در ميان اسامی پیشنهادی، به نام افراد باسابقه و توانمندي برميخوریم و نام افرادي كه سهميه جناحهاي سياسي هستند نیز وجود دارد که بعضا سابقه كاركرد درخشاني هم ندارند.نام افرادي كه در سالهاي تحمل و كنارهگيري با جريان ميانه رو و اصلاح طلب
همراه و همدل بودهاند و همچنین نام كساني كه در حاشیه امن مطلوب خودشان
قرار گرفته و به رصد کردن کیهان سیاست مشغول بودهاند. فاصله را با
واگنهاي سياسي متفاوت، ماهرانه يا غير آن حفظ كردهاند و اكنون در فكر
پريدن در واگن كانديداي پيروز هستند.
همه نوع نام افراد را در بین این
فهرستها ميتوان مشاهده کرد. به مرور زمان، اين رقابتها، یعنی دسترسی به
پستهاي معدود توسط افراد نهچندان معدود، صورت حادتري به خود خواهد گرفت و
برخي سعي در پيشي گرفتن از ديگران خواهند كرد، مثلا از طريق جلب شفاعت
شافعين معتبر و داراي برد و نفوذ كلام. مسلما براي رييسجمهور منتخب و
ياران همراه ایشان در دوره مبارزه انتخاباتی و مجموعه ديگري از حاميان
واقعي ايشان دوران کم و بیش مشکلی در اين باب پیش رو خواهد بود. متاسفانه
در كشورهايي مانند كشور ما كه افراد مختلفي براي هر شغل مطرح ميشوند و اين
افراد نيز بر اساس ضوابط و چارچوب فعاليت حزبي انتخاب نشده بلکه ارتباطات
آنها نیز مطرح است، آنچه در نهایت حاصل ميشود توافق بر سر كوچكترين مخرج
مشترك افراد هر گروه است.
هر چه براي يك شغل و پست و مقام تعداد بيشتري متقاضي وجود داشته باشد و
هرچه تعداد مراکز قدرت كه بايد در مورد آن شغل توافق كنند متعددتر باشد،
احتمال اينكه فردی ضعيفتر انتخاب شود، بيشتر است. از طرف ديگر،
رياستجمهور دولت يازدهم با مشكلات و گرفتاريهايي عظيم روبهرو است كه در
هر حيطه وجود افراد باتوان و كارآمد براي پيشبرد امور را اجتنابناپذیر
ميكند. مسلما دولت آتي وقت اضافي براي صرف كردن در مباحث بي پايان كابينه و
انتظار معجزه از طرف افرادي كه نتوانند كارهاي بزرگ را سر وسامان دهند و
معضلات اساسي را حل وفصل كنند، نخواهد داشت. اينجانب در جاي ديگري با
استناد به مفاد فصل نهم قانون اساسي استدلال كردهام كه مهمترين اهرمهايي
كه مستقيما در كنترل رياستجمهور است، طبق اصل یکصد و بیست و ششم، امور
برنامه و بودجه و امور اداری و استخدامی است.
در يكي از دولتهاي گرانقدر قبلي به دلايلی سازمان برنامه و بودجه با
سازمان امور اداري و استخدامي ادغام شد و هر دو سازمان رو به ضعف رفت و
برخي از وظايف به دستگاه ديگري واگذار شد و در اين هنگام كه اين دو اهرم
اصلي از رييسجمهور دورتر شد و بيشتر نقش اداري يافت تا كارشناسي و
هماهنگی، آنگاه ياران رياستجمهور نكته کمبود اختيارات اجرايی ريیسجمهور
را متوجه شدند و سعي در گذراندن قانوني در اين مورد نمودند كه در مجلس
شورای اسلامی وقت با موفقيت روبهرو نشد. برخي از اين بزرگواران در زمان
دولت بعدي به صورت خصوصی ابراز خشنودي كردند كه اگر آن لايحه تصويب ميشد و
آن اختيارات در اختيار رييسجمهور بعدي قرار ميگرفت چه واويلايى ميشد.
اين يك واقعيت است كه طبق مفاد فصل نهم قانون اساسي رييسجمهور مسوول اداره
هيات دولت است و عمدهترين اهرم عملي كه در اختيار دارد، امور برنامه و
بودجه و اداری و استخدامی است. اگر رييسجمهور بخواهد در كارخود موفق باشد،
ضروری است هر دو سازمان را احيا كند و نيروي انساني قوي بر آنها بگمارد و
آن دو را در فاصله اداري و مديريتي و اعتماد نزديك خود قرار دهد. میتوان
تصور کرد که در چالشهاي علني و پشت پردهاي كه ریاست محترم جمهور آتی در
امر سازماندهي هيات دولت با آن مواجه خواهد بود و براي اجتناب از دچار شدن
به اصل كوچكترين مخرج مشتركها، تنظیم يك استراتژي موفق لازم است. شايسته
نيست كه دولت آن دسته از افرادي را كه جنبه مديريتي و كارشناسي و استقلال
راي بالاتري دارند و در فراگرد مراحل سياسي، مانند رای اعتماد مجلس، ممكن
است با مشكل روبهرو شوند، از دست بدهد. اين افراد ميتوانند براي دولت بيش
از دیگران موثر باشند و متاسفانه تعداد آنها زیاد نیست. براي اين افراد
ميتوان مشاغل معاونت رييسجمهور را پيشبيني كرد. طبعا سياست يك بازي است و
در آن نياز به تفاهم و كنار آمدن نه يك ضعف، بلكه يك مهارت و هنر است. جدا
از معاونان که در مورد آنها صحبت شد، دولت ميتواند در مورد سایر كساني كه
قويتر هستند به عنوان وزيران كابينه ايستادگي بيشتري كند و كانون اصلي
هيات دولت را از كارآمدترين افراد واجد شرايط پر كند و معرفي ساير افراد
را كه مورد پشتيباني ساير بخشها از جمله جناحهاي موجود در مجلس شورای
اسلامی هستند، منوط به تايید صلاحيت افراد كانوني دولت كند. افرادي كه در
اين دولت، به دلیل شرایط زمانی خاص، جنبه كانوني خواهند داشت شامل وزراي
عضو شوراي اقتصاد و وزير خارجه و كشور خواهند بود و همكاري اين مجموعه است
كه ميتواند در حد قابل توجهي گرهگشا باشد.
در بين معاونان ريیسجمهور نقش معاون اول حائز اهميت است. معاون اول
ميتواند بسياري از بارها را از دوش ريیسجمهور بردارد. بنابراين ايفاي اين
نقش بين صفر تا صد به شخصيت و تجربه و ميزان مقبوليت او بين وزرا و ساير
مديران ارشد كشور بستگی خواهد داشت. به این معنی که نقش ایشان میانهداری،
ایجاد تفاهم، پیگیری پیشرفت امور و روابط عمومی است و به زبان دیگر، نقش
معاون اول ذات سیاسی دارد. فردي كه بيشتر متوجه مسائل اداري و دفتري است در
اين زمينه نمیتواند چندان موثر واقع شود.
معاون ديگری که ميتواند نقش مهمی ایفا کند، ريیس سازمان برنامه و بودجه
است. تجارب قابل استفاده زيادي وجود دارد از نوع افرادي كه توانستهاند
براي رييسجمهور يار كارساز باشند، كساني هم بودهاند كه موجد گرفتاري و
تنش بوده و كساني را هم ميتوان نام برد كه چندان كار موثري را به پيش
نبردهاند. در اين پست حساس كسي ميتواند كار ساز باشد كه در درجه اول مورد
اطمينان كامل رييسجمهور بوده و نقش كارشناسي و فكري قوي داشته و در امور
اجرايي كشور نيز داراي تجربه باشد. رابطه اين معاون با ساير وزرا و مديران
ارشد و نهادهاي ديگر حكومت مانند مجلس بهتر است صرفا منطقي و كارشناسي و
غيرسياسي باشد. در مواردي كه ريیس سازمان براي خود نقش سياسي مازاد بر
حمايت از ريیسجمهور قائل شده و از اهرمي که در دست او بوده استفاده كرده،
به جز عدم كارآيى و سوءتفاهم ثمري به بار نيامده است. مسلما كساني كه نقش
رياست سازمان برنامه و سازمان امور اداري را بهعهده ميگيرند، بايد در بدو
امر نسبت به بازسازي اين دو تشكيلات همت گمارند. دربین افرادی که
بهعنوان اعضاي احتمالی کابینه مطرح هستند به نام برخی از رقبای انتخاباتی
ریاستجمهور منتخب برميخوریم. البته تمام این بزرگواران صاحب تجربه
و صلاحیتهاي عام و خاص هستند و این امر نیز نشانه سعهصدر ریاستجمهور
منتخب است که دعوت از رقبا را نیز مد نظر دارد؛ لیکن یک ملاحظه به صورت
طبیعی خواهناخواه مطرح خواهد شد و آن هم اینکه پس از نشستن بر صندلیهاي
قدرت در کنار رييسجمهور به دلیل اینکه در رقابت با او قرار داشته و در
مقطعی نیز خود را امیدوار به پیروزی ميدانستهاند، محتمل است که به مرور
خود را با رييس دولت همتراز تلقی کرده و آن سلسله مراتبی که ضرورتا برای
حسن جریان امور لازم است از ذهن آنها زدوده شده و مانع روانی امور شود.
ميدانیم در دولتهای کشورهاي مختلف وقتی اعضاي کابینه از خطوط سیاسی
مختلف تشکیل ميشود، فراکسيونهاي مختلفی شکل گرفته که همراه کردن آنها خود
بخشی از وقت دولت را به خود اختصاص ميدهد. شاید در مورد این بزرگواران
بتوان تصور کرد آنگونه پستهايی از وزارت یا معاونت پیشبینی شود که
کارکرد آن پست بر حسب یک مجموعه سیاست از قبل دیکته شده کم و بیش از امور
روزمره دولت مستقل است. از مديراني كه در دوره كاري رييسجمهور در ارتباط
مكرر با ايشان قرار ميگيرند، رييس كل بانك مركزي است. در شرايط موجود بانك
مركزي كشور ما به دلايل داخلي و بينالمللي از نوع كاركردهايي كه تشكيلات
مشابه آن در كشورهاي اروپايي و آسيايي و حتي برخی كشورهاي در حال توسعه
انجام ميدهند، بسيار دورافتاده است. براي رفع تحريمهاي پولی، بانکی و
مالی رييس كل آتي بايد از وزنه علمي و شخصيتي قابل ملاحظهاي برخوردار باشد
تا بتواند با همتايان خارجي خود مباحث مربوط به رفع تحريمهاي مالي و
يافتن جاي پا در سيستم مالي بينالمللي را به پيش ببرد. در واقع براي چند
سال بايد وزير خارجه مالي كشور هم باشد و با وزير خارجه ديپلماتيك نيز
همكاري نزديك برقرار كند. نكته دیگری كه به نظر ميرسد در سالهاي اخير
مورد بيتوجهي قرار گرفته اين بود كه بانك مركزي در واقع يك بانك نيست و
كاركرد آن با بانكهاي تجاري بسيار متفاوت است. بانك مركزي يك نهاد
سياستگذاري و اجراي سياستهاي پولي و ارزی است. بنابراين صرف تجربه كار
بانكي نميتواند براي داشتن يك رييس كل بانك مركزي كافي باشد و مهارتهای
خاص این زمینه نیز ضرورت ميیابد.