جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 26 - ۱۶ شوال ۱۴۴۵
۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۴:۲۴

سرمقاله روزنامه‌های صبح سه شنبه 2/17 * تأملی بر اظهارات اخیر آیت الله هاشمی رفسنجانی

ايران اكونوميست :روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «آنچه از پرده برون افتاد»،«تأملی بر اظهارات اخیر آیت ا... هاشمی رفسنجانی»،«كاركرد ناصحیح بانك ها و تضییع حق اقشار ضعیف»،«سناریوی جدید آمریكا در شام»،«همه قانون را رعایت كنیم»،«فراوانی كاندیداها محاسبه توانایی‌ها»،«جنگ جهانی سوم»،«میعادگرایی علیه موعودگرایی»،«حمله اسرائیل به سوریه و موضع ایران»،«انگیزه اقتصادی و معضلات فرهنگی»و...كه برخی از آنها را می‌توانید بخوایند.
کد خبر: ۱۸۸۶۰

كیهان:آنچه از پرده برون افتاد

«آنچه از پرده برون افتاد»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم حسام الدین برومند است كه در آن می خوانید؛از ژانویه 2011 كه خیزش و خروش ملت های مسلمان در منطقه حركت عظیم «بیداری اسلامی» را كلید زد تا حالا كه بیش از دو سال از آن تاریخ می گذرد؛ تلاش جبهه غربی-عبری با همراهی ارتجاع عربی مشخصا بر دو راهبرد متمركز بوده است: 1- انحراف در بیداری اسلامی 2- تضعیف جبهه مقاومت و آنچه در این میان قابل اعتناست پروژه ای است كه می توانست دو راهبرد مورد اشاره را عملی نماید.

این پروژه با طراحی و كارگردانی غربی ها به صحنه آمد، با حمایت مالی ارتجاع عرب پشتیبانی شد و از طریق تروریسم و جریان تكفیری-صهیونیستی اجرایی گشت؛ «بحران سازی در سوریه»!
از همین روی؛ به راحتی می توان فهمید كه چرا جبهه غربی-عبری و ارتجاع عربی با شروع تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی، سوریه را نشانه رفتند.

طی دو سال گذشته تلاش ها و تحركات گسترده و هماهنگ شده ای از سوی جبهه یاد شده انجام گرفت تا به اصطلاح كار سوریه را یكسره كند و اكنون حمله نظامی چند روز پیش رژیم صهیونیستی به سوریه نیز در ادامه همین خط بوده و جدای از پازل دشمن برای ضربه زدن به جبهه مقاومت و انحراف در مسیر بیداری اسلامی نیست.

درباره پیام ها و پیامدهای حمله اخیر تل آویو به دمشق نكاتی قابل تامل است:
یكم- رئیس جمهور آمریكا 18 اوت 2011 طی بیانیه ای كتبی اعلام كرد وقت آن رسیده كه بشاراسد رئیس جمهور سوریه كنار برود. بعد از آن دیگر مقامات غربی نیز همین موضع را تكرار كردند و چندین اجلاس برگزار شد تا مقدمات بركناری بشاراسد فراهم گردد. هیلاری كلینتون-وزیر خارجه وقت آمریكا- هم به صراحت اعلام كرد؛ «اسد رفتنی است» و در ادامه رسانه های غربی با اطمینان، سناریوی كناره گیری اسد از قدرت را دنبال كردند ولی آنچه محرز گشت برخلاف این ارزیابی ها و موضع گیری ها بود.

به عبارت روشن تر؛ لابی سیاسی و توطئه های دیپلماتیك نتوانست باعث رفتن بشاراسد از قدرت بشود و این كودتای قدرت های جهانی علیه سوریه به عنوان عضو شاخص جبهه مقاومت به شكست انجامید.

این رسوایی تا آنجایی بود كه حتی فارین پالیسی سال گذشته (آبان 91) طی گزارشی نوشت؛ «از وعده اوباما برای رفتن اسد 452 روز می گذرد ولی او كماكان در قدرت است». اكنون 6 ماه نیز از گزارش فارین پالیسی می گذرد و با این احتساب بیش از 600 روز از تلاش ها، توطئه ها و دسیسه ها علیه سوریه سپری شده ولی دمشق مقاومت كرده و ایستاده است.

از سوی دیگر؛ كمك های تسلیحاتی و مالی به مخالفان و شورشیان برای براندازی حكومت سوریه كارساز نبوده است.

در گام بعدی اتهام سازی علیه دمشق با سناریوی موضوعی به نام «تسلیحات شیمیایی» كه یك هجمه تبلیغاتی و جنگ روانی بر ضد دولت اسد بود نیز نگرفت و سوریه سقوط نكرد. جبهه غربی-عبری با همراهی منافقانه و خائنانه ارتجاع عربی و استفاده از جریان تكفیری و تروریست ها همه گزینه های موجود را استفاده كرد ولی طرفی نبست و حمله اخیر رژیم صهیونیستی به دمشق آخرین گزینه است به این امید كه كارگر بیفتد. بنابراین اولین پیام این حمله، شكست سناریوها و پروژه هایی است كه در 25 ماه گذشته علیه سوریه انجام دادند ولی ناكام ماندند.

دوم-ورود رژیم صهیونیستی به جنگ با سوریه و حمله جنگنده های اسراییلی به مراكز تحقیقاتی و امنیتی دمشق به وضوح نشان داد ادعای غربی ها و ارتجاع عربی كه تلاش می كردند موقعیت سوریه را در قالب بهار عربی جا بزنند یك دروغ بزرگ و تاریخی است.

حمله نظامی صهیونیست ها به دمشق ثابت كرد ماهیت آنچه كه در سوریه می گذرد با خیزش و خروش ملت های مسلمان در منطقه كاملا متفاوت است.

البته از ابتدا شواهد و قرائن نشان می داد بحران در سوریه بخاطر انتقام از «جبهه مقاومت» است ولی حمله صهیونیست ها پیوند و همدستی رژیم صهیونیستی با معارضان و تروریست ها را برملا كرد. دقیقا در شرایطی كه ملت و دولت سوریه طی یكماه اخیر موفقیت های بزرگی در برابر معارضان بدست آوردند و حومه دمشق را از تروریست ها پاكسازی كردند، به یكباره رژیم صهیونیستی به دمشق حمله می كند.

آیا این اقدام رژیم صهیونیستی چیزی جز حمایت از تروریست ها و معارضان برای خارج كردن آنها از تنگنا بوده است؟

سوم- نقش آمریكایی ها در حمله رژیم صهیونیستی به دمشق غیر قابل انكار است. این حمله فراتر از این است كه گفته شود بدون اجازه و چراغ سبز آمریكا صورت گرفته است.

رژیم صهیونیستی علی رغم این ژست تو خالی كه مستقل از آمریكا، گزینه نظامی را روی میز می گذارد كاملا گمارده واشنگتن عمل می كند.

آمریكایی ها ماه هاست كه رفتن اسد از قدرت را در بوق و كرنا كرده اند ولی این اتفاق عملی نشده و از همین روی این پروژه را اكنون از طریق تل آویو دنبال می كنند.

جالب است كه در همین ارتباط، آلون لئیل از مقامات سابق وزارت خارجه رژیم صهیونیستی روز گذشته در مصاحبه با الجزیره اذعان می كند؛ «حمله اسرائیل به مناطقی در سوریه با هماهنگی آمریكا صورت گرفته است.»

شرایط نامساعد آمریكا در مسائل اقتصادی و اعتراضات افكار عمومی در این كشور پیرامون به راه افتادن هرگونه جنگی از سوی واشنگتن، باعث شده تا دولت اوباما بداند نمی تواند مستقیما به موضوع سوریه ورود نماید.

چهارم- حمله رژیم صهیونیستی به سوریه یك اشتباه راهبردی در شرایط كنونی است.
هدف جبهه غربی-عبری- عربی همان طور كه در بالا اشاره شد «انحراف بیداری اسلامی» و «تضعیف جبهه مقاومت» بوده است. این حمله نتیجه معكوس خواهد داشت چرا؟ چون حقانیت دولت و ملت سوریه در مبارزه با معارضان و تروریست ها برای افكار عمومی منطقه و حتی كندذهن ترین اشخاص نمایان و عیان شده است.

امروز پیوند آشكار تل آویو با جریان تكفیری-تروریستی برملا شده و این اتفاق مباركی است كه برای جبهه مقاومت رخ داده است.

اكنون مشخص شده كه معارضان براندازی دولت اسد را در پازل دشمن پی گرفته بودند و ارتباط در هم تنیده ای با رژیم صهیونیستی داشته اند.

مقوله سوریه در شرایط كنونی روح تازه ای به حركت بیداری اسلامی خواهد بخشید و جبهه مقاومت برخلاف ارزیابی واشنگتن-تل آویو تقویت خواهد شد.

این نكته نیز گفتنی است كه توطئه ها، دسیسه ها و دروغ های آمریكا، رژیم صهیونیستی و ارتجاع عربی درباره سوریه یكی پس از دیگری برملا می شود و هرچه زمان بگذرد سیمای بدون رتوش رسانه های غربی در پمپاژ دروغ ها و شایعات نمایان خواهد شد.

خاطرنشان می شود پیش از حمله رژیم صهیونیستی به سوریه، رسانه های غربی و عبری، دمشق رابه استفاده از سلاح های شیمیایی متهم می كردند و این در حالی است كه دیروز كمیته تحقیقات سازمان ملل در مورد جرایم جنگی و نقض حقوق بشر در سوریه تصریح كرد هیچ شواهدی پیرامون استفاده نیروهای دولتی سوریه از تسلیحات شیمیایی به دست نیامده است و از سوی دیگر تاكید كرد؛ «گروه های مسلح مخالف در سوریه از سلاح های شیمیایی استفاده كرده اند».
پنجم- و بالاخره باید گفت حمله رژیم صهیونیستی به سوریه پس از هتك حرمت تكفیری ها، به پیكر مطهر حجربن عدی صحابه جلیل القدر پیامبر اسلام، ماهیت واقعی جریان تكفیری را برملا كرد.

این جریان همان جریانی است كه در سوریه علیه ملت و دولت این كشور دست به آشوب می زند و بی پروا اقدامات تروریستی را ساماندهی می كند و گروه های اسلامی را تكفیر می نماید و از سوی دیگر با دشمن نشان دار «اسلام» و صهیونیست های جنایتكار پیوندی رازگونه دارد.!
حمله اخیر رژیم صهیونیستی به سوریه و ارتباط رمزآلود با جریان تكفیری یك پیام و پیامد آشكار دارد و آن این است كه این جریان خبیث همچون آن «غده سرطانی» به پایان راه نزدیك شده است و در این میان هوشیاری شیعه و سنی را می طلبد كه جدول دشمن را پر نكنند.

خراسان:تأملی بر اظهارات اخیر آیت ا... هاشمی رفسنجانی

«تأملی بر اظهارات اخیر آیت ا... هاشمی رفسنجانی»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم كورش شجاعی است كه در آن می خوانید؛هم ادب اقتضا می كند كه درباره خواص و بزرگان انقلاب و نظام آن هم شخصیتی مانند آقای هاشمی رفسنجانی با رعایت كامل نزاكت و حرمت سخن گفت و مطلب نوشت و هم پیشگامی و پیش قراولی موثر این چهره برجسته انقلاب و نظام كه نقش و تأثیر مهمی در شكل گیری و پیروزی انقلاب داشته است و هم مسئولیت های بسیار مهم و خطیری كه از اول شكل گیری نظام جمهوری اسلامی چه در زمان حیات امام(ره) و چه در زمان خلف صالحش بر عهده آقای هاشمی بوده، ایجاب می كند حرمت ایشان پاس داشته شود. این شخصیت برجسته انقلاب و نظام رنج های فراوان و زندان های متعددی را در زمان رژیم گذشته متحمل شده است و پس از پیروزی انقلاب نیز به خاطر نقش موثرش در انقلاب و نظام هدف ترور گروه های افراطی، التقاطی و منحرف قرار گرفت.

وی هم چنین نقشی موثر در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها و اداره امور كشور و نظام داشته است. مسئولیت های بسیار مهم ایشان در تمامی سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی چه در سال های پرافتخار هشت سال دفاع مقدس چه نقش موثر وی در ماجرای عزل بنی صدر، چه در دو دوره ریاست بر مجلس شورای اسلامی، چه در حضور در مجلس خبرگان رهبری، چه در دو دوره ریاست جمهوری و چه در ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و در كنار همه این مسائل ارتباط بسیار نزدیك و چهره به چهره با امام راحل(ره) و رهبر فرزانه انقلاب و بیان دیدگاه ها و ارائه مشاوره ها به این دو بزرگوار همه و همه از نقش مهم و اساسی این چهره برجسته انقلاب در طول این سال ها بر سرنوشت كشور و نظام حكایت دارد و البته درایت، هوشمندی، دوراندیشی و سیاست مداری این شخصیت حوزوی در كنار پیشكسوتی و تجربه های فراوان و كارهای بزرگی كه خصوصاً در زمینه توسعه اقتصادی و سازندگی در دو دوره ریاست جمهوری انجام داده نه تنها از وی شخصیت و چهره ملی ساخته بلكه از وی چهره ای بسیار قابل توجه خصوصاً در بین برخی سران كشورهای جهان ترسیم كرده است. بنابراین توجه به این نكات و برخی مسائل دیگر و همچنین رعایت برخی مصالح كشور بر این مهم صحه می گذارد كه باید حریم و حرمت همه افراد و همچنین خواص، بزرگان و موثرانی همچون ایشان پاس داشته شود.

هیچ كس نباید خود را عقل كل و مبرا از خطا بپندارد

با این حال نه جناب آقای هاشمی رفسنجانی و نه هیچ شخصیت دیگری با هر درجه ای از اعتبار، سابقه و سهم و نقش در اداره كشور نمی تواند و نباید خود را عقل كل و مبرا از خطا بداند و نقد و انتقاد آگاهانه و منصفانه را نادیده بگیرد یا نپذیرد. به هر صورت برخی از تصمیم سازی ها و برنامه های ایشان خصوصاً در دوران ریاست جمهوری مورد نقد جدی تعداد كثیری از دلسوزان كشور و نظام است خصوصاً سیاست های تعدیل اقتصادی كه علاوه بر تحمیل گرانی های شدید و افزایش بسیار زیاد نرخ تورم كه در سال ۷۴ به حدود ۴۸ تا ۵۰ درصد رسید موجب شد در سایه شتاب در سازندگی و پرداختن به مسائل اقتصادی متأسفانه بسیاری از زیرساخت های فرهنگی به شدت مورد بی توجهی و غفلت قرار بگیرد و آثار سوء این غفلت و بی توجهی و همچنین كم توجهی به معیشت و زندگی توده مردم و مركز محوری و كم توجهی به شهرها و روستاهای دور افتاده و از همه مهمتر محور قرار نگرفتن گفتمان عدالت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همچنان حتی تا امروز قابل مشاهده است و البته از همه این ها مهمتر نوع موضع گیری و ورود ایشان به حوادث بس ناگوار و آن فتنه بزرگ در سال ۸۸ كه می رفت تا اساس نظام و كشور را به مخاطره ای جدی و چالشی اساسی دچار كند بیش از هر مسئله دیگری قابل تأمل و نقد اساسی است و متأسفانه در آن برهه سخت و سرنوشت ساز تاریخ كشور و انقلاب ایشان به گونه ای ورود كرد كه خون به دل خیلی ها شد و برخی از اظهارات و موضع گیری ها و پس آنگاه سكوت ایشان تبعات بسیار سوئی داشت، كه برخی از آن تبعات هنوز و همچنان ادامه دارد در صورتی كه بسیاری از دلسوزان كشور و نظام از این شخصیت و چهره برجسته انقلاب انتظارات به حق دیگری خلاف برخی اظهارات و مواضع ایشان داشتند كه متأسفانه محقق نشد. غرض این مقاله یادآوری این نكات نبود بلكه آن چه نگارنده را بر آن داشت كه حسب انجام وظیفه و ادای تكلیف مطالبی را بنویسم برخی اظهارنظرها و مواضع آیت ا... هاشمی خصوصاً استفاده ایشان از برخی كلمات و عبارت هایی است كه یكشنبه در دیدار با جمعی از دانشجویان مطرح كرده اند. البته آن چه از اظهارات ایشان در آن جلسه به دست ما رسیده است خبر تنظیمی یكی از خبرگزاری های رسمی كشور است كه متأسفانه بسیاری از رسانه های بیگانه با شیطنت از برخی از این اظهارات سوء استفاده كردند. لازم به ذكر است كه مبنای این مقاله نیز بر اساس همان خبر تنظیمی یكی از خبرگزاری های رسمی كشور است و مستند دیگری در دست نداریم. این نكته را از آن جهت اشاره كردم كه شاید اظهارات ایشان در آن جلسه مقدمات و موخرات دیگری هم داشته كه به سبب تلخیص به این شكل درآمده است به هر صورت مخاطبان فهیم و گران قدر می توانند برای دسترسی به متن كامل این گزارش به خبرگزاری مهر مراجعه كنند اما آن چه موجب شگفتی است و البته بسیار قابل تأمل جدای از آن بخش از اظهارات قابل قبول آقای هاشمی در این جلسه، كلمات و عباراتی است كه عیناً نقل می شود كه واقعاً شنیدن چنین كلمات و عباراتی (اگر عین كلمات و عبارات ایشان باشد) از زبان شخصیتی همانند آقای هاشمی رفسنجانی بسیار جای تأمل و نقد اساسی و گله جدی دارد. باید از ایشان تشكر كرد كه در آن جلسه خطاب به دانشجویان گفته اند: «من انتظار ندارم كلمات مأیوس كننده و افسرده كننده از شما بشنوم» اما حداقل برای نگارنده روشن نیست كه منظور جناب آقای هاشمی از بیان این جمله چیست كه گفته است: «اگر نمی گذارند صدایتان بلند شود این طور نیست كه حرفتان گم شود، حرف شما در دل خیلی ها است و اكنون كافی است تا جرقه ای برای بیان آن بخورد» و جالب تر این كه در بخشی از گزارش این جلسه آمده است كه: «هاشمی رفسنجانی با بیان این كه مسئولان اصلی نظام نیز از ایجاد وضعیت خفقان و برگشت به اوضاع سابق ناراضی هستند اظهار كرد این وضعیت را تنها جریان های متحجر می خواهند اما نه قانون اساسی و نه اهداف انقلاب و نه مسئولان اصلی نظام چنین وضعیتی را نمی خواهند شاید پیدا كردن راهكار دشوار باشد ولی مردم خود راهكار را پیدا می كنند».

سوال جدی از آقای هاشمی

سوال جدی از جناب آقای هاشمی رفسنجانی این است كه آیا شما بر این باور هستید كه وضعیت كشور به اوضاع سابق بازگشته و فضای «خفقان» حاكم شده است؟ آقای هاشمی نگارنده گر چه بر این باور است كه هم رسانه ها به دلایلی از سوی برخی دستگاه ها و نهادها و بعضاً افراد محدودیت هایی دارند و تحت فشار هستند و برخی رسانه ها نیز خود دچار «خودسانسوری» و عدم واقع گرایی اند و هم متأسفانه رسانه ملی نیز تقریباً تنها در اختیار دارندگان یك نوع گرایش و خط فكری و سلیقه های هم سو قرار دارد و هم بسیاری از دانشگاه های كشور متأسفانه به دلایل گوناگون از نشاط سیاسی لازم برخوردار نیست و هم گاه حتی نقدهای منصفانه و دلسوزانه مسئولان سابق و كارشناسان شنیده نمی شود و هم آن چنان كه باید از ظرفیت كارشناسی و نخبگانی كشور استفاده نمی شود و هم متأسفانه گاه نقدهای منصفانه برخی رسانه ها به شرایط نامساعد اقتصادی، «سیاه نمایی» جلوه داده می شود و گاه برخی انتقادها نیز حمل بر مخالفت و تعارض با نظام جلوه داده می شود، اما با تمامی این تفاصیل جناب آقای هاشمی رفسنجانی انصاف نیست كه برای شرایط كشور آن هم توسط كسی چون شما از واژه خفقان استفاده شود كه نیك بر زوایای مختلف این واژه نفرت انگیز و جانسوز واقفید. خصوصاً این كه متأسفانه این واژه را با عبارت «برگشت به اوضاع سابق» همراه می كنید. جناب آقای هاشمی رفسنجانی خدا نگذرد از تقصیر كسانی كه آن چنان ناجوانمردانه بر شما تاختند كه «عالیجناب سرخپوش» خواندندتان و بعد هم به آن سوی آب ها گریختند و هم نوای با بدخواهان كشور و نظام شدند اما حداقل آنانی كه همچون نگارنده سن و سالی از آن ها گذشته و دوران ریاست جمهوری شما را به خاطر دارند می دانند و به یاد دارند كه بیشترین محدودیت و ممنوعیت ها در زمان دولت شما برای رسانه ها وجود داشت و فضای نقد و انتقاد را آن چنان خود شما و اطرافیانتان بسته بودید كه آن جمله معروف بر سر زبان ها بود. جناب آقای هاشمی رفسنجانی آیا واقعاً بر طریق صواب و انصاف است كه در این شرایط خاص بین المللی، منطقه ای و در آستانه انتخابات مهم و سرنوشت ساز ریاست جمهوری آن هم پس از آن وقایع تلخ سال ۸۸ شما این گونه سخن بگویید؟ البته شاید در تنظیم گزارش جلسه توسط خبرگزاری مذكور اشتباهی رخ داده باشد هر چند تا زمان نوشتن و صفحه آرایی این مطلب یعنی ساعت ۲۳ دوشنبه شب هیچ گونه تكذیبیه ای از سوی دفتر آیت ا... هاشمی رفسنجانی و خبرگزاری مهر منتشر نشده از دیگر نكات قابل تأمل در اظهارات رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام در این دیدار جملاتی است كه خبرگزاری چنین نقل كرده است: «وی با تأكید بر این كه این هشت سال به انقلاب، كشور، مردم و تاریخ كشور ظلم شده است گفت: همه سخنرانان این جلسه زوایای خلاف های این دوره را گفتند من نیز با آن موافقم» جناب آقای هاشمی نگارنده نیز بر این باور است كه از ابتدای بر سر كار آمدن آقای احمدی نژاد اشتباهات و خطاهای بسیاری توسط ایشان انجام شده است و مهمترین آن، آن جلسه كذایی مناظره های تلویزیونی است كه شاید بتوان گفت این كاندیدای آن موقع ریاست جمهوری شاید جزو اولین و معدود افرادی بود كه به بدترین شكل حرمت شكنی و تنش آفرینی كرد. شاید خودرأیی و این حد لجبازی آقای احمدی نژاد در بین مسئولان هیچ سابقه ای نداشته باشد و شاید هیچ كس به اندازه وی دولت های قبل از خودش را این چنین نفی نكرده باشد و البته هیچ كس به اندازه آقای احمدی نژاد این همه عزل و نصب در سطح وزیر، استاندار و حتی رئیس دانشگاه نداشته است حتی چند ماه مانده به پایان دور دوم ریاست جمهوری. هیچ كس جز آقای احمدی نژاد تاكنون حرف هایی آن چنان كه در مورد هوگو چاوز گفت بر زبان نرانده است هیچ رئیس جمهوری تاكنون خانه نشینی یا به اصطلاح «دوركاری» نداشته است. هیچ رئیس جمهوری و یا حتی هیچ مسئول دیگری تاكنون برخی از الفاظ و عباراتی كه آقای احمدی نژاد در مجامع گوناگون به كار برده است بر زبان نرانده است و شاید هیچ كس در مصاحبه ها و سخنرانی ها تا این حد خود را حق به جانب نگرفته و فرافكنی نكرده است و شاید هیچ كس به اندازه وی به برخی قوانین بی توجهی نكرده باشد و برخی از قوانین را دور نزده باشد و هیچ كس مثل ایشان به صورت مستمر تهدید به افشاگری و «بگم بگم»های معروف نكرده است و شاید هیچ كس به اندازه آقای احمدی نژاد در برخی از مسائل برای نظام و حتی رهبری هزینه ایجاد نكرده باشد.

آقای هاشمی آیا از سیاستمداری چون شما بعید نیست؟

اما جناب آقای هاشمی رفسنجانی كسی همچون شما چطور می تواند با این صراحت بگوید كه این هشت سال به انقلاب، كشور، مردم و تاریخ كشور ظلم شده است؟ كسی مثل شما كه دقیق و با اشراف به تمامی زوایای گفته هایتان سخن می گویید و نه تنها سیاست مدارترین رجل سیاسی ایران بلكه یكی از سیاستمداران مطرح دنیا هستید در بخش دیگر از صحبت تان گفته اید: «متأسفانه اكنون شرایطی به وجود آمده است كه ما خود به طرف انحطاط می رویم» آیا واقعاً با تمام اشتباهاتی كه آقای احمدی نژاد كرده است چگونه می توانیم از شما این سخن را بشنویم و بپذیریم كه می فرمایید «به طرف انحطاط می رویم»؟ آخر شما بیش از هر كسی با بار فوق العاده منفی و خطرناك كلمه انحطاط آشنا هستید چگونه خون به دلمان نشود كه چنین كلماتی را از زبان چون شمایی بشنویم؟ ای كاش این كلمات را به كار نمی بردید و با دقت و اشرافی كه دارید واژه های دیگر را در كلامتان به استخدام درمی آوردید. شما كه در ابتدای سخنان با جمعی از دانشجویان در محل مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته اید: «من انتظار ندارم كلمات مأیوس كننده و افسرده كننده از شما بشنوم» چگونه خود به عنوان یك شخصیت موثر و برجسته نظام این كلمات بسیار افسرده كننده و مأیوس كننده را بر زبان می رانید آن هم شما؟! ای كاش به صراحت هر چه تمام تر قصه هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد را از مجموعه نظام جدا می كردید و نسبت هایی كه دادید صریح تر و شفاف تر به شخص رئیس جمهور و دوره هشت ساله ریاست جمهوری او می دادید.

ظلم و بی انصافی در حق رئیس جمهور

هر چند به آقای احمدی نژاد به عنوان منتخب مردم با ۲۴ میلیون رأی ظلم های فراوانی هم شد، مهمترین نكته این كه به هیچ رئیس جمهوری در طول تاریخ انقلاب این همه توهین و ناسزا گفته نشد و برخی بی انصاف ها حتی حرمت رأی مردم را نگاه نداشتند چه رسد به شخصیت انسانی آقای احمدی نژاد و برخی آن چنان بی انصافانه و مغرضانه بر ایشان تاختند كه انگار نه انگار او با تلاش های مجدانه و پیگیرانه خود خدمات ارزنده ای به كشور و ملت كرد او تنها رئیس جمهوری بود كه چهره به چهره حتی با ساكنان دور افتاده ترین شهرها و روستاهای كشور در جریان مشكلات آنان قرار گرفت و هم نفس با مردم شهر و روستا از پایتخت محوری فاصله گرفت و رساندن خدمت به مردمان محروم شهرهای كوچك و روستاهای دور افتاده را وجهه همت خود قرار داد و چه كارهای بزرگی كه در این عرصه انجام نداد. آقای احمدی نژاد دوری از اشرافیگری و تجمل گرایی را در گفتار و عمل خصوصاً در سال های اول ریاست جمهوری به بهترین شكل به منصه ظهور و عمل آورد هم ایشان بود كه كار بسیار ضروری و بزرگ و لازم سهمیه بندی بنزین را در كشور به مرحله اجرا گذاشت و با شجاعت به عرصه بسیار بزرگ و سخت و طاقت فرسای هدفمندی یارانه ها وارد شد. كاری كه می بایست سال ها پیش از ریاست جمهوری او عملیاتی می شد و البته پر واضح است كه آقای احمدی نژاد در مرحله اجرا هم بر رأی خود اصرار ورزید هم تدبیر لازم را به كار نبست و هم به نصایح دلسوزانه بدنه كارشناسی و نخبگانی توجه لازم را نكرد. و همچنین به خاطر نیندیشیدن تمهیدات لازم و ورود دیرهنگام به بحث ارز، ارزش پول ملی كشور به شدت كاهش پیدا كرد و این موضوع در كنار تحریم های تشدید شده، فشار تورم و گرانی را نیز بر مردم بیشتر كرد، اما واقعاً انصاف نیست كه این همه كارهای عمرانی، سدسازی، خانه سازی، جاده سازی و ایجاد راه های روستایی را در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد نادیده گرفت. معلوم نیست اگر ایشان پروژه مسكن مهر را با این گستردگی در كشور اجرا نمی كرد با تمام اشكالاتی كه بر آن وارد است امروز وضعیت مسكن به كجا رسیده بود. هر چند كه هزینه خرید و ساخت مسكن و حتی اجاره نشینی امروز بیداد می كند و امان مردم را بریده است اما معلوم نیست كه اگر این طرح ها اجرا نمی شد كار به كجا می كشید.

آیا انصاف است كه تمام این ۸ سال را ظلمی به انقلاب و كشور بدانیم؟

با این تفاصیل جناب آقای هاشمی رفسنجانی از شمایی كه درجه اجتهاد هم دارید چگونه می توان این عبارت را پذیرفت: «رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان این كه كسانی كه می گویند ما به سمت استقلال می رویم دروغ می گویند تصریح كرد هر كار اساسی كه انجام شده است افتتاح و شروع آن در زمان دولت من انجام شده و در چند سال اخیر تنها كارهای كوچكی شده است كه ظرف یكی دو سال قابل انجام است» آیا انصاف است كه تمام این هشت سال را ظلم به انقلاب، كشور، مردم و تاریخ كشور بدانید و سخن گفتن از استقلال را دروغ بخوانید و افتتاح و شروع هر كار اساسی را تنها به زمان دولت خودتان محدود كنید؟

جناب آقای هاشمی شما خود صاحب اختیار هستید

نكته دیگر این كه جناب آقای هاشمی رفسنجانی گر چه این كلامتان كه گفته اید: «من بدون موافقت ایشان (رهبری) وارد عرصه (انتخابات) نخواهم شد» از احترام شما به رأی و نظر رهبری حكایت دارد اما چندان كه باید جمله بعدی شما كه گفته اید: «چون اگر ایشان (رهبری) موافق نباشند نتیجه ای كه به بار می آید معكوس خواهد بود» مفهوم نیست خصوصاً وقتی مشاهده می كنیم كه رهبری با صراحت هر چه تمام تر گفته اند كه هر كس توان این مسئولیت بزرگ را در خود می بیند با هر گرایش و سلیقه ای می تواند در این عرصه مهم وارد شود و تأكید كرده اند كه من یك رأی بیشتر ندارم و از رأی من هیچ كس اطلاعی ندارد. و البته جناب آقای هاشمی رفسنجانی پر واضح است كه شما هم مثل دیگران آزاد و مختار هستید و همانطور كه تصریح كرده اید كه «در حال ارزیابی شرایط برای ورود به انتخابات هستم» بر اساس تشخیص، میل و تكلیف خود به این عرصه وارد شوید یا نشوید و البته به عنوان یك دلسوز بر این باورم كه برای اخذ چنین تصمیمی علاوه بر نظرسنجی از افراد هم فكر و گروه های همسو با خود می توان از نظر بدنه مردم و حتی نظر مخالفان برخی مواضع و جهت های فكری خود بهره گیرید و البته «و الامر الیكم» و امیدوارم هر چه خیر است بر ذهن و تصمیم شما و دیگران جاری شود.

آیا این حرف شما با مصلحت نظام مطابق است؟

و اما ختم كلام و مهمترین نكته این كه معنی و مفهوم جمله دیگری كه در آن جلسه گفته اید نیز چندان برایم روشن نبود چرا كه هم جمله، جمله حساسی است و هم گوینده شخص آگاه، دوراندیش، باتجربه و از جمله خاص ترین خواص است. آن جمله در خبرگزاری چنین آمده است: «رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با تأكید بر این كه ما نمی خواهیم دعوا كنیم خاطرنشان كرد اگر بخواهد شرایطی به وجود بیاید كه بین من و رهبری حالت نزاع و اختلاف به وجود آید همه ما ضرر خواهیم كرد» و نگارنده نمی تواند از چون شمایی عبارت «حالت نزاع و اختلاف» شما و رهبری را در هیچ عرصه ای بپذیرد كه شنیدن چنین عباراتی از زبان آیت ا... هاشمی رفسنجانی با آن جایگاه، سابقه و پختگی به هیچ عنوان به مذاق دوستداران نظام و كشور خوش نمی آید. البته اختلاف سلیقه و حتی اختلاف نظر امری طبیعی و عقلانی و منطقی است. اما شنیدن عبارت «حالت نزاع و اختلاف» از زبان شخصیتی چون آقای هاشمی كه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هم هستند حداقل به نظر نگارنده بر طریق صواب و صلاح نیست و البته باز هم والامر الیكم.

جمهوری اسلامی:كاركرد ناصحیح بانك ها و تضییع حق اقشار ضعیف

«كاركرد ناصحیح بانك ها و تضییع حق اقشار ضعیف»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلای است كه در آن می خوانید؛اختلاف نظرهای اخیر در مورد شیوه عملكرد شبكه بانكی كشور و سازمان حج و اوقاف بر سر مبنای محاسبه نرخ سود سپرده های متقاضیان حج، اگرچه یك موضوع بخشی و منحصر به سپرده های ثبت نامی حج بود اما حكایت جدیدی است از یك ابهام و خلاء كهنه در اقتصاد ایران.

كافی است مروری هر چند كوتاه داشته باشیم بر تمامی چالش هایی كه طی سال های گذشته و خصوصاً 8 سال اخیر، یك پای آن، شبكه بانكی كشورها بوده است تا نمونه های دیگری از ابهام مورد اشاره را مشاهده كنیم؛ الزام بانكها به تسهیلات تكلیفی كاهش دستوری نرخ سود سپرده ها و تسهیلات بانكی، اعمال فشار به شبكه بانكی و بانك مركزی برای پرداخت تسهیلات ارزان قیمت به بنگاه های زودبازده، استقراض مستمر و پردامنه دولت و بانكها از بانك مركزی، اعتراض همیشگی فعالان بخش واقعی اقتصاد به بانكها در مورد شیوه پرداخت تسهیلات و... همه و همه مصادیق بارزی از چالش هایی هستند كه یك طرف آن شبكه بانكی كشور است و دیگرانی اعم از دولت، نهادهای وابسته به دولت، بخش خصوصی و....

اكنون سؤال اساسی اینست كه علت این چالش ها چیست؟ آیا مجموعه نظام و شبكه بانكی كشور طی تمام سال های گذشته، عملكردی داشته و دارد كه علت اصلی مشكلات بوجود آمده به حساب می آید؟ دادن پاسخ مثبت به این پرسش شاید، سریع ترین و ساده ترین پاسخ ها باشد اما یقیناً دقیق ترین پاسخ نخواهد بود چرا كه بدون شك نمی توان از نقش و تأثیری كه كل ساختار اقتصادی كشور در عملكرد نهادها و بازیگران مختلف از خود نشان می دهند، به سادگی گذشت. واقعیت این است كه نظام بانكی و شبكه بانكهای ایران به علل گوناگون ناخواسته درگیر مسائلی می شوند و ایفای نقش هایی در حوزه های مختلف از آن ها انتظار می رود كه اساساً با تعریف و كاركرد واقعی نهاد بانك در اقتصاد در تخالف و تضاد است.

به عنوان مثال می توان به موضوع سپرده گذاری در شبكه بانكی برای پیش ثبت نام حج اشاره كرد؛ نهاد متولی اعزام متقاضیان به حج با نگاهی شاید از سر ناچاری، بانك ها را در جایگاه صندوق سپرده های خود نشانده است و از متقاضیان خواسته تا ودیعه ثبت نام را در بانك ها سپرده گذاری كنند. این شیوه ثبت نام درحالی از سوی سازمان حج و زیارت برای جمع آوری ودایع ثبت نام حج انتخاب شده كه ظاهراً در جریان این ثبت نام توافقی میان بانكها و سازمان صورت گرفته است. در واقع، بانكها بدون اینكه توضیح شفافی در قبال نوع سپرده های دریافت كرده ارائه دهند، از این سپرده گذاران استقبال كردند. اما در این زمینه ابهامات فراوانی در نرخ سود سپرده ها، دوره زمانی سپرده گذاری ها و موارد دیگر وجود دارد كه همزمان با افزایش شدید قیمت حج، به موضوع محل مناقشه میان بانكها، سازمان حج و زیارت و ثبت نام كنندگان تبدیل شده است.

این همه درحالی است كه اگر تعریف صحیحی از جایگاه و كاركرد بانك در اقتصاد ایران وجود داشت و تعریف بانك از تعریف صندوق وابسته به یك نهاد یا سازمان تفكیك شده بود، نهادی مانند سازمان حج و زیارت می توانست از مزایای یك صندوق مالی برخوردار باشد و ودیعه های متقاضیان را در این صندوق جذب و متمركز كند تا به این ترتیب در هزار توی عملكرد شبكه بانكی گرفتار نشود. در چنان شرایطی حتی اگر هدف كاستن از هزینه های متقاضیان با استفاده از سود واریزی به حساب ها بابت سپرده گذاری چند ساله دنبال می شد، این امكان وجود داشت كه صندوق وابسته به سازمان حج و زیارت، منابع جمع آوری شده را به صورت یكجا و متمركز در اختیار یك بانك یا چند بانك قرار دهد و سود حاصل را نیز به تناسب میان سپرده گذاران تقسیم كند. به این ترتیب علاوه بر اینكه عقد قرارداد میان سازمان حج و زیارت و بانك ها شفاف بود، از منابع كلان و متمركزی كه در اختیار شبكه بانكی قرار می گرفت، بهتر و مفیدتر در حوزه های مولد استفاده می شد.

به این ترتیب شاهد هستیم كه نبود درك صحیح از عملكرد بانكها و عدم شفافیت در عملكرد شبكه بانكی كشور در مورد نحوه محاسبه نرخ سود سپرده ها و تسهیلات و... در نهایت زیان و خسران فراوانی را متوجه متقاضیان تشرف به حج ساخته است درحالی كه اتخاذ شیوه درست در مورد جمع آوری ودایع می توانست جلوی این مشكل را بگیرد.

با این حال در شرایط فعلی نیز به نظر می رسد متولیان سازمان حج و اوقاف و نظام بانكی به جای مجادله از طریق رسانه ها كه فایده ای هم برای متقاضیان تشرف به حج ندارد، هرچه سریع تر در قالب جلسات مستقیم به حل و فصل مشكل كه خود پدید آورده اند اهتمام بورزند. این، مشكلی است كه مردم در پدید آمدن آن كم ترین دخالتی نداشتند ولی دود آن به چشم مردم می رود، آنهم مردمی كه از اقشار ضعیف جامعه هستند و مسئولان نظام جمهوری اسلامی، چه به لحاظ شرعی و چه به لحاظ قانونی، موظف به جلوگیری از اجحاف به آنها می باشند.

این مقاله به تضییع حق متقاضیان زیارت خانه خدا از زاویه مشكلات سپرده گذاری بانكی نگریسته است. زاویه دیگر، مشكلاتی است كه در اثر سقوط ارزش پولی ملی كشور متوجه این متقاضیان شده كه در این زمینه نیز مردم نقشی نداشته اند. بدین ترتیب، مسئولیت متوجه دست اندركاران اجرائی است و آنها هستند كه باید برای احقاق حقوق ضایع شده آن دسته از متقاضیان حج كه به دلیل افزایش جهشی هزینه حج تمتع اكنون علیرغم فرا رسیدن نوبتشان امكان ثبت نام در كاروان ها را ندارند، اقدام نمایند.

رسالت:سناریوی جدید آمریكا در شام

«سناریوی جدید آمریكا در شام»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است كه ر آن می خوانید؛سناریو نویسی واشنگتن و تل آویو جهت استخدام ظرفیتهای موجود در خاورمیانه به سود منافع خود مسئله تازه ای نیست. نوشتن یك سناریو به نوبه خود زمانبر ،دشوار و هزینه بر است.

به عبارت بهتر از زمانی كه یك سناریو بر روی كاغذ آورده می شود تا هنگامی كه مولفه ها و ابزارهای لازم برای تحقق آن فراهم شود باید سیری معقول و منطقی طی شود. متعاقب شكست سناریوی نومحافظه كاران در قبال خاورمیانه و عدم تحقق رویاهای افرادی مانند ایروینگ كریستل
( سر حلقه نومحافظه كاران آمریكا ) و پل ولفویتس ( معمار جنگ عراق در زمان بوش پسر) به طور خودكار بر ضریب احتیاط پذیری كاخ سفید در امر سناریو نویسی افزوده شد. نیاز آمریكا به داشتن یك سناریو در قبال تحولات نظام بین الملل و خاورمیانه تا قبل از وقوع بیداری اسلامی نیازی استراتژیك بود كه در راستای اهداف كلان واشنگتن در منطقه تعریف می شد.اما از سال 2011 میلادی این نیاز استراتژیك به نیازی تاكتیكی و مقطعی تبدیل شد. به عبارت بهتر، آمریكا دریافته بود كه باید استخوانبندی و محور اصلی حركت خود و متحدانش در خاورمیانه مشخص باشد تا فرصتها یكی پس از دیگری به ضرر منافع كاخ سفید از دست نرود.

در چنین شرایطی ایالات متحده سناریوی تازه ای در قبال خاورمیانه نوشت. این سناریو در یك عبارت خلاصه می شد:" استفاده از ظرفیتهای كشورهای تحول یافته عربی به سود منافع واشنگتن و تل آویو."

این نخستین سناریویی بود كه دولت اوباما در صدد پیاده سازی آن برآمد. دموكراتهای آمریكا كه متهم به حمایت از حسنی مبارك و علی عبدالله صالح تا آخرین لحظه حضورشان در حكومت بودند به طور طبیعی نمی توانستند به صورتی عیان و آشكار و به عنوان یك قدرت بیرونی معادلات داخلی كشورهای اسلامی تحول یافته را شكل دهند. در چنین شرایطی واشنگتن به تضعیف گروههای انقلابی به دست یكدیگر و تشدید بی ثباتی اقتصادی در ذیل فضای تغییر قدرت سیاسی كشورهای مسلمان دل بسته بود. این رویكرد در ابتدا ظاهرا موفقیت آمیز جلوه كرد. آشفتگی سیاسی و اقتصادی در تونس و مصر و لیبی و سوء استفاده یا همان دلالی آمریكا در فضای بحران تا حدودی اوباما را نسبت به صحت سناریوی نگاشته شده امیدوار ساخت. اما دیری نپایید كه انتشار نظرسنجی های موسساتی مانند "پیو" مبنی بر نفرت ملتهای مسلمان از آمریكا و پیروزی اسلام گرایان در مصر و تونس و كویت و .... بنیان سناریوی نگاشته شده را مورد هدف قرار داد.

از سوی دیگر، ایالات متحده آمریكا به خوبی دریافته بود كه به دلیل متفاوت بودن جنس تحولات سوریه با دیگر كشورها باید سناریوی مجزایی برای دمشق آماده كند. بر اساس این سناریو اصطكاك میان ارتش سوریه و ارتش آزاد از یك سو و بمباران تبلیغاتی و سیاسی تركیه،قطر و عربستان سعودی و حتی اتحادیه عرب از سوی دیگر بشار اسد را در منگنه ای میان "استعفای ناخواسته از قدرت" و "سقوط طبیعی" قرار می داد. اما طولانی شدن كشمكش ها در سوریه ، عدم توانایی مهره های منطقه ای آمریكا جهت ادامه حمایت از ارتش آزاد ، ایجاد اختلاف میان مخالفان اسد و نیروهای مسلح ( و حتی نیروهای مسلح با یكدیگر) و در نهایت تداوم حمایت روسیه و چین و ایران از حكومت سوریه منجر به افزایش تصاعدی هزینه تحقق سناریوی اولیه آمریكا در قبال دمشق شد. بنابراین در اواسط سال 2012 میلادی آمریكا هر دو سناریوی خود در قبال "سوریه" و "سایر كشورهای تحول یافته عربی" را نقش بر آب دید. در چنین شرایطی آمریكا و رژیم صهیونیستی نیاز به یك سناریو نویسی جدید در قبال سوریه داشتند. این در حالی بود كه انقضای یك سناریو و تبدیل آن به سناریویی تازه ،آن هم در اوج جدال واشنگتن و دمشق سخت و دشوار بود. از این رو بدیهی بود كه سناریوی ثانویه غرب در قبال دمشق به مراتب از سناریوی اول ضعیف تر باشد.

اوباما تنها در یافته بود كه در قبال سوریه شكست خورده است اما در نوشتن سناریوی جایگزین بدترین خطای ممكن را مرتكب شد. جهت تشریح خطای جدید اوباما لازم است كمی به عقب تر بازگردیم. زمانی كه اوباما در تصمیمی عجولانه و شتاب زده خبر اعزام سی هزار نیروی تازه نفس به افغانستان را جهت مقابله با طالبان اعلام كرد، یك نفر با صدایی رسا نسبت به عواقب و تبعات این تصمیم گیری به وی هشدار داد. این فرد كسی جز زبگنیو برژینسكی مشاور امنیت ملی اسبق آمریكا در دوران ریاست جمهوری جیمی كارتر نبود. با این حال رئیس جمهور جوان و بی تجربه، سرمست از تعاریف و تمجیداتی كه دموكراتها و جمهوریخواهان سطحی نگر از وی می كردند چشمان خود را بر روی چراغ قرمزی كه برژِینسكی در مسیر وی قرار داده بود بست. در نهایت پس از مدتی كوتاه آمریكا به طور همزمان ناچار شد هزینه های ناشی از شكست در مقابل طالبان و هزینه های نگهداری روزانه سی هزار نیروی اضافه در افغانستان را به صورتی همزمان پرداخت كند!

اوبامای شكست خورده در افغانستان پس از مدتی ناچار شد سناریوی خیالی خود در افغانستان را مختومه و شكست خورده تلقی كند و تمام تلاش خود را بر روی "كاهش هزینه های شكست در افغانستان" متمركز كند. رئیس جمهور ایالات متحده آمریكا پس از مدت زمانی كوتاه دریافت كه قسمت آخر سناریوی وی در افغانستان نواخته شدن مارش پیروزی آمریكا در كابل نبوده و به جای آن باید به فكر بالابردن پرچم های سفید منقش به چهره جرج واشنگتن در قلب افغانستان بود. به شرایط فعلی باز می گردیم! آمریكا پس از ناكامی عربستان و قطر و تركیه در تغییر رژیم بشار اسد و ایجاد چند دستگی میان گروههای تروریستی و .... تصمیم به نگارش سناریویی تازه در قبال دمشق گرفته است. همان گونه كه اشاره شد این سناریو در بدترین زمان ممكن و به ضرر ایالات متحده آمریكا نگاشته شده است. خمیر مایه این سناریو را "استفاده همزمان از همه ابزارهای ممكن برای ساقط ساختن حكومت سوریه " صورت می دهد. تل آویو نیز به عنوان شریك شكست اوباما در سناریوی نخست با این روند همراه شده است. در این خصوص ایالات متحده آمریكا 5 پیش فرض مهم را در نظر گرفته است :

1-تشدید هرج و مرج در عراق و تضعیف دولت نوری المالكی
2-تمركز جمهوری اسلامی ایران بر انتخابات ریاست جمهوری و غافل شدن تهران از اوضاع دمشق
3- همراهی ناخواسته و اجباری روسیه و چین با قطعنامه های زمینه ساز حمله نظامی علیه سوریه
4-تقویت جبهه تروریستی النصره و دیگر گروههای تكفیری در سوریه
5- افزایش نقش آفرینی اردن در روند ساقط كردن حكومت سوریه

این 5 پیش فرض در تدوین سناریوی جدید ایالات متحده آمریكا علیه دمشق به طور كامل لحاظ شده است. پیش فرضهایی كه هیچ یك از آنها صحیح نیست! پیروزی ائتلاف نوری المالكی در انتخابات شوراهای محلی، تمركز دقیق جمهوری اسلامی ایران بر اوضاع دمشق و ایجاد توازنی مناسب میان دغدغه های سیاست داخلی و خارجی در تهران، ادامه درگیری گروههای تروریستی با یكدیگر،انشقاق در میان گروههای سیاسی معارض سوری با یكدیگر، تاكید علنی اخیر مقامات روسی مبنی بر وتوی قطعنامه های پیشنهادی در قبال سوریه، ناتوانی عبدالله دوم پادشاه اردن در هدایت گروههای تروریستی در سوریه و ..... سبب شده است تا پیش فرضهای ایالات متحده آمریكا در نگارش سناریوی جدید در قبال دمشق جملگی نادرست از آب درآید. بنابراین سناریویی كه بر پایه این پیش فرضهای نادرست تدوین و اجرا شود نیز فرجامی جز شكست نخواهد داشت.

اخیرا تحولات به هم پیوسته ای در قبال سوریه رخ داده است كه نقاط آشكار سازی سناریوی جدید ایالات متحده آمریكا و رژیم صهیونیستی در دمشق محسوب می شود: طی هفته های اخیر دولت اوباما موضوع استفاده احتمالی حكومت بشار اسد از سلاح شیمیایی را به صورتی جدی مطرح كرده و تنها شاهد آن نیز مانند همیشه دولت انگلیس است! برخی رسانه های آمریكایی نیز به صورتی هدفمند بر روی این ادعا مانور دادند. پس از مسموم سازی فضا فاز بعدی نقشه های واشنگتن و تل آویو در سوریه اجرا شد. در گام بعدی حملات هدفدار گروههای تكفیری به آرامگاه حجربن عدی (رضی الله عنه) صحابه بزرگوار پیامبر اكرم( صلی الله علیه و آله ) و حضرت علی بین ابیطالب ( علیه السلام) و آتش زدن بارگاه جعفر طیار ( رضی الله عنه) در اردن خشم ملتهای مسلمان اعم از شیعیان و اهل تسنن را بر می انگیزد. در حالی كه خشم عمومی از این جنایات فروكش نكرده است شاهد حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی به منطقه «جمریا» در نزدیك منطقه الهامه در ریف دمشق بودیم . این حمله موشكی با حمایت باراك اوباما رئیس جمهور ایالات متحده آمریكا همراه بود. پیوستگی گروههای تكفیری و صهیونیستها ، آن هم در فاصله كمتر از دو روز نشان می دهد كه تروریسم مولد( واشنگتن و تل آویو) و تروریسم مكمل( گروههای تكفیری) بیش از این نمی توانند پیوندشان با یكدیگر را از دید افكار عمومی جهان مخفی نگاه دارند. سناریوی جدید ایالات متحده آمریكا علیه دمشق دستمایه ای از جنس "خشم" و "جنون" دارد و از این حیث محكوم به شكست است. گویا اوباما به عنوان یك سیاستمدار فراموش كرده است كه "صرف همه داشته ها برای رسیدن به یك هدف مبهم " به معنای "از دست رفتن همه داده ها با چاشنی شكست" است. در اینجا نكته بسیار مهمی وجود دارد كه نمی توان به سادگی از كنار آن گذشت. این بار نیز برژینسكی به عنوان یكی از استراتژِیستهای ارشد سیاست خارجی آمریكا نسبت به بازی خطرناكی كه دولت باراك اوباما در سوریه آغاز كرده است هشدار داده و به مولفه های مهمی در این خصوص اشاره كرده است :

1-اگر آمریكا بدون فكر و به اسم دموكراسی و با دلیلی در سوریه مداخله كند و نتواند بدون استقرار تعداد زیادی از نیروهای خود به پیروزی برسد، در نتیجه به طور كلی در منطقه وارد مداخله شده و فاجعه ای در مقیاس وسیع تر برای ایالات متحده به وجود خواهد آمد.
2- تعیین خط قرمز «باراك اوباما» رئیس جمهوری آمریكا برای سوریه در شرایطی كه از سلاح های شیمیایی استفاده كند، حساب شده نبوده است.شاید ما الان باید كمی در این زمینه عقب بنشینیم.

3-اگر نتیجه این اقدامات (جنگ هوایی، منطقه پرواز ممنوع و بمباران كاخ ریاست جمهوری اسد)این باشد كه عناصر افراطی تر و سلفی ها از نظر نظامی قوی تر شوند، حاصل و دستاورد این اقدامات چه خواهد بود؟

به عبارت بهتر این بار نیز برژینسكی چراغ قرمز دیگری را در مسیر باراك اوباما قرار داده است كه اگر رئیس جمهور ایالات متحده آمریكا از آن عبور كند به همراه بنیامین نتانیاهو و دیگر همپیمانان خود در خاورمیانه از جمله امیر عبدالله سعودی در عربستان و ملك عبدالله دوم در اردن به دره ای عمیق سقوط خواهد كرد. ایالات متحده آمریكا این بار سناریویی نوشته است كه ناكامی و شكست آن به مراتب از سناریوی نخست محرز تر است. بدیهی است كه در این صورت اوباما ركورد جاودانه ای از خود بر جای گذاشته و به صورت همزمان به نماد شكست آمریكا در افغانستان و سوریه تبدیل خواهد شد.

تهران امروز:همه قانون را رعایت كنیم

«همه قانون را رعایت كنیم»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم موسی الرضا ثروتی
است كه در آن می خوانید؛بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب در جمع مسئولان برگزاری انتخابات بیانگر این بود كه دست اندركاران انتخابات باید با امانتداری كامل به مرّ قانون اساسی عمل كنند و این فرآیند شامل تمام مراحل انتخابات از ثبت نام و تبلیغات تا برگزاری انتخابات و شمارش آرا و تمكین كاندیداها به نتایج انقلاب را شامل می شود. در واقع پایبندی به قانون است كه ضامن برگزاری انتخاباتی پرشور و سالم و به دور از هر نوع تنش است.

در عین حال تنها موضوعی كه می تواند برای همه مردم جامعه امنیت خاطر ایجاد كند و یك فضای آرام و مشاركت جویانه را در كشور ایجاد كند چنگ زدن به قانون اساسی كشور به عنوان پیونددهنده مردم ومسئولان است.

رهبر معظم انقلاب درصحبت های پیشین خود بارها به این موضوع اشاره كرده اند كه تمام سلایق سیاسی می توانند در انتخابات حضور داشته باشند.باید توجه داشت كه تحقق شرایط حضور همه سلایق در انتخابات زمانی اتفاق می افتد كه كاندیداها به اصول نظام مقید باشند و از خطوط قرمز نظام عبور نكنند.اعتقاد به ولایت فقیه،قانون اساسی كشور، دین مبین اسلام و قوانین موضوعه كشور سرفصل هایی هستند كه كاندیداها باید به آن وفادار باشند.

مشكلی كه در سال 88 برای كشور به وجود آمد به این دلیل بود كه متاسفانه برخی افراد نتوانستند به قانون وفادار باشند و آن را بپذیرند.به همین دلیل مسائلی را مطرح كردند و مشكلاتی را ایجاد كردند كه برای كشورهزینه داشت.به همین دلیل مهم است كاندیداها به این چهار اصل نظام اعتقاد قلبی، عملی و گفتاری داشته باشند.در واقع چارچوب نظام باید بر محور قانون باشد و این موضوع را نه تنها مسئولان باید رعایت كنند و مورد احترام قرار دهند بلكه همه مردم نیز باید به قانون اساسی كشور احترام بگذارند. ما در تاریخ انقلاب داریم كه امام خمینی(ره) به بنی صدر گفتند تو قانون را قبول نداری، غلط می كنی،قانون تو را قبول ندارد.

چنین فرمایشی درباره رئیس جمهور یك كشور نشان می دهد قانونمداری تا چه حد برای بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران مهم بوده است.به همین دلیل در جریان برگزاری انتخابات بایستی تمام دست اندركاران برگزاری انتخابات،نیروهای دولتی،انتظامی و مردمی كه به عنوان ناظر بر سر صندوق های رای حاضر می شوند به قانون التزام عملی داشته باشند و اگر هریك از این گروه ها احساس كردند در فرآیند برگزاری انتخابات چالشی به وجود آمده باید از راه قانون درصدد رفع این چالش برآیند و از اقدام خودسرانه بپرهیزند.

نكته دیگری كه در این فرآیند باید به آن توجه داشت ویژگی های افراد برگزاركننده انتخابات است كه باید این افراد اعم از ناظر،بازرس،اعضای سرصندوق،نماینده فرماندار و... شرایطی كه قانون معین كرده را داشته باشند و آموزش های لازم را در زمینه برگزاری انتخابات دیده باشند.

چرا كه هر نوع خدشه ای در جریان برگزاری انتخابات می تواند مسئله ساز شود گرچه تاكنون در كشور ما همواره انتخابات سالم برگزار شده اما اگر در جایی برخی تخلفات صورت گرفت، كسانی كه پی به این تخلفات می برند باید از راه قانون با متخلفان برخورد كنند.زیرا قانون برای همه موارد پیش بینی های لازم را در نظر گرفته است،نكته دیگری كه باید در این زمینه به آن توجه داشته باشیم این است كه ممكن است برگزاركنندگان انتخابات از نظر عده ای صلاحیت لازم را نداشته باشند.درچنین مواردی نیز گروه های مختلف سیاسی و مردم باید به این افراد احترام بگذارند و تلاش كنند در چارچوب قانون اساسی كشور شرایط را برای خلق یك فعالیت اجتماعی- سیاسی مشترك فراهم كنند.

وطن امروز:فراوانی كاندیداها محاسبه توانایی ها

«فراوانی كاندیداها محاسبه توانایی ها»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است كه در آن می خوانید؛1ـ از امروز كسانی كه قبای ریاست جمهوری را با قامت خود سازگار می بینند، ثبت نام به عنوان كاندیدا را آغاز خواهند كرد. نشانه ها حكایت از آن دارد كه تعداد ثبت نام كنندگان از سیاسیون، این بار به نحو غیرمتعارفی زیاد خواهد بود. این امر چند دلیل دارد:

اول- نخستین دلیل این است كه برخی جناح های سیاسی مانند فرقه انحراف و جریان فتنه در واقع به تعدد كاندیداها به عنوان یك تاكتیك انتخاباتی نگاه می كنند. اصلاح طلبان در واقع چاره ای جز پذیرش این تنوع ندارند چرا كه تاكنون موفق به شكل دهی به هیچ اجماعی نشده اند. امید اصلاح طلبان این است كه در فضای بعد ثبت نام و بر اثر رویارویی با حوادث آینده، زمینه های اجماع میان آنها فراهم شود. فرقه انحراف هم اگرچه بی شك یك كاندیدا بیشتر ندارد ولی احتمالا با هدف شلوغ كردن صحنه، ایجاد تشتت بین اصولگرایان و ایجاد گزینه B برای خود (اگرچه این احتمال بسیار ضعیف است) با افراد مختلفی وارد مذاكره شده و سعی كرده آنها را به ثبت نام تشویق كند؛ ولو اینكه می دانیم تقریبا قطعی است كه این فرقه در نهایت به صراحت اعلام خواهد كرد یك كاندیدا بیشتر ندارد.

دوم- دلیل دیگر این است كه به اصطلاح نرخ شكسته و عملا افراد بسیاری به این جمع بندی رسیده اند كه رئیس جمهور شدن آنقدرها هم كه زمانی به نظر دشوار می رسید نیست. درباره دلایل جامعه شناختی و روانشناختی فراگیر شدن چنین ذهنیتی باید سر فرصت بحث كرد اما روشن است كه رفتار آقای احمدی نژاد بویژه این اواخر، در این موضوع سخت موثر بوده است.

سوم- سومین دلیل شاید این باشد كه بسیاری از كسانی كه ثبت نام می كنند، در واقع ثبت نام نمی كنند كه تا آخر بمانند و رئیس جمهور شوند، بلكه هدف برخی از آنها در واقع چیزی بیش از این نیست كه نامشان در سیاهه كسانی كه زمانی كاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بوده اند، نوشته شود. اینها به دنبال رزومه اند. برخی دیگر می خواهند تایید شوند و كنار بكشند و همین تاییدیه برای آنها كافی است. عده ای می خواهند تایید شوند و بعد ببینند چه كسی حاضر است در مذاكره راجع به كنار كشیدن بیشترین امتیاز را به آنها بدهد. از دید این عده كاندیداتوری ابزار سهم خواهی و سهیم شدن در دولت كاندیدای احتمالا پیروز است. عده ای هم البته آمده اند تا انتها بمانند به این خیال كه این بار صحنه از افراد بسیار قدرتمند كه بتوانند تكلیف كار را در دور اول یكسره كنند، خالی است بنابراین رئیس جمهور شدن آنقدرها هم دور از دسترس نیست.

2ـ فصل ثبت نام كه تمام شود نخستین چیزی كه باید انتظار داشت این است كه شورای نگهبان قاطعانه و بی ملاحظه به وظیفه خود در تطبیق كاندیداها با ملاك ها و معیارهای مندرج در قانون عمل كند. حقیقت این است كه این بار نشانه های بسیار ناچیزی از آسان گیری به چشم می خورد و درست هم همین است. جایگاه ریاست جمهوری خطیرتر از آن است كه بتوان برای داوطلبان تصدی آن معیارهای حداقلی در نظر گرفت. ریاست جمهوری در ایران نهادی بسیار قدرتمند است و تا آنجا كه به امور اجرایی كشور بازمی گردد، رئیس جمهور عملا مقام نخست را دارد. جداگانه خواهیم گفت و تردیدی هم نیست كه كسانی، اكنون برای فشار به شورای نگهبان به منظور تایید صلاحیت كاندیدای خود درحال نقشه كشیدن هستند. اما واقعیت این است كه هیچ كدام از كاندیداهای موجود در موقعیتی نیستند كه بتوانند در این باره فشاری موثر بر نظام وارد آورند. حداكثری دیدن معیارهای بررسی صلاحیت ها به معنای دفاع حداكثری از حقوق مردم است و شورای نگهبان با توجه به سابقه ای كه از آن دیده ایم بی شك در این امر كوتاهی نخواهد كرد.

3- گام سوم مربوط به خود كاندیداهاست. ثبت نام به این امید كه بتوان با فشار از شورای نگهبان تایید صلاحیت گرفت، این بار ظاهرا یك اشتباه محاسباتی بزرگ است. از آنجا كه بعید است تا آخر كار خبری از احكام حكومتی و ثانوی باشد، بنابراین شورای نگهبان به ضوابط حداكثری خود پایبند خواهد بود و امید بستن به مكانیسم های تولید فشار آن هم در مقابل كسانی كه همواره در طول سال های گذشته معامله ناپذیری خود را نشان داده اند، دردسر بی جهت برای خود و دیگران درست كردن است.

بهترین راه شاید این باشد كه حركت به سمت تشكیل ائتلاف های انتخاباتی از حالا آغاز شود. كاملا روشن است كه صحنه انتخابات خلوت خواهد شد و كثرت فعلی به 24 خرداد نخواهد رسید. البته كسانی همه هویت خود را در ائتلاف نكردن تعریف كرده اند. اینكه این مدل سیاست ورزی چقدر صحیح و قابل دفاع است بحثی است كه وقتی دیگر به آن خواهیم پرداخت. اما لااقل آنها كه با ائتلاف مشكل نظری ندارند بهتر است از حالا به این بیندیشند كه زمان باقیمانده تا انتخابات بسیار كمتر و حوادث آینده غیرقابل پیش بینی تر از آن است كه فرصتی كه امروز هست، ظرف تمام یك ماه آینده هم باقی بماند. ائتلاف به معنای دقیق كلمه تلاشی است برای ایجاد همكاری مشترك میان كسانی كه از حداقل مبانی و اهداف مشترك برخوردارند. هدف هم البته كسب رای است. هرقدر شورای نگهبان موظف است در بررسی صلاحیت ها حداكثری نگاه كند، ظاهرا وظیفه كاندیداها برعكس است و می توانند در تشكیل ائتلاف ها نگاه حداقلی داشته باشند. سال 92 آخرین بار نیست كه در ایران انتخابات برگزار می شود ولی اگر كسانی صحنه را درست نشناسند و از گرفتن تصمیم درست در زمان درست، عاجز بمانند شاید آخرین بار باشد كه در چنین انتخاباتی كاندیدا می شوند.

آفرینش:اسناد ملی؛ پلی به گذشته، راهی به آینده

«اسناد ملی؛ پلی به گذشته، راهی به آینده»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن می خوانید؛تاریخ هرملت سندهویت،اصالت، مجاهدت آزادگی وایستادگی های آن ملت است وپاسداشت تاریخ وفرهنگ هر ملت درواقع حفظ هویت واصالت آن می باشد كه موجب غنای فرهنگ ملی می شود.

از طرفی دستیابی به میراث گذشته نه تنها لذت بخش بلكه اجرنهادن به زحمات كسانی است كه درگستره فرهنگ، تاریخ وعلم رنج بسیاربرده اند ومیراثی ارزشمند برای مابه یادگار گذاشته اند. دراین میان، شناخت اسنادتاریخی هرمرزوبوم، ممكن است نشانگراهمیت وغنای فرهنگ آن سرزمین باشد وشناساندن آن به اقشارمختلف چراغی روشن برای شناخت گذشته ودرسی برای آیندگان خواهد بود.

در همین راستا اسناد ملی هر كشور به منزله گنجینه ای گرانبها است كه به پلی ارتباطی بین گذشته و آینده آن سرزمین می ماند و می بایست از آن محافظت به عمل آید. جدای از مسائل فنی و محافظت های علمی از این آثار، بحث حفظ این گنجینه ارزشمند كه نشانگر هویت و فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی ما بوده، ضرورت توجه به اسنادملی را دوچندان می كند. دراذهان عمومی آنچه از اسناد ملی رواج پیدا كرده، قراردادهای بین المللی و تاریخی، توافقنامه های حدود وثغور، اسناد دولتی، قوانین مكتوب دوره های شاهنشاهی درایران و از این قبیل تعاریف می باشد . درحالی كه رسم و رسومات پیشینیان، فرهنگ ها و خرده هنجارهای سنتی، منش ها و خلقیات گذشتكان، گفتارها و روایت ها، تصاویر وگل نبشته ها و...همگی درزمره اسنادملی كشورمان تجمیع شده اند.

لذا اسنادملی مجموعه تمامی این تجربیات است و عدم بهره مندی از این اسناد گرانبها و سرمایه عظیم بشری می تواند ضمن آن كه به تكرار خطاها و اشتباهات گذشته بیانجامد باعث گسستگی نسل امروز با نسل های پیشین شود لذا می بایست این تجارب به نسل حاضر منتقل گردد.

غنای فرهنگی ایران اسلامی به حدی بوده است كه اگرما رسومات و فرهنگ های گذشته خود را متناسب با نیازهای جامعه به روز می كردیم، امروز آفت هجوم فرهنگ های ناهنجار گریبان گیر جامعه نمی شد. فرهنگ غنی ایران به حدی بوده است كه نمی توان نمونه آن را در بالاترین سطوح مجامع حامی حقوق بشریافت. به عنوان مثال دراسناد تاریخی آمده است كه درزمان ساخت بنای تخت جمشید، قانون كار برای كارگران مشغول در ساخت و ساز این بنا وضع شده بود. به طوری كه اگر كارگری درحین انجام كار دچار سانحه می شد تمام مراحل و مخارج درمان وی برعهده حكومت بوده و اگر ازكار افتاده می شد، تا آخر عمر حكومت وی و خانواده اش را مستمری می داده است!.

اگر رسومی كه درطول مدت ها از فرهنگ رفتاری و اجتماعی ما حذف شده را مجدداً بازپروری و بروزرسانی كنیم، قطعاً نیازی به برنامه های بی نقشه،مبهم و بی پشتوانه ای كه امروز وضعیت فرهنگی كشورمان را دچار روزمرگی كرده، نخواهیم داشت. استفاده از مدل های كشورهایی كه رسوم سنتی خود را حفظ كرده اند، می تواند راهگشای ما دراین هدف باشد. كشورهایی همچون كره و ژاپن ضمن اینكه در بالاترین مراتب سطح رشد علمی،اقتصادی و تكنولوژی روز جهان قراردارند، رسوم و سنت های رفتاری و اجتماعی خود را حفظ كرده اند و جامعه خود را به باد هنجارها و فرهنگ های خارجی نداده اند.

درآخر امیدواریم با تمهیدات موثر مسولان، اسنادملی كشورمان هم ازجهت فنی و علمی، و هم از جهت رفتاری و عملی حفظ گردد و برای ایران و ایرانیان ماندگار بماند.

حمایت:آغاز فرایند ثبت نام انتخابات و مسئولیت نهادهای حاكمیتی

«آغاز فرایند ثبت نام انتخابات و مسئولیت نهادهای حاكمیتی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمابت است كه در آن می خوانید؛از امروز ثبت نام داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری آتی رسما آغاز می شود. یكی از نكاتی كه در انتخابات آتی ریاست جمهوری تجربه خواهد شد اعمال اصلاحی است كه در اواخر سال گذشته بر قانون انتخابات ریاست جمهوری توسط مجلس شورای اسلامی وارد شد و بر اساس اصلاح مزبور هیات اجرایی مركزی ایجاد شده است كه وزارت كشور عملیات اجرایی انتخابات را باید زیر نظر این هیئت انجام دهد.

تركیب هیئت یاد شده برابر ماده 31 اصلاحی قانون انتخابات ریاست جمهوری عبارتست از: وزیر كشور به عنوان رییس هیأت ، یكی از اعضای هیأت رییسه مجلس شورای اسلامی با انتخاب مجلس (بدون حق رای)، دادستان كل كشور، وزیر اطلاعات، تعداد هفت نفر از شخصیت های دینی،سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به عنوان معتمدان مردمی به ترتیب مقرر در تبصره های ( 1)و( 2) این ماده .طی روز های گذشته هیئت مزبور نیز شكل گرفت و بدین ترتیب دیگر در فرایند اجرای انتخابات این امكان از بین خواهد رفت كه گفته شود دولت همه كاره فرایند انتخابات بوده و ممكن است دولت وقت، دیدگاه های خود را در مراحل مختلف وارد سازد وعدم بی طرفی دولت حق كسی را ضایع كند.

در روزهای گذشته در مورد تركیب معتمدان هیئت یاد شده و گرایشات فكری آنها نیز در سطح رسانه ها تحلیل وتفسیرهایی صورت گرفت كه البته جای تامل دارد ولی نكته حقوقی كه در قبال این بحث ها می شود مطرح كرد این است كه برابر تبصره 2 ماده 31 اصلاحی قانون انتخابات ریاست جمهوری، اگرچه پیشنهاد دهنده معتمدین برای عضویت در هیئت اجرائی مركزی انتخابات وزیر كشور است ولی هیئت نظارت مركزی انتخابات كه زیر نظر شورای نگهبان است حرف آخر را می زند و نظر این هیئت برای وزیر كشور لازم الاتباع است. بنابراین طبیعتا اعضای معتمد هیئت اجرایی مركزی برابر نظر شورای نگهبان تعیین شده اند و دولت در این خصوص نقش تعیین كننده ای نداشته است. امید است معتمدین اجرایی برگزیده بر خلاف برخی تعبیر و تفسیرهای انتقادی انجام شده طی روزهای اخیر، به بهترین وجه وظیفه خود را انجام دهند.

نكته دیگر در حیطه نقش مهم دست اندركاران انتخابات، به عرصه نظارت بر انتخابات مربوط می شود. مخاطبان ارجمند مطلع هستند كه قانون اساسی به طور صریح در اصل 99 خود شورای نگهبان را مرجع نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری و چند انتخابات مهم دیگر تعیین كرده است.برابر تفسیر شورای نگهبان از اصل یاد شده و برابر آنچه در قوانین عادی انتخابات از جمله قانون انتخابات ریاست جمهوری مقرر شده است شورای نگهبان صلاحیت جامع همه جانبه ای دارد به نحوی كه حتی برابر ماده 58 قانون انتخابات ریاست جمهوری، پس از سپری شدن مهلت قانونی بررسی صلاحیت داوطلبان شركت در انتخابات نیز شورا می تواند در صورت دستیابی به مدارك دال بر عدم صلاحیت كاندیدای تائید شده ، وی را از دور انتخابات خارج كند و عدم صلاحیت وی را به وزارت كشور منعكس نماید.

شورای نگهبان در بررسی صلاحیت كاندیداهای ریاست جمهوری طبیعتا باید احراز كند كه كاندیداها هر یك معیارهای مقرر در اصل115 را دارا هستند. از جمله مهم ترین معیارهای مزبور، رجل سیاسی مذهبی بودن است كه گویا اخیرا شورا برای این امر ضوابط دقیق ثبوتی و اثباتی نیز تعیین كرده تا حین بررسی صلاحیت ها منطبق با ضوابط تعریف شده خود اقدام كند. بدیهی است هر چه ضوابط یاد شده دقیق تر و حقوقی تر تعیین شده باشند امكان شفاف سازی و معرفی بهتر در سطح داخل و خارج كشور را دارند و بدین ترتیب نظام حقوقی ما را به نحو ضابطه مند به مخاطبان معرفی می كند.

بر این اساس، خوب است معیارها و ضوابط ثبوتی و اثباتی كه شورا در بررسی صلاحیت های مقرر در اصل 115 به عنوان آیین نامه برای خود تعیین كرده است، اطلاع رسانی نماید تا حقوق دانان و عموم مردم مطلع شوند كه بررسی صلاحیت ها امری سلیقه ای و مثلا هماهنگ با دیدگاه فكری و سیاسی فلان فرد نیست. شورای نگهبان با تركیب فقهای برجسته منتخب رهبر معظم انقلاب وحقوقدانان برگزیده توسط مجلس شورای اسلامی طبیعتا بیش از هر نهادی باید نسبت به رعایت قانون وصیانت از حقوق ملت حساس باشند تا خدای ناكرده هیچ امر خلافی صورت نگیرد. البته در این راستا حفظ بی طرفی شورای نگهبان در قبال سلایق مختلف سیاسی و اجازه ندادن به افراد یا گروه های مختلف سیاسی اجتماعی برای اینكه برای شورا تعیین تكلیف كنند از جمله انتظارات اولیه است.

عزیزان در شورای نگهبان طبیعتا تجربه گذشته انتخابات های مختلف را در اختیار دارند هم چنین حساسیت های این دوره انتخابات را نیز مورد عنایت دارند و بر این امر واقفند كه تحقق حماسه سیاسی آن گونه كه خواست رهبری است نیازمند حضور همه طیف های سیاسی اجتماعی در انتخابات است و هر چه ابهام و اشكال در انتخابات بروز یابد با توجه به حساسیت های موضوع به سرعت می تواند برای كلیت كشور چالش هایی را شكل دهد. بر این اساس همه باید دقت كنند كه خدای ناكرده چالش جدیدی برای كشور درست نشود و فرصت انتخابات برای پیشرفت و تعالی كشور مخدوش نشود.

مجریان و ناظران انتخابات و سایر دست اندركاران اعم از نیروهای انتظامی و امنیتی و نهادهای قانونی پاسخ دهنده به استعلامات بررسی صلاحیت كاندیداها و دستگاه قضایی در رسیدگی به تخلفات و جرایم انتخاباتی، همه و همه وظیفه ای بس سنگین بر عهده دارند. این عزیزان نباید از یاد ببرند كه كشور در شرایط حساسی قرار دارد و انواع هجمه ها و فشارها علیه كشورمان اعمال می شود و از جمله بهانه ها برای اعمال فشارها این است كه در جمهوری اسلامی ایران فرایند انتخابات شایسته وجود ندارد و دست اندركاران انتخابات بی طرف نیستند. برای رفع این بهانه ها باید دقت بیشتر معمول داشت و از هر سخن یا رفتار و موضعی كه منشا تهمت می شود و به كل نظام لطمه می زند باید به طور جدی اجتناب كرد.

رعایت قانون از سوی دست اندركاران انتخابات، اگر مورد اذعان قاطبه ملت نه فقط یك طیف یا گروه سیاسی معین قرار گیرد بهترین گواه بر سلامت و صحت انتخابات است و سرمایه بزرگی برای حركت امید بخش آینده ملت. امید آنكه دست اندركاران انتخابات، امانت دار خوبی برای ملت باشند و مردم عزیز كشورمان با اعتماد به مجریان و ناظران امین بهترین انتخاب را بر ای 4 سال آتی كشور در عرصه اجرایی به عمل آورند.

مردم سالاری: جنگ جهانی سوم

«جنگ جهانی سوم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است كه در آن می خوانید؛ حدود 3 سال پیش محمدبو عزیزی خود را به آتش كشید تا شعله های خشم فروخفته ملت های عرب خاورمیانه زبانه كشید و دیكتاتوری های عرب یك به یك در دومینوی بهار عربی یا همان بیداری اسلامی ساقط شوند ولی پدرخوانده بزرگ دیكتاتورهای عرب در ریاض در آسایش تمام اطاق فكر خود را مامور كرد تا انقلاب های مردمی همانند اسلاف آنها به آرمان های سعودی وفادار بمانند.

در استراتژی جدید تم سلفی گری با انجام اصلاحات بر مكتب وهابی گری به عنوان خط مشی اصلی به انقلاب ها تزریق شد تا رویای تشكیل امارت بزرگ اسلامی پررنگ تر شود. تفكر تشكیل امارت بزرگ اسلامی، راهی است كه القاعده و طالبان دنبال می كنند. براساس همین تفكر بود كه القاعده با زاد و ولد قارچ گونه نیروهای خود را از شرقی ترین نقطه آسیا تا غربی ترین نقطه آفریقا و حتی قلب قاره سیاه كه یك منطقه بكر است گسترانید.

در میانه موج بهار عربی و فضایی كه خاورمیانه را فرا گرفته بشار اسد نتوانست نارضایتی هایی كه طبیعتا در هر كشوری وجود دارد را كنترل كند و كشورهایی نظیر عمان هم در موج دومینوی بهار عربی گرفتار شد اما توانست با وضع اصلاحات، اوضاع را مهار كند. دمشق فكر می كرد می تواند با نشان دادن قوه قهریه با اعتراضات مقابله كند، غافل از آنكه زمینه را برای لشكركشی دشمنان فراهم می كند. پس از حدود 2 سال جنگ، نزاع سوریه به استراتژیك ترین جنگ قدرت خاورمیانه تبدیل شده است.

گویی در سوریه جام جهانی جنگ در حال برگزاری است و هركسی سهم خود را می خواهد، همه دنیا برای جنگ جهانی سوم آمده اند. در یك طرف اسد، حامیانش به همراه روسیه و در مقابل، غرب و یك لشگر سلفی با حمایت دولت های عرب خاورمیانه ایستاده اند.

سلفی ها نماینده تمام كینه ای است كه 1400 سال پیش اسلام را دچار انحراف كرد.

هلال سلفی كه از یك سال پیش برای مقابله با هلال شیعی رخ می نمود، امروز رنگ خون به خود گرفته است. سلفی ها دقیقا جا پای برادر بزرگ تر خود می گذارند و تجربه حكومت طالبان بر افغانستان را تكرار می كنند تا هویت مردم سوریه توسط نیروهای چند ملیتی كه از یمن، تونس، لیبی، مصر و حتی چچن آمده اند در معرض نابودی قرار گیرد.

گویا غربی ها هم بعضا همانند برخی ایرانیان از تاریخ عبرت نمی گیرند. حمایت های دیروز غرب در جنگ با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان، القاعده و طالبان را حاصل شد تا ثمره آن، تراژدی مرگبار 11 سپتامبر و مرگ هزاران انسان بی گناه افغانی، پاكستانی، عراقی و ... باشد كه خبر ثابت جراید جهان باشد. حادثه تاسف بار بمب گذاری در ماراتن بوستن هم برای واشنگتن درس عبرت نشده است و آنها می خواهند سلفی ها را در مقابل دولت بشار اسد تجهیز كنند. این جماعت با تفاسیر خشن در فكر كشورگشایی هستند و خود را برای هر اقدامی نه تنها محق می دانند بلكه خون مخالفانشان را حلال می شمارند؛ دیری نمی پاید كه گلوله های سلفی های تندرو سینه مردم قاره سبز را نشانه می رود تا تراژدی های انسانی جدیدی شكل گیرد.

همه این مسائل ریشه در انحراف و التقاط دارد كه تفاسیر خشن آنها در پی می آورد.

در ایران اسلامی هم در طول تاریخ انحراف و التقاط در تفسیر از اسلام و شیعه توسط برخی افراد طرح شده و حتی حامیانی هم برای آنها فراهم شده است؛ شیخیه، بابیت و بهائیت، از نمونه های برجسته این انحراف است. اگرچه تاكنون بهای سنگینی برای مقابله با منحرفین پرداخته شده است ولی بحث انحراف از اصول اساسی اسلام و شیعه همواره در طول تاریخ با عناوین و نگاه های مختلف وجود داشته است.

در ایران هم مواضعی اخیرا طرح می شود كه ریشه در تفكرات انحرافی گذشته دارد.

طرح شبهه به كلیت اسلام همان راهی است كه سلفی ها می روند. اسلام ناب، یك راه بیشتر نیست و آن صراط المستقیم است و قنوت نماز های منحرف به قبله هایی كج می رود كه نتیجه آن را در سوریه و عملكرد القاعده و طالبان می بینیم و در حالت خوش بینانه نتیجه ای همچون بهائیت می دهد. گروه موسوم به جریان سوم می خواهند با ایستادن در نوك یك مثلث و دستمایه قراردادن نارضایتی مردم از ثروت اندوزی گروهی دیگر و ایستادن در مقابل روحانیت، كسب قدرت كنند. جالب اینجاست كه این گروه ابتدا خود، متهم به ثروت اندوزی غیرقانونی هستند و از طرف دیگر خود را محق به تایید از آسمان می دانند و برای اثبات حقانیت خود مهدویت را همانند پرچم ایران اسلامی دست به دست می كنند تا در دولت بعد به اهداف بلند پروازانه خود برسند یا در صورت شكست با التهاب آفرینی در راستای بهار عربی با نقاب بهار ایرانی و ادعای مدال مهدویت دست به آشوب سراسری بزنند.

شرق:میعادگرایی علیه موعودگرایی

«میعادگرایی علیه موعودگرایی»عنوان یادداشت روز روزنامه شرق به قلم سعید حجاریان است كه در آن می خوانید؛اكنون كه كارنامه دولت مهرورز بسته می شود و هركس از جوانب مختلف به ارزیابی آن می پردازد، بد نیست كه نگاهی به گفتمان این دولت و تفاوت آن با گفتمان محافظه كاری در ایران بیندازیم.

بهترین واژه ای كه می توان برای این دولت برگزید، دولت «معجزه هزاره سوم» است. من لازم می دانم كه تك تك عناصر این اصطلاح را بكاوم. اولا، این دولت چه حدوثا و چه بقائا معجزه بود، معجزه امری خارق عادت است، یعنی روتین ها را می شكند و خلق می كند، بنابراین این دولت استثنایی است. كارل اشمیت درباره دولت استثنایی می گوید: «كاملا شبیه معجزه است.» دولت استثنایی در زمان هایی پیدا می شود كه نیروهای اصلی جامعه به موازنه رسیده باشند و هیچ كدام نتوانند از پس یكدیگر برآیند و در ایران این نیروی راست سنتی بود كه با یك عقب نشینی تاكتیكی، قدرت را به یك جریان تندرو از بین خودش سپرد.

اما اكنون وظیفه تاریخی این جریان تمام شده است و باید قدرت را دوباره به راست سنتی بازگرداند تا دوباره سرمایه داری سنتی ایرانی روتین شود. اما به لحاظ روبنایی و ایدئولوژیك چه تفاوتی بین این دو گرایش وجود داشت. من گرایش اول را موعودگرا می خوانم و دولت معجزه را میعادگرا.

در میعادگرا، میعاد به معنای از زمان رسیدن منجی، در موعودگرایی1 اصل بر ویژگی فردی موعود است یعنی به خصوص در شیعه اینكه موعود، منجی و مهدی چه كسی است و چه نسبی دارد و چه ریشه ای دارد، چه اسم و لقبی دارد، برجسته می شود، اما زمان ظهورش معلوم نیست (كاملا مبهم است.) اما در میعادگرایی اصل بر زمان است و نه شخصیت و زمان پیدایش منجی و چندان روی شخصیت منجی تمركز نمی شود. در موعودگرایی شیعی، علما قایل به این هستند كه هركس زمانی برای ظهور تعیین كند، باید وی را تكذیب كرد، اصطلاحا می گویند كه «قد كذب الوقاتون» هر نوع توقیت، ولو در بازه زمانی دور و بزرگ ممنوع است.

مثلا گفته می شود كه منجی عالم بشریت كه ممكن است در روز جمعه ظهور كند، حتی ممكن است در «نوروز» ظهور كند و عده ای گفتند كه «عاشوراست»، حتی اگر تقارن این سه نیز باشد، باز هم ممكن نیست و نباید اعتنا كرد. این قرائت رسمی شیعه از موعودگرایی است اما میعادگرایی چیست؟ میعادگرایی یك ریشه زرتشتی گرایی دارد كه بنا بر اعتقاد زرتشتیان در راس هر هزاره (میلینیوم)2 یك سوشیانت ظهور و تجدید می كند دین زرتشت را و قایل به سه سوشیانت هستند.

مثلا مهدی اخوان ثالث كه اسم خودش را «سوم بردار سوشیانت» گذاشت، (ناظر به همین معناست)؛ اما در بین مسیحیان نیز میعادگرایی رایج است، آنان نیز با رجوع به كتاب دانیال و یا مكاشفه یوحنا تلاش كرده اند كه زمانی را برای ظهور مسیح درآورند. «زمانی و زمانی و نیمی از زمانی» در مكاشفه آمده است و گفتند در حدود 1250. عده ای، ادعا كردند كه ما منجی هستیم. اما بعدها با ورود به هزاره سوم، سال 2012 این بحث ها برجسته شد و بار دیگر رجوع به مكاشفات زیاد شد.

منتها در شیعه تعجب آور است كه جریانی پیدا شود و از زرتشتی گری و مسیحیت، میعادگرایی را بگیرد و معجزه هزاره سوم شود و معجزه شیعه را با زمان میلادی در هم آمیزد و آنگاه می گوید كه ما پی برده ایم كه آمریكایی ها هدفشان از اشغال عراق نه فقط بردن نفت عراق و سركوب «بعث» و «القاعده» كه هدفشان ممانعت از ظهور منجی بوده است و بعد هم بیایند و جاده بكشند و یا بیایند و در بهار بدمند و بهار را برجسته كنند و بگویند «زنده باد بهار» این همیشه در ادبیاتشان برجسته است و یا پخش سی دی «ظهور نزدیك است».پس در مقابل قرائت رسمی شیعی كه علما آن را نمایندگی می كنند و برای مهدی زمان خاصی را تعیین نمی كنند كه راه باز باشد برای حاكم بودن نواب عام (فقها) در مقابل دولتیانی هستند كه می خواهند خود را مستقیما نماینده معصوم بدانند و وی را حی و حاضر ظاهر بنمایانند و با طرح مقوله ظهور صغری به این امر اهتمام می ورزند.
پی نوشت ها:
1-موعودگرایی ترجمه مسیانیتی
2-میعادگرایی ترجمه میلینیوم (هزاره گرایی)

ابتكار:تب 40 درجه اقتصاد و خط و نشان های یك دولت مستعجل

«تب 40 درجه اقتصاد و خط و نشان های یك دولت مستعجل»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سید علی محقق است كه در آن می خوانید؛فقط یك ماه دیگر تا انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است و حداكثر سه ماه دیگر احمدی نژاد باید كلید ساختمان پاستور را به منتخب بعدی مردم واگذار كنند. با این حال رئیس جمهور در این واپسین روزهای حضورش در راس كابینه چنان سخن می گوید كه انگار نه انگار دولت دهم دولت مستعجل است و او در چنین روزهایی - به خصوص در حوزه اقتصاد- باید از كرده ها سخن بگوید، نه از برنامه ها.

با این حال روزهای گذشته احمدی نژاد یك بار دیگر تاكید كرد كه دولت فاز دوم هدفمندی را حتما اجرا می كند و قیمت بنزین حدود 2000 تومان خواهد شد. همزمان، دبیر ستاد هدفمندی یارانه ها با اشاره به سناریوهای دولت برای افزایش قیمت بنزین و پرداخت یارانه نقدی یك بازه واقعا باز! برای سرنوشت قیمت بنزین و مبلغ یارانه های نقدی مطرح كرد و گفت كه قیمت هر لیتر بنزین حداقل 1060 تومان و حداكثر2160تومان می شود. این در حالی است كه آنچه كه از راهروهای مجلس به گوش می رسد كمترین شباهتی به گفته های رئیس جمهور و دبیر ستاد هدفمندی اش ندارد. نمایندگان گاهی از كاهش احتمالی مبلغ یارانه نقدی سخن گفته اند و گاهی از كاهش دهك های یارانه بگیر. گاهی از بنزین 1000 تومانی و تك نرخی سخن گفته اند و گاه از بنزین 500 تومانی و دو نرخی.

بلاتكلیفی ارقام در بودجه پایانی دولت دهم در حالی است كه دو ماه از سال جدید گذشته و قرار بود تا روزگذشته كمیسیون تلفیق سرنوشت آن را یكسره كند و روز چهارشنبه بررسی آن در صحن علنی مجلس كلید بخورد.

با این حال و در گیر و دار این بلاتكیفی دنباله دار، نگاهی به اختلاف بین اعداد و ارقام مطروحه از سوی رئیس جمهور و مسئولان دولت و آنچه كه مجلسی ها درباره همین دوقلم یعنی بنزین و یارانه نقدی مطرح می كنند، شكاف وحشتناك میان ارقام و بی حساب و كتاب بودن درصدها و پا درهوا بودن اقتصاد این روزهای كشور را عیان می كند.

نمایندگان می گویند كه در مقوله درآمدها و مخارج هدفمندی یارانه ها، بیشترین اختلاف را با دولت دارند. به عبارت دیگر آنچه كه كار بودجه را لنگ و پا درهوا كرده و اقتصاد كلان كشور را بیمار و زمین گیر نموده است همان چیزی است كه در میانه سال 1389 احمدی نژاد و مقام های اقتصادی دولت و چهره های اقتصادی مجلس هشتم از آن به عنوان «جراحی بزرگ اقتصاد كشور» یاد می كردند و قرار بود با اجرای آن حداكثر ظرف 2 سال جانی تازه در كالبد بیمار اقتصاد ایرانی بدمد. اما از آن دم مسیحایی وعده داده شده خبری كه نشد، هیچ؛ اكنون اقتصاد هدفمند شده! رو به احتضار است و همه اركان اجرایی و تقنینی كشور بر بالین آن مشغول چرتكه انداختن و حساب و كتاب مخارج خرج و دخل و شاید كفن و دفن این بیمارهستند.

از قضا هر طوری هم كه حساب می كنند دخل و خرج ها با هم جفت و جور نمی شود و میان آنچه كه دولت اصولگرا می خواهد و آنچه كه مجلس اصولگرا می گوید، تفاوت از زمین تا آسمان است. احمدی نژاد به عنوان اول شخص اجرایی كشور خود را طراح نظام بودجه ریزی جدید و مبدع طرح هدفمندی یارانه ها می داند و می گوید كه می خواهیم با بنزین 2000تومانی مبلغ یارانه نقدی مردم را 250 هزارتومان كنیم. در سوی دیگر این ماجرا دیگرانی در قوه مقننه رقم یارانه نقدی را 8 برابر كمتر از آنچه كه مورد نظر دولت است می دانند و با كنارهم قرار دادن درآمدهای پیش بینی شده می گویند كه با این درآمدها، سرانه یارانه هر نفر حداكثر30 هزارتومان می شود.

همین اختلاف نظرهای 500 تا 800 درصدی دولت و مجلس، به وضوح تب 40 درجه ای این اقتصاد بیمار و پا درهوا را در واپسین روزهای سكانداری احمدی نژاد نشان می دهد. از بیماری اقتصاد كشور و حال و روز نزار این روزهای آن كه بگذریم، عدم حساسیت رجال اقتصادی كشور در دولت و به ویژه وكلای مردم در مجلس به بالا و پایین شدن درصدها و نرخ ها و عادی شدن انواع گرانی و فشار روزافزون به مردم برای آنان، مصیبتی است كه خطر آن حتی بیشتر از بیماریی است كه گریبان اقتصاد كشور را گرفته است.

این روزها نمایندگان اصولگرای حاضر در بهارستان و صاحب منصبان اصولگرای نشسته در پاستور، درحالی به راحتی از كنار افزایش های 50 تا 500 درصدی قیمت ها عبور می كنند و خم به ابرو نمی آورند كه همین طیف فكری 9 سال پیش افزایش 10 درصدی برخی از قیمت ها را ظلم مضاعف به مردم می دانستند و در برابر تصمیم قانونی دولت برای افزودن این رقم ناچیز به قیمت های دولتی سینه سپر می كردند.

حدود یك دهه از فتح تمام و كمال بهارستان به دست اصولگرایان می گذرد. شكی نیست كه شاكله فكری و جناحی نمایندگان تكیه زده بر كرسی های مجالس هفتم، هشتم و نهم چندان تغییر نكرده است و اكثریت همچنان خود را اصولگرا می دانند. اما برخلاف تعریفی كه از «اصولگرایی» به ذهن می رسد، اهالی بهارستان، روزی از دروازه چند متری رد نمی شود و زمانی دیگر از سوراخ سوزن هم به راحتی عبور می كند. زمانی در مجلس هفتم با سلام و صلوات و تكبیرهای كوبنده طرح «تبیثت قیمت ها» راتصویب می كردند تا جلوی افزایش 10 درصدی قیمت بنزین و برق و آب و گاز را بگیرند و اكنون وقتی دولتی ها سخن از افزایش تا چندصد درصدی قیمت بنزین و سایر حامل های انرژی می گویند، حتی كسی زبان به اعتراض هم باز نمی كند چه برسد به رگ گردن برجسته كردن و «وا مردما» سر دادن.

آرمان:حمله اسرائیل به سوریه و موضع ایران

«حمله اسرائیل به سوریه و موضع ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حشمت ا... فلاحت پیشه است كه در آن می خوانید؛مساله سوریه یك مساله سیاسی، بلكه یك موضوع راهبردی است یعنی بیش از آن كه بحران سوریه به چینش سیاسی نیروهای فعال در منطقه ارتباط پیدا كند، بیشتر با مسائل راهبردی و چینش بازیگران در عرصه بین المللی مرتبط است و از همین منظر پیوندی فراتر از حد معمول با منافع بازیگران بین المللی دارد.

این مساله البته طبیعی است، چرا كه سوریه خط مقدم درگیری با اسرائیل است و در دو سوی این خط مقدم دو نیروی بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای، متشكل از كشورهای مختلف صف كشیده اند. ایران مشخصا سوریه را در مقام لجستیك و پشتیبان مقاومت در منطقه می داند. این برداشت البته مختص ایران نیست و باید گفت چنین برداشتی از نقش منطقه ای سوریه پشت صحنه قسمت عمده ای از معادلات این كشور است.

در حقیقت ثبات در سوریه از آنجا كه به معنای ثبات در منطقه لجستیكی مقاومت است اصلا در راستای منافع اسرائیل قرار نمی گیرد. صهیونیست ها در شرایطی جنگ با سوریه را آغاز كردند كه به شدت نگران آینده تحولات منطقه هستند و دوست ندارند آمریكا بدون یك درگیری جدید منطقه خاورمیانه را ترك كنند و این از راهبردهای اصلی سیاست خارجی اسرائیل است، چرا كه حضور نظامی آمریكا در خاورمیانه می تواند اعتماد به نفس رژیم صهیونیستی را افزایش دهد. در طول چند دهه اخیر اسرائیلی ها به اكثر روسای جمهور آمریكا جنگ تحمیل كردند و اكنون نیز به دنبال این هستند كه با شروع یك جنگ جدید آمریكا و متحدانشان را مجبور به ادامه حضور نظامی در منطقه بكنند.

حالا سوال اینجاست كه ایران در قبال درگیری جدید در سوریه چه كار خواهد كرد؟ به نظر می رسد ایران همچنان در حوزه لجستیكی تحولات منطقه حضور خواهد داشت، اما وارد میدان جنگی نخواهد شد كه اسرائیلی ها برای شروع آن تلاش زیادی كردند و از راهبردهای اصلی آنهاست. علاوه بر این اما اصل حمله اسرائیل به سوریه قطعا باید در مقام یك هشدار جدی به كشورمان ارزیابی شود.

اسرائیلی ها تحولات راهبردی منطقه را به گونه ای انتحاری تجزیه و تحلیل می كنند و اگر از هر زاویه ای احساس خطر كنند، سریعا وارد فاز نظامی می شوند تا با تجمیع قوای نظامی متحدانشان بتوانند دست بالا را در منطقه به دست بیاورند.

این رفتار به دلیل ضعف اسرائیل، بخصوص در چند سال اخیر در تجمیع قوای سیاسی به نفع خود است. ایران از مدت ها قبل اعلام كرده كه سیاست پشتیبانی اش از دولت اسد را دنبال می كند و این یك پشتیبانی سیاسی خواهد بود، بدان معنا كه معادلات از طریق گفت وگو و مذاكره پیش بروند.

اكنون كه معادلات از مسیرهای سیاسی به سمت تقابل راهبردی و درگیری نظامی سوق پیدا كرده، پشتیبانی ایران نیز از سوریه قطع نخواهد شد و قطعا به عنوان یك نیروی پشتیبان به حمایت از دولت اسد ادامه می دهد، بدون آن كه مستقیما وارد جنگ شود.

به این معنا كه ایران می تواند تامین كننده قسمتی از امكانات مورد نیاز سوریه در این درگیری باشد. بویژه كه عكس العمل چین و روسیه در این خصوص بیشتر به موضع گیری آنها در جنگ سرد شبیه است. اسرائیل مشخصا به دنبال تجزیه سوریه است و قطعا چند منطقه كوچك، پراكنده، ضعیف و درگیر با یكدیگر می تواند تضمین بیشتری برای امنیت آنها باشد.

بهار:ائتلاف های چند گانه، جبهه های رنگارنگ

«ائتلاف های چند گانه، جبهه های رنگارنگ»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم ریحانه طباطبایی است كه در آن می خوانید؛امروز، روز ثبت نام است. مردم مدت زمان زیادی منتظر چنین روزی بودند تا بالاخره ببینند از بین چه كسانی رییس اجرایی كشورشان را انتخاب خواهند كرد. هرچند كه هنوز بیشتر از یك ماه به روز انتخاب مانده است اما امروز مقدمه روز تعیین سرنوشت است. در دوره های پیشین انتخابات ریاست جمهوری از چند ماه مانده به شروع ثبت نام ها مشخص می شد چه كسانی مرد این میدانند و توانسته اند خود را رجل سیاسی معرفی كنند.

ایران سرزمین غیرمنتظره ها است، نظرسنجی ها و پیش بینی ها در این سرزمین معمولا هیچ نقشی ندارند و آن چیز كه اتفاق می افتد كمتر به مخیله كسی خطور می كند. اما یازدهمین انتخاب حكایت دیگری است، هیچ زمانی چون امروز انتخابات ریاست جمهوری آن قدر بلاتكلیف نبوده است. نه اصلاح طلبان و نه اصولگرایان هیچ كدام هنوز به روشنی نمی دانند در انتخابات چه خواهند كرد. در واقع آن ها هنوز نمی دانند در انتخابات چطور باید حضور پیدا كنند.

از سوی اصولگرایان ائتلاف های چند گانه و جبهه های رنگارنگ شكل گرفته و ائتلاف كنندگان فقط در نام اصولگرایی باهم یكی هستند. معمولا ائتلاف ها بر این اساس شكل می گیرد كه یك نفر به نمایندگی از چند جریان در انتخابات حضور داشته باشد یا دو حزب بخواهند حزب دیگری را شكست بدهند، اما اصولگرایان همه وابسته به یك جریان فكری چندتا چندتا باهم ائتلاف می كنند تا یكی رقیب دیگری نشود.

به نظر می رسد اصولگرایان همه می خواهند رییس جمهور شوند و فقط باهم ائتلاف كرده اند تا بتوانند دیگری را مجبور به كناره گیری كنند و در واقع هیچ كس حاضر به كناره گیری نیست، اگر هم هست سهمی می خواهد. برای همین هم همه امروز تصمیم گرفته اند ثبت نام كنند تا درنهایت ببینند زور چه كسی بیشتر است. تا چند ماه پیش اصولگرایان فكر می كردند رقیب یك دیگر هستند و حتی قصد ائتلاف هم نداشتند، یك به یك اعلام حضور كردند و فقط در این میان محمدباقر قالیباف، غلامعلی حدادعادل و علی اكبر ولایتی ائتلاف شكننده 1+2 را تشكیل دادند.

ائتلافی كه به نظر می رسد عدد یك اش قالیباف است كه چندان خوشحال از حضور در این ائتلاف نیست و گویا مجبورش كرده اند و بیشتر راه خودش را می رود تا راه ائتلاف را. ائتلافی كه از روز شكل گیری تا امروز خبرهای متعددی از خروج یكی از سه ضلع از آن بیرون آمده است و ائتلافی كه هر سه عضو آن می خواهند در انتخابات ثبت نام كنند. ائتلاف پنج گانه اصولگرایان هم هست، ائتلافی كه یك ماه بیشتر از عمرش نمی گذرد و تمامی اعضایش خود را از حالا رییس جمهور بالفعل می دانند. در این میان از حزب مؤتلفه یك نامزد مستقل پا به میدان گذاشته و جبهه نوپای پایداری نیز به رهبریت معنوی مصباح یزدی، كامران باقری لنكرانی وزیر اسبق احمدی نژاد را نامزد خود كرده است.

معلوم نیست اصولگرایان چند نامزد دارند، 10، 15 یا 20 شاید هم بیشتر اما هرچه هست، بزرگان و ریش سفیدان این جریان را نگران كرده است. این روزها از هر طرف صدای ریش سفیدان این جریان به گوش می رسد كه از اصولگرایان می خواهند به سراغ اجماع و اتحاد بروند و از چند صدایی بپرهیزند كه برخلاف تمام تصورات قبلی به نظر می رسد اصلاح طلبان در انتخابات حضور دارند و این برای جریان چهل تیكه شده اصولگرایی خطرناك است و می تواند رویای آنان برای حضور در پاستور را به كلی بر هم زند. اما اصلاح طلبان كه فرصت و شرایط مناسب برای حضور نداشتند هنوز هم تصمیمی برای حضور ندارند. به نظر می رسید كه 22 خرداد 88 آخرین حضور اصلاح طلبان در انتخابات باشد، خصوصا آن كه آنان در انتخابات مجلس نهم نیز به صورت هماهنگ و پیوسته شركت نكردند و فهرست ندادند.

سید محمد خاتمی و اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات مجلس شرایطی را مطرح كردند كه در واقع از نظر آنان شرایط برگزاری یك انتخابات سالم بود و به گمان خیلی های دیگر شرایط حضور آنان در انتخابات محسوب می شد. اما ظاهرا كسی توجهی نكرد یا اگر هم كرد از لحاظ آنان كافی نبود.

همین است كه اكنون نگاه اصلاح طلبان تنها به چند نامزد محدود شده كه هیچ كدام از آن ها نیز هنوز قطعی نیستند. یا نیامده اند یا اگر هم آمده اند می گویند اگر دیگری بیاید یا همه ما را نخواهند ما هم می رویم. اصلاح طلبان هم به خودشان نگاه می كنند هم به دیگران، نه این كه بخواهند باید این گونه باشد، اگر نباشد حضورشان هم تاثیر ندارد. سردرگمی در بین اصلاح طلبان در باره تعدد نامزدها كمتر از اصولگرایان است. تجربه 84 به آنان ثابت كرده كه باید با یك نفر وارد انتخابات شوند و اتفاقات رفته بر آنان طی این چند سال نیز اتحاد آنان را بیشتر كرده است.

اما كار برای اصولگرایان سخت تر است. سال 84 آنان سرخوش شدند از این كه بالاخره رییس جمهور اصولگرا دارند، رییس جمهوری كه شاید چهار سال نخست كمی روی اصولگرایان حامی اش لبخند زد اما درنهایت در چهار سال دوم با خیال جمع به تمامی آن ها پشت كرد و اصولگرایان را در حسرت حضور مقتدرانه در پاستور تنها گذاشت. حالا اصولگرایان هم سردرگم هستند كه باید با اصلاح طلبی كه در انتخابات حضور پیدا می كند چه كنند و هم نمی توانند از خیر رقابت ها و اختلافات درونی خود بگذرند و درنهایت رویای حضور در پاستور در ذهن تك تكشان شكل گرفته است كه نمی توانند از آن بگذرند.

امروز، روز ثبت نام است، از امروز تا شنبه فرصت هست تا مشخص شود بالاخره اصلاح طلبان، اصولگرایان و حتی دولتیان در این انتخابات چه خواهند كرد، در شلوغ ترین انتخابات ریاست جمهوری، جمهوری اسلامی.

دنیای اقتصاد: انگیزه اقتصادی و معضلات فرهنگی

«انگیزه اقتصادی و معضلات فرهنگی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی ابراهیم نژاد است كه در آن می خوانید؛در بین ما ایرانیان رسم است كه پس از بازگشت حاجی از زیارت خانه خدا مراسمی برپا می شود و اقوام و آشنایان به دیدار وی می روند.

لابه لای خاطرات خوش دیدار خانه خدا، یكی از بحث های همیشگی، گلایه از خریدهای قابل توجه حجاج ایرانی و صرف كردن زمان زیاد در بازارها در مقایسه با زوار سایر كشورها است. صحنه ناخوشایند حضور برخی حجاج ایرانی در بازار در وقت نماز نیز گاه دستاویزی برای انتقاد به فرهنگ ایرانی و شیعی شده است. سازمان حج و زیارت نیز بنا بر احساس مسوولیت در این زمینه اقدامات فرهنگی گوناگونی انجام داده است، اما در مجموع می توان گفت این معضل طی سال های اخیر كمابیش پابرجا بوده است. اما سوال این است كه چرا در كشوری كه بسیاری از مردم سال ها در آرزوی سفر حج انتظار می كشند، بخش بزرگی از این فرصت گرانبها در بازارها به هدر می رود؟

اجازه دهید چند معضل «فرهنگی» دیگر را هم مرور كنیم: چگونه ممكن است كشوری كه مردمانش اگر تكه نانی روی زمین باشد، آن را می بوسند و اجازه لگدمال شدن بركت خدا را نمی دهند، بالاترین میزان ضایعات نان را در جهان داشته باشد؟ چرا ملتی كه یكی از مهم ترین آموزه های دینی اش اجتناب از اسراف است و انواع و اقسام فرهنگ سازی ها و برنامه های تلویزیونی اصلاح الگوی مصرف در آن اجرا می شود، سرانه مصرف انرژی و برقش چندین برابر كشورهایی است كه به زعم ما فرهنگ سرمایه داری و مصرف گرایی را ترویج می كنند و در آنها خبری از «بابا برقی» هم نیست؟! چرا در بین ما ایرانیان فرهنگ تولید ضعیف است و فرهنگ دلالی و یك شبه ثروتمند شدن تا این حد پررنگ شده است؟ چرا در بین تولیدكنندگان ایرانی فرهنگ صادرات وجود ندارد و به رغم وجود انواع و اقسام جوایز صادراتی، این فرهنگ در كشور نهادینه نمی شود؟ چرا در كشور ما فرهنگ مصرف كالای داخلی وجود ندارد؟ پاسخ بسیاری از سوالات اینچنینی كه ظاهرا از معضلات فرهنگی جامعه ما به حساب می آیند و سیاستگذاران نیز عمدتا به دنبال راه حل های فرهنگی برای آنها هستند را می توان در انگیزه های اقتصادی مردم جست وجو كرد.

در حقیقت، وجه مشترك اكثر این معضلات، نادیده گرفتن انگیزه های اقتصادی مردم در حوزه سیاست گذاری است. به زبان ساده تر، بسیاری از سیاست گذاری های انجام شده در كشور ما به گونه ای است كه منافع فرد و جامعه را در تضاد قرار می دهد و آن وقت انگشت به دهان می مانیم كه چطور این مشكل را با فرهنگ سازی حل و فصل كنیم. صدالبته فرهنگ سازی و اقدامات فرهنگی در جای خود لازم و تاثیرگذار است، اما اگر قیمت بنزین را ارزان تر از آب معدنی و نوشابه نگه می داریم، نباید انتظار داشت بتوان با فرهنگ سازی استفاده از حمل و نقل عمومی را در جامعه رواج داد.

طرح هدفمندسازی یارانه ها و بحران ارزی در سال های اخیر دو آزمایشگاه طبیعی برای مشاهده تاثیر انگیزه های اقتصادی در معضلات به ظاهر فرهنگی جامعه ایران است. بنابر آمارهای رسمی، میزان مصرف گندم پس از هدفمندی یارانه ها حدود 31 درصد و مصرف بنزین و برق نیز به ترتیب 4 درصد و 10 درصد كاهش یافته است. جالب است كه در حالی كه شدیدترین تحریم ها در سال 91 علیه كشورمان وضع شد و به رغم كاهش 30 درصدی صادرات محصولات پتروشیمی، صادرات كالاهای پایه غیرنفتی مانند محصولات كشاورزی و صنعتی 24 درصد افزایش داشته است. جای تعجب نیست اگر قدرت رقابت پذیری كالاهای ایرانی به مدد واقعی تر شدن قیمت ارز افزایش یابد، به جای واردات سنگ قبر از چین، بازرگانان ما كسب سود را در بازاریابی و صادرات كالاهای ایرانی به سایر كشورها ببینند و بدون نیاز به هزار و یك رقم جایزه صادراتی، آستین ها را برای صادرات بالا بزنند.

و تامل برانگیزتر از همه اینكه بنابر اعلام سازمان حج و زیارت، در سال گذشته و بعد از افزایش قیمت ارز، حجم بار حجاج ایرانی 30 درصد كاهش یافته است! هدف این نوشتار، تایید بی چون و چرای طرح هدفمندی و جهش ناگهانی قیمت ارز نیست، چه آنكه بسیاری از دستاوردهای مثبت آنها در نتیجه تورم لجام گسیخته كنونی در حال ذوب شدن است، بلكه هدف صرفا یادآوری این نكته است كه انگیزه های اقتصادی گاه در لباس معضلات فرهنگی رخ می نمایند و اگر در تصمیمات سیاستی، این انگیزه ها را نادیده بگیریم، آنوقت است كه سُرنای سیاستگذاری را از سر گشادش می زنیم؛ از یك سو سازمان حج و زیارت برنامه های متعدد فرهنگی برای زائران تدارك می بیند و چند قدم آن طرف تر دولت به زائران دلار ارزان می دهد تا از ثواب خرید سوغات چینی بی نصیب نباشند.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار