تنها بخش شباهت اين اثر و تاثيري كه من از نمونه فيلم‌هاي خارجي گرفته‌ام به نوع روايت غيرخطي مربوط مي‌شود.



اتفاقا برخلاف نظر شما همه وقتي در جريان داستان قرار مي‌گيرند منتظر پايان‌بندي داستان هستند!

شما از پايان فيلم چه انتظاري داشتيد كه برآورده نشد؟

گاهي مخاطب دوست دارد با پايان باز داستان روبه‌رو شود. يعني گاهي دلش مي‌خواهد همه چيز در آخر داستان روشن نشود.

فكر مي‌كنم اگر كمي با دقت فيلم را نگاه كنيم متوجه مي‌شويم كه سرنوشت همه شخصيت‌ها در پايان روشن نمي‌شود. مثلا كسي نمي‌داند در آن سكانسي كه نشان مي‌دهيم آقاي كيانيان و خانم افشار در ماشين نشسته‌اند به كجا مي‌روند؟ يا براي مخاطب مشخص نمي‌شود سرنوشت خانم كيان‌افشار چه مي‌شود و فقط مي‌بينيم در جاده‌اي كه برخلاف مسير پدرش است در حال حركت است و همين جاي فكر را براي مخاطب بازمي‌گذارد تا به آينده نامعلوم اين شخصيت‌ها فكر كند.

 هيچ داستان و موضوعي نيست كه به يك اثر نمايشي (تئاتر، سينما) تبديل نشده باشد. مسئله اينجاست كه من با ساخت «هيچ‌كجا، هيچ‌كس‌» ساختارشكني كرده و به شكلي ديگري يك قصه را روايت كرده‌ام. قصه‌اي كه خيلي تازه نيست اما نوع روايتش متفاوت است و انتظاري را هم كه به آن اشاره مي‌كنيد براي مخاطب برآورده نمي‌شود به خاطر روايت غير معمول فيلم است و اينكه با عادت هميشگي مخاطب هم راستا نيست. تمام تلاش ما بر اين بوده تا در اين اثر، موقعيت افراد را در نسل‌ها و طبقات مختلف اجتماعي به تصوير بكشيم و از دريچه ديگري به موضوع خانواده بپردازيم.


معتقد به ساختارشكني در فيلم‌تان هستيد و معتقديد مخاطب به ديدن فيلم‌هاي قبلي عادت كرده. ولي اين مخاطبي كه به سينما مي‌آيد و فيلم را مي‌بيند عموما فيلم‌هاي روز دنيا را هم مي‌بيند پس ما نمي‌توانيم بگوييم مخاطب انتظار بيشتري از سينما ندارد و به اين نوع فيلمسازي ما عادت كرده. مثلا وقتي جدايي نادر از سيمين ساخته شد با توجه به تفاوت‌هايي كه با فيلم‌هاي قبلي داشت ولي با استقبال زيادي از سوي مخاطب همراه بود. اين يعني مخاطب ما به عادت‌ها پايبند نيست.

اتفاقا پايبند است. شما در مورد اثري صحبت مي‌كنيد كه به خاطر نوع روايت متفاوت «هيچ‌كجا، هيچ‌كس» نمي‌توان اين دو را با هم قياس كرد و شاهد مثال آورد. فكر مي‌كنم جنس متفاوت آثار خيلي مهم است و نبايد از نظر دور بماند. من مي‌گويم جنس روايت و داستان پردازي متفاوت است و نمي‌توانيم بگوييم آن فيلم متفاوت بود، ولي مورد استقبال قرار گرفت.

ولي وقتي فيلمي خوب ساخته شود و متفاوت نسبت به كارهاي قبلي هم باشد مردم خوب استقبال مي‌كنند.

يقينا اين اتفاق مي‌افتد. در حال حاضر هم بنا به گفته مديران سينماها و آمار فروش «هيچ‌كجا، هيچ‌كس» با استقبال خوب روبه‌رو شده و نشان مي‌دهد كه به‌رغم تفاوت‌هاي زيادي كه دارد توانسته جايگاه اميدواركننده‌اي براي خود كسب كند. منتها نبايد اين را فراموش كنيم كه فيلم‌هايي با اين نوع ساختار، نياز به زمان دارند تا مخاطب‌شان را پيدا كنند زيرا با ذائقه امروز تماشاگران در تفاوت هستند. آنچه براي من در فيلمسازي مهم است اين است كه به صرف سرگرمي فيلم نسازم و به شعور مخاطبم احترام بگذارم و به همين دليل جدا از ساختار جداگانه اين اثر، برايم مهم بود كه نشان دهم چرا جامعه و خانواده‌ها به سمتي مي‌روند كه قانون بايد براي سرنوشت فرزندان شان تصميم بگيرد در كنار اينكه قصد داشتم نشان دهم بسته شدن باب گفت‌وگو در خانواده چه معضلاتي را ممكن است با خود همراه كند.

ولي اين خيلي در داستان به چشم نمي‌آيد!

كدام موضوع به چشم نمي‌آيد؟



همين كه مي‌گوييد قصد داشتيد عدم ديالوگ در يك خانواده و كشيده شدن پاي قانون به ميان روابط خانوادگي را به تصوير بكشيد!

منظورم اين است كه نمي‌خواستم خيلي روي بحث دادگاه تكيه كنم. ولي بعضي نكات فيلم در لايه‌هاي زيرينش است. مثلا اينكه دختري با آن پدر سختگير، زيربار گناه كبيره كه سقط كردن جنين است نمي‌رود.

سوال اصلي اين است كه اصلا چه چيزي را مي‌خواستيد در فيلم نشان دهيد؟!


مي‌خواستم بسته شدن باب گفت‌وگو در خانواده را نشان دهم. اين روزها شاهد اتفاقاتي در خانواده‌ها هستيم كه ريشه در گفت‌وگو نكردن اعضاي خانواده با هم دارد.

ولي نوع روايت بر همه چيز غلبه كرده و در واقع داستان خاصي را به ما نشان نمي‌دهد.


روايت خيلي به چشم مي‌آيد اما اينطور هم نيست كه قصه نتوانسته باشد پيامش را به مخاطب برساند. اتفاقا با وجود روايت متفاوتي كه مخاطب را خيلي درگير مي‌كند آنچه لازم بوده در لايه‌هاي مختلف فيلم آورده شده و مخاطب به وضوح مي‌تواند دركش كند.

چرا نبايد داستان پرداخت قوي‌تري داشته باشد؟


با نظر شما موافق نيستم به دليل اينكه معتقدم پرداخت به قصه اين فيلم قوي بوده و از آنجايي‌كه چندين موضوع بايد به شكل همزمان مطرح مي‌شده بعضي از نكات در لايه‌هاي زيرين فيلم آمده است. در واقع تمام سعي من بر اين بوده تا بدون قضاوت كردن مسائل را به تصوير بكشم تا مخاطب به چالش كشيده شده و مجبور شود بعد از ديدن فيلم هم، به قصه آن فكر و خودش قضاوت كند.

به ‌نظر مي‌رسد لايه‌هايش ديگر خيلي زيرين بوده! خب مي‌توانستيد به همه آنها به اندازه نوع روايت بپردازيد!

روايت در خدمت قصه است و قصه در خدمت روايت. به همين دليل نيز قصه «هيچ‌كجا، هيچ‌كس» باعث شد من به اين نوع از روايت برسم و آنچه مي‌خواهم به مخاطبم بگويم را به اين شكل به تصوير بكشم در كنار اينكه كمكي كرده باشم تا سطح سليقه و ذائقه‌اش هم تغيير كند.

ولي انگار با اين روايت خواستيد به مخاطب يك‌جور قدرت‌نمايي كنيد كه يعني مي‌توانيد چنين روايتي را بسازيد!


اين قدرت نمايي به قول شما مربوط به فيلمنامه و فيلمنامه‌نويس است.

درباره بازيگرها بپرسم؛ شما چند بازيگر چهره در فيلم داريد. اگر بازيگران چهره حضور نداشتند فرق چنداني هم در روند فيلم مي‌كرد؟


حتما فرق مي‌كرد. هميشه با دقت زيادي موضوع فيلم‌هايي را كه قرار است بسازم انتخاب مي‌كنم و آدم پركاري نيستم به همين دليل هم وقتي تصميم به ساخت اثري مي‌گيرم تمام تلاشم را مي‌كنم تا بهترين‌ها چه از عوامل پشت صحنه و چه از بازيگران، در آن حضورداشته باشند و خوشبختانه به دليل فيلمنامه‌هاي خوب و كم ايرادي كه تصميم به ساختشان مي‌گيرم از بازيگران تا عوامل، بهترين‌ها را دعوت مي‌كنم. ما به قصد فريب تماشاگر از چهره‌هاي سينمايي استفاده نكرديم بلكه قصه به نوعي بود كه بايد بازيگر متخصص و با تجربه نقش‌ها را بازي مي‌كردند تا مفهوم به تماشاگر بهتر انتقال پيدا كند.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار